خویشکاری - بیکارگی
از ویکی زروان
اصل خويشکاری:
- من در صورتی که مرکز داشته باشد، هستی را در راستای خواست و آرمان خویش دگرگون خواهد ساخت. این نفوذ و تأثیرگذاری من بر هستی، در سطح اجتماعی نیز انعکاس مییابد و بسته به توانمندی ها و جهتگیری های من، موقعیتی ویژه و مشخص را برایش به ارمغان میآورد. این موقعیت خویشکاری خوانده میشود.
- خویشکاری عبارت است از وظیفه، رسالت، نقش و کاری مشخص که من برای خویش برگزیده و بر اساس آن تغییر دادن شکل هستی را آماج کرده است.
توهم جبر اجتماعی:
- این فرض که نقش و کارویژه ی هر کس بر اساس قواعد اجتماعی و روندهایی بیرونی برایش تعیین میشود و فرد در برگزیدن آن اختیاری ندارد. بر اساس این پیشفرض، من بسته به خاستگاه خانوادگی و طبقاتی اش در جایگاهی شغلی و موقعیتی اجتماعی قرار میگیرد و باید همان را بپذیرد و به انجام رساند.
تله ی ملکوس:
- اگر من خویشکاری مناسبی برای خویش بر نگزیند، به شکلی بختکی و تصادفی در جایگاهی اجتماعی قرار میگیرد و ملزوماتِ پیشه و شغلی بر او نهاده میشود که احتمالا نه مورد علاقه ی اوست و نه با شکل هستی او و توانایی هایش تناسبی دارد. به این ترتیب، من به یک همه کاره ی هیچکاره تبدیل میشود.
راهبرد جمشید:
- بازتعریف خویشکاری بر اساس آرمان و خواست، بسیج تمام نیروها و منابع برای دستیابی به قدرت و مهارت لازم برای به انجام رساندن آن خویشکاری، اعالم آن خواستها و آرمانها در سطح اجتماعی و جلب توافق و حمایت و فضا برای به انجام رساندنش.
پرسش
- تفاوت خویشکاری با شغل و پیشه چیست؟
- نقش هنجارین چه تفاوتی با خویشکاری دارد؟
- آیا خویشکاری لزوماً به تغییر شکل هستی منتهی میشود؟
- آیا شکل هستی من هم هنگام انجام خویشکاریاش دگرگون میشود؟
تمرین
- چند تن را میشناسید که خویشکاری داشته باشند؟
- اگر بخواهید برای خود خویشکاری برگزینید چه را انتخاب خواهید کرد؟
- آیا خویشکاریتان معلوم است؟ چرا؟