تمايز

از ویکی زروان
پرش به: ناوبری، جستجو


تمايز (Differentiation) تعميمِ مرزبندىِ سيستم-محيط، به ساختارهاى درونى سيستم است.

کتاب سیستمهای پیچیده (ص:187-188-189-190)



تعميم، فرآيندى است كه بازنمايى سيستم را هم به بخشى از بازنمايى محيط تبديل مى‏‌كند. سيستم براى آن كه بتواند خطراهه‏‌ى خود را تحليل كند، ناگزير است پويايى خود و محيط را در چارچوبى يكسان بنگرد و قواعدى مشابه را در مورد هردوى آنها استنتاج كند. اين بدان معناست كه سيستم براى بازنمايى دقيق خويش، ناچار است از خود فاصله بگيرد و به خود همچون بخشى از محيط بنگرد. يعنى بايد شكست پديده‌‏اى را كه براى شناسايى محيط به كار مى‌‏گرفت، به خود هم تعميم دهد. سيستم از راه تعميم دادنِ قواعد حاكم بر محيط به خود، انتظارهايش را پديد مى‌‏آورد. تعميم، محصولِ نشت كردنِ شكست پديده به داخل مرزهاى سيستم است.

اين امر، تنها پيامدهاى شناختى به دنبال ندارد. زمانى كه عناصر و روابط داخلى سيستم هم درگير شكست پديده شوند، مانند روندهاى بيرونى، بر مبناى شباهت‌هایشان دسته‏‌بندى و تفكيك مى‌‏شوند و در خوشه‏‌هایى متمايز جاى مى‌‏گيرند. به اين ترتيب ساختارهاى مشابه در كنار هم جاى مى‏‌گيرند و كاركردهاى همگون با هم چفت مى‏‌شوند. مرزى ميان ساختارهاى متفاوت و كاركردهاى ناهمسان شكل مى‌‏گيرد، و سيستم، پديده‏‌هاى درونِ خود را هم مى‏‌شكند.

نشت كردنِ شكست پديده به درون سيستم، پيامد‌هایى بسيار مهم را به همراه دارد.

سيستمى كه براى شناسايى محيط رخدادهاى ورودى را طبقه‏‌بندى مى‏‌كرد و بخش‌هاى مشابه آن را به صورت پديده‏‌هایى مستقل ادراك مى‏‌كرد، به طور عمده بركاركردهاى خود متكى بود و اطلاعات كاركردى خود را براى اين عمليات به كار مى‏‌گرفت. هيچ سيستمى با مشاهده‏‌ى محيط، تقارنِ مهروند را نمى‌‏شكند. آنچه كه در جريان شكست پديده‏‌ى منسوب به محيط رخ مى‏‌دهد، تقسيم‏‌بندى و مرزبندىِ تصوير محيط است، نه خودِ آن. ما با نگاه كردن به جهان و تشخيص دادنِ يك آدم در زمينه‏‌اى از افراد، او را در جهان خارج از آدم‌هاى پيرامونش جدا نمى‌‏كنيم. در آن بيرون، زمينه‌‏ى متقارن و درهم تنيده‏‌ى هميشگىِ مهروند وجود دارد، و ما تنها در سطح بازنمايى‏‌هاى درونىِ خود است كه تصويرى را از تصويرى ديگر جدا مى‏‌سازيم.

اما هنگامى كه شكست پديده به درونِ سيستم نشت كند، حوادث ديگرى رخ مى‌‏دهد. در اينجا اطلاعات ساختارى با اطلاعات كاركردى در هم تنيده‏‌اند. سيستمى كه دو زير واحدِ خود را از هم تفكيك مى‏‌كند و آن دو را پديده‏‌هایى مستقل مى‏‌پندارد، تنها به بازى با اطلاعات در سطح بازنمايى مشغول نيست. اين شكست پديده، فرآيندى است كه در ساختار اثر مى‏‌گذارد. سيستمى كه اسلحه‌‏ى شكست پديده را براى رويارويى با يكپارچگىِ گنگِ محيط ابداع كرده بود، زمانى كه آن را به سوى خود نشانه رفت، گرفتارِ چندپارگى شد. شكست تقارنى كه براى تقسيم‌‏بندىِ بازنمايى‏‌هاى محيطى تخصص يافته بود، آنگاه كه در داخلِ سيستم پژواك يافت، به توفانى تبديل شد كه تقارن پيشينِ سيستم را درهم شكست و آن را تكه تكه نمود. تعميمِ ياد شده، مرزبندى‏‌هایى واقعى را در داخل سيستم ايجاد مى‏كند. همانطور كه سيستم با مرزى از محيط جدا مى‏‌شد، خوشه‏‌هایى همگون از اجزاى آن هم با مرز‌هایى از هم تفكيك شدند و شكافى كه سيستم در ميان خود و محيط گشوده بود، به درون خودش هم راه باز كرد. به اين ترتيب، تمايز يافتنِ سيستم‏‌ها آغاز گشت. و اين چنين بود كه يوكاريوت‏ها از پروكاريوت‏ها مشتق شدند!

ياخته‏‌هایى كه مانند باكترى‏‌هاى ساده تنها يك مرزِ منفرد داشتند، به تدريج به مجموعه‏‌هایى عظيم از سطوح تو در تو تبديل شدند. باكترىِ اوليه، آبگوشتى (مشتمل بر آب و نمك و كمى مواد آلى) بود كه با مرزى از جنس چربى از زمينه‏‌ى آبىِ پيرامونش جدا مى‌‏شد. هنگامى كه اين سلول به يوكاريوتى پيچيده تبديل شد، بخش‌هایى را در بر گرفت كه هر يك با غشايى از بخش‌هاى ديگر جدا مى‏‌شدند. هر سلول بدن ما، علاوه بر غشاى سلول كه آن را از محيط جدا مى‏‌كند، اندامك‌هایى مانند ميتوكندرى و واكوئل را هم در بر مى‏‌گيرد كه در اطراف خود غشايى ديگر دارند و خود را از زمينه‏‌ى سيتوپلاسمِ سلولى تفكيك كرده‏‌اند. برخى از آنها -مثل ميتوكندرى- نوادگان باكتري‌هایى مهمان هستند كه ميلياردها سال پيش به سلول‏هاى اجداد ما وارد شدند و كاملا به اين زمينه همچون محيط مى‏‌نگريستند.

اين مرزبندى درونى، پديده‏‌ايست كه در تمام سطوح تكرار مى‏‌شود. سلول‏ها، غشاى دولايه‏‌اى را كه بين خود و جهان خارج قرار داده بودند، به دور زيرواحدهاى خود هم كشيدند، و بدن‌ها با بافت پوششى‏‌اى كه با همين هدف پديد آورده بودند، لفافى براى اندام‌هاى درونى خود توليد كردند. جوامع، علاوه بر مرزبندى‏‌هايى كه بين خودشان انجام دادند، فضاى درونى خود را هم به استان‌ها و شهرستان‌ها و شهر‌ها و محله‏‌ها و خانه‏‌ها و اتاق‌ها تقسيم كردند، و زبان‌هاى گوناگون لهجه‏‌ها و گويش‌ها و سبك‌هاى شخصىِ حرف زدن را در دل خود پروردند.

پس تمايز، تعميمِ مرزبندىِ سيستم-محيط، به ساختارهاى درونى سيستم است و به شكست تقارن ساختارى منتهى مى‌‏شود.