جهان بینی - داستان - وجدان
از ویکی زروان
نسخهٔ تاریخ ۱ ژوئن ۲۰۲۲، ساعت ۰۶:۲۰ توسط Mehrdad.akhavan (بحث | مشارکتها)
اصل روايت
- من نظم حاکم بر کلیت هستی را در قالب روایتی زبانی شده درک میکند که در هریک از قلمروهای زیست جهان به شکلی ویژه نوشته میشود.
- روایتی که جهان را بازنمایی میکند و نظم چیزها و توالی رخدادهای آن را فهمیدنی میسازد، جهانبینی نام دارد. این روایتی است که مفاهیمی مانند طبیعت، خداوند، ماده و دانش تجربی را در بر میگیرد.
- جهانبینی بر اساس حقیقت سازماندهی میشود و معیارهای شناختی بر آن حاکم هستند. روایتی که دیگری را بازنمایی میکند، وجدان خوانده میشود و جایگاه من و دیگری، وظیفه و مسؤولیت هر یک در قبال دیگری، و ماهیت انسان را تعیین میکند. این روایت ماهیتی اخلاقی دارد و بر اساس نیکی سازمان مییابد.
- روایتی که به من مربوط میشود، داستان خوانده میشود و سرگذشت و سرنوشت من را در بر میگیرد. این روایت بافتی زیبایی شناسانه دارد.
پیروی از روايت
- روایت های سه گانهی یادشده به عنوان حقایقی تردیدناپذیر و قطعی در نظر گرفته میشوند. در نتیجه، سه عرصه ی هستی شناسانه ی من ـ دیگری ـ جهان به متنِ سه پاره ی داستان ـ وجدان ـ جهانبینی فرو کاسته میشود.
- در نتیجه ارتباط من و هستی قطع میشود و روایتها جایگزین ارتباط مستقیم من با هستنده ها میشود.
تله ی متن
- من به متنی تبدیل میشود و نمادها و نشانگان زبانی جایگزین روندها و رخدادهای واقعیِ برسازنده اش میشود.
راهبرد سروش
- من برای فهم هستی به روایت های سه گانه ی یاد شده نیاز دارد. اما من نویسنده ی این روایت است و آن را تعیین میکند، به جای آن که توسط آن تعیین شود.
پرسش
- سه روایت یادشده چطور به هم متصل میشوند؟
- آیا در حالت هنجارین تعارضی میان محتوای جهانبینی، داستان و وجدان وجود دارد؟
- معیارها و متغیرهای حاکم بر روایی و کارآیی هر یک از این روایتها چیست؟
- آیا این معیارها با هم آشتی پذیر هستند؟
تمرین
- ساخت اصلی سه روایت بنیادین خود را تعیین کنید و شکاف های معنایی و ناسازگاری های اصلی را در میانشان تشخیص دهید.