خویشتن داری - سلطه
از ویکی زروان
نسخهٔ تاریخ ۲۸ سپتامبر ۲۰۲۲، ساعت ۱۸:۳۱ توسط Mehrdad.akhavan (بحث | مشارکتها)
اصل انضباط
- تعویق لذت به توانایی من برای کنترل خواست، و در نتیجه به امکانِ سازماندهی هدفمندِ کردارها در مسیر زمان منتهی میشود.
- این قدرتِ چیرگی بر خواست و امکانِ تنظیمِ درونزاد آن را انضباط مینامند.
انضباط به دو شکل دیده میشود:
- الف) من یا زیر تأثیر متغیرهایی بیرونی و عواملی سلطه گر خواست های خود را سازماندهی و تنظیم میکند،
- ب) یا این کار را به شکلی خودجوش و بر اساس مرکز درونی خویش به انجام میرساند.
در حالت اول انضباط را سلطه و در حالت دوم آن را خويشتنداری مینامیم.
سلطه گری
- نیاز به زیستن در شرایطی امن و قابل پیشبینی، تنها با دست شستن از انتخاب های شخصی و حل کردن خود در زمینه ی اجتماعی ممکن میشود.
- پس، سلطه برای حفظ پایداری جامعه و برآورده کردن نیازهای همگانی ارزشی بیش از خویشتنداریِ خودمدارانه دارد.
تله ی ملکوس
من به ماشینی هنجارین در دست نهادهای هنجارساز تبدیل میشود که رفتارش توسط قواعد آماری سطح اجتماعی تعیین میشود.
راهبرد جمشید
من با بهره جستن از خویشتنداری کردار خود را به نظامی سازگار و خودساخته از قواعد اخلاقی و راهبردهای اجتماعی مجهز میسازد، بی آنکه این عناصر را به طور مستقیم و ناسنجیده از محیطش وامگیری کند.
پرسش
- تفاوت سلطه و خویشتنداری در چیست؟
- کدام یک قدرت بیشتری را پدید میآورند؟
- چرا به لحاظ آماری بیشتر مردم سلطه پذیرند نه خویشتندار؟
تمرین
- عناصر قدرت اجتماعی خویش را تحلیل کنید و ببینید سلطه در آن نقش مهمتری ایفا میکند یا خویشتنداری؟
- چطور میتوان با خویشتنداری قدرت و انضباطی نیرومندتر از سلطه را پدید آورد؟