بقا

از ویکی زروان
(تغییرمسیر از بقـا)
پرش به: ناوبری، جستجو


بقا (Survival) عبارت است از پايدارى مرز ميان سيستم و محيط، و تداوم ساختار و كاركرد درونى سيستم.

  • بقا مسئله‏‌ى زيربنايى و هميشگىِ همه‏‌ى سيستم‏‌هاست
  • بخش‌هاى مجاز و غيرمجاز از فضاى حالت، و جايگاه جذب ‏كننده‏‌ها بر مبناى ارتباطشان با حل اين مسئله تعريف مى‏‌شوند.


کتاب سیستم های پیچیده (ص: 97-98)


بودن یا نبودن، مسیله این است

  • ساختار، سپرِ سيستم در برابر خطرِ هضم شدن در محيط است. محيطِ فراگير و بيكران، كه تا حد پيش‏بينى‏‌ناپذير بودن پيچيده است، همواره مرزهاى نفوذپذيرِ سيستم را به گسستگى و ويرانى تهديد مى‏‌كند.
  • سيستم، با تفاوتِ ساختار درونى خويش با محيط تعريف مى‏‌شود، و با پنهان شدن در پشت مرزى متحرك و پويا هويت مى‏‌يابد.
  • آنچه كه حضور سيستم را ممكن و تعريف آن را معنادار مى‏‌كند، تمايزى است كه بين روابط ساختارى درون و بيرونِ آن وجود دارد، و كاركرد ويژه‏‌اى كه در بطن آن نهفته است.

زيربنايى‏‌ترينِ اين كاركردها، حفظ بقاست. همه‌‏ى سيستم‏ها، پيش از آن كه بخواهند كاركردى ديگر را برآورده كنند، بايد نخست "باشند". اين بودن، خود مسئله‏‌ايست كه بايد حل شود. بودن، همان تداوم مرزهاى سيستم با محيط است، و پايدارى تمايزى كه ميان ساختار درونى سيستم و قواعد محيط وجود دارد. عمر سيستمى كه نتواند اين كاركردِ اوليه را برآورده كند، آنقدر ادامه نخواهد يافت كه بتواند كاركردى افزوده بر اين را هم بر عهده بگيرد.

بديهى‏‌ترين كاركردِ هر سيستم، بقاست

حل مشكل بقا، به دو دليل اولويت نخستِ سيستم است.

  1. نخست آن كه حل كردنِ آن پيش‌‏فرضِ حل همه‌‏ى مسئله‏‌هاى ديگر است
  2. دوم به اين دليل كه اين مشكل همواره وجود دارد.

بخش‌هاى مجاز و غيرمجازِ فضاى حالت، به بيانى، توسط كاركردهاى منتهى به بقا از هم تفكيك مى‏‌شوند. بخش‌هاى غيرمجاز معرف شرايط و موقعيت‌هایى هستند كه سيستم نمى‏‌تواند در آنها معماى بقا را حل كند. اما نقاط مجاز، شكلى از تداوم سيستم را تضمين مى‌‏كنند.

نقاط مناسب و غيرمناسبِ فضاى حالت، يعنى جذب كننده‏‌ها و نقاط گريز هم به همين ترتيب تعريف مى‌‏شوند. جايگاه‏‌هایى كه پايدارى و بقاى سيستم را بيشتر تضمين كند، سيستم را به خود جلب مى‌‏كند و آن‌هایى كه باعث ناپايدارى‏‌اش شوند، آن را از خود مى‏‌رانند. سيستم در هر برش زمانى و مكانى، شرايطى را تجربه مى‌‏كند كه به صورت زمينه‌‏ى ناهموارِ فضاى حالتش قابل‏ تجسم است. پس با بخش‌هایى از فضاى حالت (يعنى موقعيتها و گزينه‏‌هایى رفتارى) روبروست كه او را جذب مى‏‌كنند يا از خود مى ‏رانند، و پايدارى درونى‏‌اش را زياد يا كم مى‏‌كنند. اينها كانون‌هایى هستند كه بسته به كفايت‌شان در حل مشكل بقا، از يكديگر تفكيك مى‏‌شوند، عمق مى‏‌يابند، و مسير خطراهه را تغيير مى‏‌دهند.