لذت
لذت حسی درونی و ذهنی است که وابسته به شخص از شدت و ماهیتی متمایز برخوردار است. این بدان معناست که معمولا دو تن در شرایطی یکسان مقدار متفاوتی از لذت های گوناگون را تجربه می کنند. این به ویژه در مورد لذت های سطوح بالاتر سلسله مراتب فراز مصداق دارد. یعنی هرچند می توان لذت زیستی دو فرد گرسنه از خوردن غذا را با هم مقایسه کرد، اما لذتی که همین دو تن از موسیقی خاص یا کتاب خاصی می برند، میتواند به کلی متفاوت باشد.
امروز ساز و کارهای عصبی پشتیبان لذت تا حدود زیادی مشخص شده و با قطعیتی زیاد میدانیم که لذت کیفیتی روانی است که در فعالیت بخش خاصی از شبکه ی عصبی ریشه دارد. مثلا الگوی انقباض عضلات چهره به هنگام لذت بردن در انسان و سایر نخستیها و جوندگان همسان است و بر مبنای آن می توان به درجه بندی ای از شدت لذت دست یافت.
مراکز عصبی درگیر با لذت در مغز موش توده هایی نورونی با ابعاد چند میلیمتر مکعب هستند و در مغز عظیم انسان اندازه شان به هسته هایی با حجم چند سانتیمتر مکعب بالغ میشود. این مراکز همگی در نواحی قدیمی و عمقی مغز جای دارند و با این همه مسیرهای ارتباطی مهمی آنها را با مراکز قشری متصل میسازد. مدارهای عصبی ای که لذت را در شکل خام و خالص خود درک و پردازش می کنند، شبکه ای از آورانها و وابرانها هستند که این مراکز را به هم متصل می کنند.
لذتهاى تجربه شده در سطح روانشناختى را می توان به سه گروه تقسیم نمود:
- لذتهاى طبیعى، که به کنشهاى پایه ى زیستى مربوط مىشوند و در آنها بقا و لذت همچنان در هم تنیده است. در این موارد لذت را مى توان به عنوان محکى قابل اعتماد براى تنظیم رفتار زیستى در نظر گرفت. به عنوان مثال خوردن غذا، کنشى زیستى است که شانس بقا را زیاد مى کند و لذتبخش هم هست اما اگر فرد سیر شده باشد دیگر از خوردن غذا لذت نمى برد. بنابراین سیستم پاداش نظارتى دایمى و خود تنظیم شونده را بر رفتارهایى از این دست اعمال مى کند و اعمالشان را تنظیم مى نماید.
- لذتهاى راستین، که یکى از دوشاخه ى استقلال لذت از بقا را تشکیل مى دهد. در این مورد، کنشهایى که ارتباط چندانى به بقا ندارند، به دلایل دیگر -و معمولا تصادفا- به سیستم پاداش پیوند مى خورند و از آن پس به دنبال بازخوردى مثبت، مرتب خود را تشدید مى کنند. علت برگزیدن نام راستین براى این نوع کنشها، آن است که بخش مهمى از آنها در لذات طبیعى ریشه دارند و برخى از مسیرهاى آن نیز در مسیر زمان بار دیگر به شاخص بقا پیوند مى خورند. لذتهاى اپیکورى، مانند خواندن و نوشتن و روابط انسانى و لذت بردن از هنر و آفرینشهاى ادبى و بازى (فکرى یا بدنى) نمونه هایى از این نوع لذات هستند. چنان که مى بینید، سرچشمه ى تمام این لذتها، پردازش اطلاعات عصبى (کنجکاوى علمى و سلیقه ى هنرى) یا حرکتى (بازى، رقص و ورزش) است. چنان که مى دانیم، پردازش اطلاعاتى از این دست در کل شانس بقاى موجود را بالا مى برد، و بى تردید در روزگاران گذشته آن کسانى از نیاکان ما در رقابت تکاملى برنده مى شدند که از اندیشیدن در مورد چگونگى تله گذارى براى شکار، سازماندهى گروه هاى شکارچى، و کاهش تنش جمع از راه هنرهاى مناسک آمیز لذت مى برده اند.اما آنچه که امروز در جوامع انسانى مشاهده مى شود و بخش عمدهى لایه ى فرهنگى را هم در بر مى گیرد، رابطه ى سرراست و مستقیمى با بقا ندارد. توضیح دقیقى براى این که چگونه نواختن سمفونى نهم بتهوون به بقا یارى مى رساند وجود ندارد، و نمونه هاى تاریخى زیادى -از سهروردى تا برونو- را داشته ایم که به دلیل کنجکاوى زیاد و زیاد دانستن درباره ى تابوها، از بین رفته اند.
- لذات دروغین، مانند مورد پیش از جدا شدن مسیر بقا و لذت پدید آمده اند، اما منشأ کاملا متفاوتى دارند. چنان که گفتیم، سیستم پاداش بخشى از دستگاهى عصبى است که با ماشین بیوشیمیایى خاصى و واسطه هاى مولکولى مشخصى کار مى کند. نوروپپتیدها، و همچنین دوپامین، ساختارى ساده دارند که به سادگى قابل تقلید است. یکى از شیوه هاى دفاعى تکامل یافته در گیاهان، تولید سم است. سمى شدن گیاهان یا بخشهاى از بافتشان، بدان معناست که موجود براى دفع کردن خطر جانوران گیاهخوار، بخشى از ماده و انرژى خود را صرف سنتز کردن موادى مى کند که بر بدن گیاهخواران اثر بیماریزا یا کشنده دارند. به این ترتیب جانوران گیاهخوار مى آموزند که خوردن این نوع از گیاهان برایشان خطرناک است و گیاه از خطر خورده شدن مى رهد. بخش مهمى از گیاهان، سمومى تولید مىکنند که بر دستگاه عصبى میزبانشان اثر مى گذارد، و با تقلید کردن اثر ناقلهاى عصبى، کارکرد عادى مغز را مختل مى کند. یکى از محصولات پیچیدگى شگفت انگیز مغز انسان، این است که برخى از سموم تولید شده در گیاهان، عمل ناقل هاى عصبىِ شبکه ى لذت را تقلید مى کنند. به این ترتیب مسموم شدن با این مواد، شبکه ى لذت را روشن مىکند و در فرد مسموم احساس سرخوشى و لذت ایجاد مى شود.لذت هایى را که به این شکل در اثر تحریک شیمیایى شبکه ى لذت تولید مى شود، لذتهاى دروغین مى خوانیم. شبکه ى عصبى اى که در معرض این مواد قرار گیرد، نوعى مقاومت نسبت به لذت پیدا مى کند، و رفتارهاى فرد را طورى سازماندهى مى کند که -به جاى در پیش گرف تن ساز و کارهاى زیستىِ لذتبخشِ عادى- از راه مصرف مجدد این مواد پاداش بگیرد. این چرخه ى معیوب و تشدید شونده ى "مصرف مواد-همان است که اعتیاد خوانده مى شود.این لذتها از این نظر با لذتهاى راستین اشتراک دارند که هردو محصول جدا شدن مسیر بقا از لذت هستند. با این وجود در این موارد هم تفاوت دارند
کتاب عصب شناسی لذت صفحه ۱۱۷ تا ۱۱۹