ویژگی های سه گانه جم ها

از ویکی زروان
نسخهٔ تاریخ ‏۲۴ مهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۰۴:۴۹ توسط Mehrdad.akhavan (بحث | مشارکت‌ها)

(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به: ناوبری، جستجو

يک جم را میتوان با چند ويژگی تعريف كرد:

نخست آن كه اين جفتهاي معنايی، ساختارهايی نشانه شناسانه و معمولا زبانی هستند. يعنی در ساختارهاي نشانگانی فراگير و عمومی، و به ويژه در زبان طبيعی، به شكلی پيش تنيده وجود دارند. اين به آن معناست كه در تمام زبان هاي شناخته شده تقابلی دوتايی در ميان واژگان و مفاهيم وجود دارد. اين تقابل گاه مانند سه جفت مشهور كانتی (زيبا/ زشت، نيک/ بد، درست/ نادرست) به مفاهيمی مركزي و غايی اشاره میكنند و وضعيتی صريح دارند، و گاهی هم مانند نظامِ آشپزخانه اي لوياشتراوس، خصلتی

مبهم تر دارند و در اطراف جفت صريحی مثل خام/ پخته تنيده شده اند.

دوم آن كه يک جفت متضاد معنايی، واحدِ پايه ي تمايز نشانه شناسانه را برمیسازد. چنان كه سوسور نشان داده است، نشانگان زبانی به شكلی منفرد و استعلايی قدرت ارجاع و بازنمايی ندارند و خاصيت زبانی خويش را تنها در شبكه اي از تمايزهاي بينانشانه اي به دست میآورند. به همين ترتيب، میتوان فرض كرد كه تمام نظام هاي نشانگان، در واقع، از آرايه اي سازمان يافته از تمايزها و تفاوتها تشكيل يافته اند. به بيانی دقيقتر، اطلاعات محصول شكسته شدن تقارن است. يعنی آنچه كه به عنوان عنصري همتاي ماده و انرژي در سيستم ها جريان میيابد و كاركردها و جريانهاي درونی سيستم را تعيين میكند نتيجه ي ظهور تفاوتی است در

ميان چيزهايی كه تا پيش از آن همسان بوده اند. مفهوم همسانی و ناهمسانی، و تشابه و تمايز، خود جفتهايی معنايی هستند كه براي درکمفهوم رياضی گونه ي تقارن/ شكست تقارن كارآيی دارند.

سيستمهاي پيچيده با ايجاد كردن تمايز، و با فاصله گذاري و تفاوت قايل شدن در ميان چيزهاي مشابه و پيوسته اطلاعات را توليد میكنند.همين روند در سطحی نشانه شناسانه بازتاب می يابد. به اين شكل كه تقارن و شكست تقارن، يعنی تشابه و تفاوتی كه امكان تشخيص و ادراک را براي نظام شناسنده فراهم میآورد، در سطحِ پردازش عصبی/ روانی به نشانگانی زبانی يا شبه زبانی ترجمه میشوند كه بر مبناي قواعدي مشابه - يعنی قوانين تقارن و شكست تقارن - كار میكنند. با اين اوصاف، يک جفت متضاد معنايی، كوانتومی است كه با بنياديترين رخداد در سطح پردازش اطلاعات همتاست. يک جم، شكلِ نمادين شده و بيان شدنی شكست تقارنی است كه آفرينش اطلاعات و معنا را در سطوح گوناگون پردازش عصبی/روانی ممكن میسازد. از اين رو، جفت متضاد معنايی را میتوان همچون خشتِ پايه اي در نظر گرفت كه شالوده ي نظامهاي نشانگانی/ معنايی را برمیسازد.


سومين ويژگی جفت متضاد معنايی آن است كه علاوه بر تمايز، شكلی از ترجيح را هم در خود نهفته است. دو سويه ي يک جفت متضاد معنايی، تنها تعارض و تفاوت را نشان نمیدهند، بلكه به نوعی ميل و گرايش شخصِ شناسنده به سوي يكی از آنها نيز دلالت میكنند. نيک و بد، زشت و زيبا، و درست و نادرست، سه گانههاي مشهوري هستند كه از ديد كانت اشكال بنيادين ترجيح را در سوژه ي شناسنده صورتبندي میكنند. بنابراين دو قطب مفهومی موجود در يک جم را نمیتوان همارز دانست. آنها علاوه بر تمايزي كه در سپهر معناشناسانه دارند، در سطح روانشناختی نيز نيروها و گرايشهايی متفاوت را برمی انگيزند. به شكلی كه معمولا يكی از آنها مطلوب، خواستنی، و موضوعِ ميل محسوب میشود، و ديگري برعكس نامطلوب و ناخوشايند پنداشته میشود. به تعبير دقيقتر، يكی از آنها با رنج و ديگري با لذت پيوند برقرار میكند، و اين گويا جفت متضاد زيربنايی در سطح روانشناختی باشد.

سه خصلتی كه در مورد جمها برشمرديم، با يک توضيح میتواند در هم آميخته گردد. اكنون، بيش از صد سال از زمانی كه نيچه در باب تأثير ميل بر شناخت و ترجيح انگيزه هاي هيجانی بر مسيرهاي استدلال عقلانی قلمفرسايی كرد، میگذرد. امروز ما میدانيم كه چارچوبهاي شناختی و قواعد منطقی حاكم بر ذهن ما، محصول فرآيندي درازپا و پيوسته از اننتخاب طبيعی و تكامل زيستی است، و ظرفيت شناختی شگفتی كه آدميان در كاسه ي سر خود اندوخته اند دستاوردي زيستشناختی است كه در راستاي خواستِ بقا، انگيزه ي لذت، و ميل به قدرت جهت گيري يافته است. از اين رو، امروز براي ما آشكار است كه چارچوبهاي شناختی ما، نه تنها بديهی و از پيش داده شده نيستند، بلكه در زمينه ي ميل مدارانه و كاركردگرايانه شان، گهگاه خصلتی كاتوره اي و تصادفی را از خود به نمايش میگذارند.