ارتباط من و دیگری

از ویکی زروان
پرش به: ناوبری، جستجو

در مقابل، ارتباط میان من و دیگری ارتباطی کاملا متفاوت است. دیگری موجودی همچون من تلقی میشود بنابراین یا جانداری است که در عرصه ی ارتباط با من موقعیتی همسان و همتراز با من را کسب میکند و یا به هر صورت به عنوان موضوع امر اخلاقی پذیرفته میشود. از میان منابع سه گانه ی اصلی در سطح زیستشناختی، جفت منبعی است که به عرصه ی دیگری مربوط میشود.


تمام جانداران برای دستیابی به پایه ای ترین متغیر سطوح فراز، یعنی بقا، ناگزیرند به هر سه منبع - جفت، غذا و زیستگاه ـ دست یابند. تنها در حضور این سه منبعِ پایه ی سطح زیستشناختی است که بقای بدنها تضمین میشود و به این ترتیب، تداوم بقیه ی سطوح فراز نیز ممکن میگردد. از اینرو ارتباطی که من و دیگری برقرار میکنند، در حالت ابتدایی به ارتباط میان من و جفت فروکاسته میشود.

جفتگیری

در بسیاری از جانوران که رابطه ی اجتماعی و نهادهای جمعیِ پیچیده ای پدید نمی آورند، همچنان، ارتباط من و دیگری در حد ارتباط من و جفت باقی میماند؛ یعنی ارتباط من و دیگری و عرصه ای از جهان که به این ارتباط اختصاص یافته است، تنها، به رفتار جفتگیری و کنشهای جفت یابانه منحصر می شود. از اینرو، رفتاری که من در قبال دیگری در پیش میگیرد از تعمیم رفتار میان من و جفت بر می خیزد. چرا که در تمام گونه ها ـ حتا جانوران غیراجتماعی ـ جفت تنها موجودی است که ارتباط برنده ـ برنده با وی بقای گونه را تضمین میکند. این بدان معناست که از دریچه ی نگاه تکاملی، کهن ترین و پایدارترین شکل از ارتباط میان من و دیگری ارتباط نر و ماده ایست که جفتگیری می کنند و با انتقال ژنوم خود به نسل بعد، بقای گونه را تضمین می نمایند. رابطه ی میان من و جفت اصولا رابطه ای برنده ـ برنده است، درحالیکه رابطهی من و شکار ماهیتی برنده ـ بازنده دارد. شکارچی برای دستیافتن به منبعی که در بدن شکار قرار گرفته است، ناگزیر است او را از میان بردارد. از اینرو، چیرگیِ شکارچی با مرگِ شکار همتراز است. شکارچی و شکار رابطه ای از جنس جنگ و کشمکش را میان خود برقرار میکنند، در حالیکه رابطه ی میان یک موجود زنده و جفت اش، در حد پایه و در ابتدایی ترین سطح، رابطه ای برنده ـ برنده و همیارانه است.

جم مهر-کین

چنانکه لِوی استروسنشان داده است، ابتدایی ترینِ و پایدارترین شکل از ارتباطِ من و دیگری، روابط خویشاوندی است که حول گرانیگاهِ ارتباط جنسی زن و مرد گردش میکند. از اینرو، رابطه ی من و دیگری در عرصه ای از زیستجهان تحقق می یابد که نیروی حاکم بر آن مهر ـ و نه کین ـ است. دستِ کم در جوامع گردآورنده و شکارچی، که کهن ترین و عام ترین شکل از سازماندهیِ اجتماعیِ آدمیان را به نمایش می گذارند، دو نوع رابطه ی میان «من و دیگری» و «من و جهان» دو شاخه ی متمایز و جدا را تشکیل می دهند که با جفت های متضاد معناییِ «مهر و کین» و «جنگ و صلح» مترادف هستند.