اسطوره خطاناپذیری شهود
دومین اسطوره ای که در مورد شهود وجود دارد، خطاناپذیریِ آن است. برخی از اندیشمندان که به سرکوب منظم نیمه ی غیرزبانیِ عقلانیتِ طبیعی به دست بخش زبانمندِ آن پی برده اند، بر ضد این نظم زورمدار برآشوبیده اند و شهود را بر عقلانیتِ زبانمند ترجیح داده اند. از نگاه ایشان، شهود تجلیگاه همه ی چیزهای خوب است. بر این اساس باید شهود را چیزی خطاناپذیر و همواره بر حق و بسیار عمیق تر از عقلانیتِ زبانمند دانست. این نگرش طغیانگر، تمایل به استعلایی کردنِ مفهوم شهود هم دارد و این همان است که، در نهایت، سازوکاری غیرمستند و جوهرهای نامفهوم و متفاوت با عقلانیتِ طبیعی را به شهود نسبت می دهد.
اما با وارسی مبانی عصبشناختیِ پشتیبان شهود، روشن میشود که این ساز و کار هم مانند تمام اشکالِ دیگرِ عقلانیتِ طبیعی، مرتب دچار خطا میشود. شهود همچون تفکرِ زبانمند به دلیل بافت عقلانی اش، مرتب در کار تصحیح خطاهای خود است اما این کار را، همچون بخش زبانمند، به شکلی عریان و قابل ردگیری انجام نمی دهد.