تنش
- تنش، فاصله ى ميان وضعيت موجود و مطلوب است كه توسط سيستم تجربه مى شود.
- تنش، فشـــار دايمى محيط بر ســـيســـتم پيچيده اســـت. فشـــارى كه به ســازمان يافتگى كاركردها و بســيج شــدنشــان براى مقاومت در برابر مرگ
فشار محيط براى درهم شكستن مرزهاى سيستم و تحويل كردنش به بخشى از خود، همان معجزه ايســـت كه ظهور كاركرد را ممكن مى كند. كاركرد، با تعريف وضـــعيت مطلوبى براى سيستم همراه است. وضعيت موجود براى تمام سيستمها، آويزان شدن بر لبه ى پرتگاه تعادل است، و وضعيت مطلوب، دور شدن از اين حالت. يعنى قرار گرفتن در نظمى متمايز از محيط، و در عين حال پايدار. اين شــكاف ميان وضــعيت موجود و مطلوب، در سيستم به صورت تنش تجربه مى شود
تعریف تنش
تنش، همان مسئله اي ست كه به قول هوسرل، تمام سيستمها در پى حل كردنش هســتند. تنش اســت كه در هم تنيدگى كاركردها و بســيج فرآيندها در جهتى مشــخص را ممكن مى كند. تنش، مانند ژانوس يونانى خصــلتى دوگانه دارد. از سويى تهديدى دايمى و فراگير است كه كل سيستم را به طرف تعادل و نابودى ســوق مى دهد، و از ســوى ديگر كليد انســجام درونى ســيســتم اســت.
سازمانيافتگى درونى كاركردها، و بنابراين بقاى سيستم در تقابل با تنش معنا مى يابد. تنش فشارى ا ست كه محيط به فضاى حالت مجاز سيستم وارد مى كند. تنش، تيشه اى در دست فرهاد محيط است، كه با كمكش از خاراى فضاى حالت، شيرين سيستم "يا سيستم شيرين!" را مى تراشد. به اين ترتيب، سـيسـتم پيچيده را نمى توان متعادل در نظر گرفت. سـيسـتم پيچيده، در مرز تعادل به سر مى برد، و تا زمانى كه هست، در برابر فرو افتادن به اين جذب كننده مقاومت مى كند. تعادل به معناى حذف تنش اســت، و ســيســتم پيچيده همواره با تنش دست به گريبان است.
- اصولا امكان درك تنش، مترادف است با پيچيدگى.
آنچه كه به سادگى در محيط حل شود و چنان ساده باشد كه از تعريف جذب كننده هايى درونى عاجز باشـد، تنشـى را هم تجربه نخواهد كرد. چون وضعيت موجود و مطلوب آن فاصله اى با هم نخواهند داشت. ساختار آن توسط كاركردهايى كه مايل به اعلام استقلال در برابر استبداد محيط هستند، آشـفته نخواهد شـد، و تعارضـى ميان آنچه كه هسـت و آنچه كه بايد باشـد رخ نخواهد داد. سيستمهاى ساده نمونه هايى از اين پديدارها هستند.