ديوان در متون پهلوی
مجلهی مطالعات ايرانی
دانشکدهی ادبیات و علوم انسانی
دانشگاه شهيد باهنر كرمان
سال هشتم،شماره 15، بهار 1388
دکتر آرش اكبری مفاخر
دانشگاه فردوسی مشهد
ديوان در متون پهلوی
چكيده
ديوان در متون پهلوی موجوداتی هستند ناديدنی، ناپسودنی و بدون تن كه هستی نداشته و در نيستی به سر میبرند. آفرينش ديوان با آفرينش اورمزدی در دوران مينوی يكسان است. تركيب آفرينشی آنها عبارت است از اهريمنِ ديوانديو، سرديوان و ديوان كه سرچشمهی ويرانگری و نابودی هستند. اين آفرينش اهريمنی ضدِ آفرينش اهورايی است كه تركيب اورمزد، امشاسپندان و ايزدان را دربردارد. در متون پهلوی پس از ديوانديو و سرديوان از هزاران ديو– با نام و بینام- يادشده كه میتوان آنها را در پنج گروه خدايان كهن، دشمنان و مهاجمين، ويژگيهای زشت انسانی، انسانهای ناهنجار و عناصر ويرانگر طبيعت دستهبندی كرد. بنابر اين متون انسان از راه روان نيك و باورمندی به آيين مزديسنا در تن و روان خود با اين ديوان به مبارزه میپردازد. در پايان جهان نيز همهی ديوان كوچك با نيايشهای سوشيانث از بين رفته و سرديوان توسط امشاسپندان نابودمیشوند، اما ديو آز كه باقی مانده يا به دست سروش كشته میشود و يا همراه با اهريمن ديوانديو به دوزخ افكنده میشود.
كليدواژگان
اهريمن، اورمزد، ديو، متون پهلوی.
1.مقــــدمه
بنابر آموزههای مزديسنايی، ديوان نيز همانند اهريمن هستی ندارند و تنها دارای آفرينشی مينوی هستند (Dēnkard: 6.278؛ ارداويرافنامه: 5. 7). اين آفرينش مينوی ديوان به دست اهريمن برابر است با آفرينش مينوی اورمزد در دوران نخست آفرينش؛ علاوهبراين، آفرينش ديوان آفرينشی در چارچوب مينوست که از دوران مينوی و آسمانی به دوران گيتيايی و زمينی گذرنمیکند.
بنابر گزارش دينکرد (6.E31c) يک اهورايیکيش که پيرو آيين مزديسناست، بايد هر روز سه بار خورشيد را نيايش کند، در اين نيايشها هستی ايزدان و نيستی ديوان را بر زبان آورده و بگويد: «به هستی ايزدان و نيستی ديوان بیگمانم» (يادگار بزرگمهر: 4) .
اگرچه ديوان هستی ندارند و حضور آنها در گيتی، ناديدنی، ناپسودنی و بدون تن و جسم است، اما ديوان سرچشمههای زيانکاری و ويرانگری بهشمار میروند و آسيبهای بزرگی به آفرينش نيک و انسان وارد میکنند. به همين دليل حضور ديوان در جهان بهعنوان يک حقيقت در دانش هستیشناسی شناخته نمیشوند، بلکه به عنوان پديدهای در دانش انسانشناسی و روانشناسی مطرح هستند (234 Shaked, 1967:).
کار اهريمنِ ديوانديو (Dēnkard: 7.2.43) که در برابر اورمزد قرار دارد، نابودگری در برابر آفريدگاری است (مينوی خرد: 62. 6؛ وزيدگیهای زادسپرم: 3. 5). هنگامی که اورمزد دست به آفرينش مينوی خود میزند و امشاسپندان را میآفريند، اهريمن نيز شش سرْديو در برابر امشاسپندان میآفريند. کار اين ديوان وارونگی خويشکاری امشاسپندان است. اين شش ديو که از تاريکی آفريده شدهاند (بندهش هندی: 1)، نيروهای بزرگ اهريمن هستند (Dēnkard: 5.7.4).
2.سرْديوان
سرديوان به اندازهی امشاسپندان شناخته شده نيستند، اما نظم و دشمنی آنها در برابر امشاسپندان در بندهشن (5.1) نمايان است. روشنترين توصيف از آنها در متن فارسی زردشتی صد در بندهش آمدهاست:
اکومن (Akōman)، دشمن بهمن است و کار او بدانديشی و رواج کينتوزی و دشمنی در بين آفريدگان اورمزد است (Bundahišn: 27.6). اکومن نزديکترينِ ديوان به اهريمن است و به دستور اهريمن به سوی زردشت میرود تا انديشهی زردشت را دگرگون کرده و او را فريب دهد، اما از بهمن شکست میخورد (وزيدگییهای زادسپرم: 8. 10). بهمن با ساقة آويشن، گند اکومن را بازمی¬دارد(Bundahišn: 13.2؛ وزيدگی¬های زادسپرم: 3. 49). بنابر گزارش روايت پهلوی (47. 16) اکومن، گرشاسپ را میکشد.
همچنين اکومن دل مردم را از انجام دادن کار نيک و رسيدن به پاداش نيک سرد میکند. هنگامی که مردم نسبت به هم بدی و دشمنی میکنند، او سبب پافشاری در دشمنی میگردد و هنگامی که آشتی کنند، کينتوزی و انتقام را پيش میکشد تا مردم را به کارزار، کشتار و خونريزی بکشاند. هرگاه که مردم پای از فرمان عقل و خرد بيرون گذارند و کار ناشايست و بدی انجام دهند، اکومن سرچشمهی اين بدیهاست (صد در بندهش:2. 5-9).
اَندر (Andar) دشمن ارديبهشت است. کار او بازداشتن آفريدگان از انجام آيينهای دينی و نيکیکردن است. او دشمن نظم و ترتيب است (Bundahišn: 27.7). اندر دلتنگی و غم و اندوه را به دل مردم میاندازد. او نخستين ديوی است که در گذر از چينودپل به پيشواز گناهکاران آمده، چينود را برای گذر آنان تنگ و باريک میکند و روان مردم گناهکار را به دوزخ برده و مجازات میکند. دُژمرويی مردم نيز از اوست (صد در بندهش: 2. 13-16).
ساوول (Sawul) دشمن شهريور و سردار ديوان است. کار او پادشاهی بد، ستمکاری و بيدادگری است (Bundahišn: 27.8). او پادشاهان ستمکاری را که خواستههای مردم را از آنان میستانند، دوست دارد. او راهنمای راهزنان و دزدان است و دزدی و راهزنی را به دل آنان میاندازد. ساوول مردم را گمراه میکند تا کارهای ناشايست انجام دهند و درپی آن به هلاکت رسند (صد در بندهش: 2. 22).
ناگهيس (Nanhais) دشمن سپندارمذ است. او مردم را از خرسندی و قانع بودن بازمیدارد (Bundahišn: 27.9). او مردم را به خودبرتربينی وامیدارد و در هنگام رنج و سختی آنان را آشفته میکند. مردم را به تنگدستی میاندازد تا کار نيک انجام ندهند و نسبت به خداوند ناسپاس شوند. او در اين مشکلات مردم را پندناپذير و ناشنوا میکند. وادارکردن انسان به نافرمانی در برابر خداوند، شاه، پدر، مادر و شوهر نيز از کارهای اين ديو است (صد در بندهش: 2. 26-28).
تريز (Tariz) و زريز (Zariz) دشمن خرداد و امرداد هستند. آنها گياهان و دامها را به زهر آلوده میکنند (Bundahišn: 27.11-12)، همچنين در دوزخ برای روان گناهکاران خورشهای پليد درست کرده و به آنها گند و پليدی میدهند. آنها نگهبان دوزخياناند تا روانشان با خوردن خورشهای گند، مجازات شود (صد در بندهش:2. 32-33).
3.ديوان
اهريمن، سرور اين ديوان، به ديوانديو نامبردار است و اين شش ديو، سرديوان و دستياران اصلی او هستند. پس از اهريمن و اين شش سرديو، هزاران ديو ديگر با نام و بینام، کارگزاران اهريمن و سرديوان هستند. اين ديوان کارگزار را میتوان به پنج دسته تقسيم کرد:
1.3) خدايان کهن
پرستش ديوان در مفهوم خدايان آريايی پيش از زردشت در متون پهلوی نيز ادامه دارد. سه خدای بزرگ هندی: اندر، ساوول و ناگهيس در شمار شش ديو بزرگ آفريدهی اهريمن قراردارند (Bundahišn: 5.1; 27.6-12). در اين متون به ديوپرستان، ديويسنا (Daevayasna) دربرابر مزديسنا (Mazdayasna)گفته میشود (Dēnkard: 3.157,192,400). ديوپرستی دربرابر ايزدپرستی قرارمیگيرد، کسانی که ايزد را میپرستند در بهشت جای میگيرند و کسانی که ديوپرست هستند به دوزخ میروند (مينوی خرد:1. 131، 172-173؛ ارداويرافنامه: 68. 2-8). به سخن ديگر هر آيينی غير از دين زردشت، آيين ديوپرستی است. در سنگنوشتهی کرتير (29-32) در نقش رستم دينهای غير مزديسنان، کيش اهريمن و ديوان و پرستشگاههای آنان لانهی ديوان خوانده شده است. خدايی را که مردم هندوستان میپرستند، در آموزههای مزديسنايی نمیگنجد و به بُتديو (But dēw) مشهور است (Bundahišn: 27.43)؛ بنابراين آموزه، گشتاسپ نيز پيش از پذيرش دين زردشتی ديوپرست بهشمار میآيد. مخالفان آيين زردشت نيز ديوپرست هستند (Dēnkard: 7.4.5,79).
مشيانه نخستين فردی است که ندای ديوان را پاسخ داده و به ديوپرستی روی میآورد. او شير گاو را دوشيده و به سوی شمال؛ جايگاه ديوان میريزد و باعث نيرومندی ديوان میشود (Bundahišn:14.26-28). از اينرو در شب نبايد می و گل و هيچ خوردنی را به سوی شمال ريخت؛ زيرا باعث افزايش ديوان میشود (شايست ناشايست: 10. 7) و نمادی از ديوپرستی در آن وجود دارد. سام (=گرشاسپ) نيز يکی از اين ديوپرستان است. مردم کابل نيز به پيروی از او به ديوپرستی روی میآورند (Bundahišn: 31.17-18). اهريمن و ديوان از ديوپرستان حمايت میکنند (زند بهمنيسن: 7. 18).
آموزههای دينی زردشت، همواره مزديسنان را از ديوپرستی بازمیدارد. روان کسانی که بددينی پيش گيرند به مار دگرگون میشود (شايست ناشايست: 17. 7) و در دوزخ پادافره و مجازات سختی در انتظار ديوپرستان است (ارداويرافنامه: 25. 3).
2.3) دشمنان و مهاجمين
در متون پهلوی کسانی که دست تجاوز به سوی ايران و مردمانش درازکنند، در گروه ديوان جای میگيرند. نامگذاری مهاجمين به ديوان يکی از آموزههای مزديسنايی است.
نمونهی برجستهی مهاجمين در متون پهلوی انسانهای غولپيکر مازندرانی هستند که هرازگاهی به سرزمين ايران میتازند و از آنان با نام ديوان مازندران ياد میشود (Dēnkard: 9.21.18-25) و همچنين ارجاسپ و ياران او که پيغام جنگ به ايران میفرستند ديو خطاب میشوند (يادگار زريران: 21).
در زند بهمنيسن (1. 11؛ 3. 29؛ 4. 40، 10) مهاجمينی را که از کشورهای همسايه به ايران تاخته، روزگاری در ايران پادشاهی میکنند و ويرانی به بارمیآورند، «ديوان گشادهمویِ خشم تخمه» خوانده میشوند. در تاخت و تاز اعراب به ايران، در پايان روزگار ساسانی، هنگامی که ايرانيان با اعراب مهاجم روبهرو میشوند، فرياد میزنند که: «ديوان آمدند، ديوان آمدند» (نهايهالارب: 460 .؛ اخبارالطوال: 162 ).
3.3) ويژگیهای زشت انسانی
انسان نمونهی کوچکی از جهان اهورامزداست. او جهان کهينی است دربرابر جهان مهين؛ همانگونه که جهان مهين از عناصر متضاد و دوگانه آفريده شده است، اين جهان کوچک نيز از عناصری متضاد و دوگانه فراهم آمده است؛ بنابراين جهان کهين نيز همانند جهان مهين جايگاه بروز اهورامزدا و اهريمن است.
بالاتنهی انسان که همانند دنيای روشنی و گرودمان است، جايگاه اورمزد و پايينتنهی او همانند دوزخ جايگاه اهريمن و نيروهای اهريمنی است. نيروهای مينوی انسان همانند اورمزد و آفريدههای مينوی او هستند. روان چون اورمزد است و هوش، وير، دريافت، انديشه، دانش و فهم مانند شش امشاسپند که در پيشاپيش اورمزد میايستند، ديگر نيروهای مينوی درون تن انسان نيز همانند ديگر ايزدان مينوی هستند. هريک از امشاسپندان همانگونه که در گيتی نشان مادی دارند، در تن انسان نيز دارای نشان مادی هستند: گوشت نماد بهمن، رگ و پی نماد ارديبهشت، استخوان نماد شهريور، مغز نماد سپندارمذ، خون نماد خرداد و موی نماد اَمرداد است (Bundahišn:28.1-10,22).
اهريمن، سرْديوان و ديوان نيز همانگونه که در جهان در برابر اورمزد، امشاسپندان و ايزدان قرارمیگيرند، در تن انسان نيز قراردارند، اما از نظم و ترتيب گروه اهريمنی تصوير روشنی در تن انسان وجود ندارد. گذشته از آن اهريمن و ديوان در گيتی هستی و نشان مادی ندارند، در تن انسان نيز نماد مادی ندارند، اما میتوان در برابر هر ويژگی مثبت انسانی که نمودار نيرويی اهورايی است، يک ويژگی منفی و اهريمنی قرارداد و از آن يک ديو ساخت، مانند ديو دروغ در برابر راستی، ديو شهوت دربرابر خرد و ... . با قراردادن يک نام و نماد ديوی برای هرپديدهی پليد و زشت انسانی شمار اين ديوان بسيار گسترش میيابد. به هرروی برجستهترين اين ديوان عبارتنداز:
آز (Āz)، ديو افزونخواهی است و ويژگی برجستهی او سيریناپذيری است. او هر چيزی را میبلعد و هنگامی كه نياز او برآورده نشود، از تن خود میخورد. اگر همهی گيتی را به اين ديو بدهند بازهم سير نمیشود. چشم کسانی که ديو آز در وجودشان رخنه کرده «همانند هامونی است که او را سامان نيست» (Bundahišn: 34-35). آز دشمن برجستهی خرد و فرّه است (3.357 Dēnkard:) و بيشتر بدیها در وجود اين ديو نهفته است.
اهريمن برای مبارزه با آفرينش اورمزدی، آز را به سپهسالاری برمیگزيند و چهار ديو خشم (Xēšm)، زمستان (Zamestān)، زرمان (Zarmān)؛ ديو پيری و سيج (Sēj)؛ ديو درد و بلا و خطر را بهعنوان سپاهبد برای همکاری با او میآفريند. آز سه بخش و شش لايه دارد:
1- بخش چهری او با خوردن در پيوند است و گرسنگی و تشنگی لايههای اين بخش از وجود او هستند.
2- بخش بدونِ چهر، بخش شهوانی وجود اوست که با نگريستن به بيرون برانگيخته میگردد و سرشت تن آرزومند آن میشود. اين بخش در دو لايهی دفع و جذب شهوت نمايان میشود.
3- بخش بيرون از چهر او که در دو لايهی آزمندانهاندوختن و نبخشيدن آشکارمیشود (وزيدگیهای زادسپرم: 34. 32، 36-38).
ديو آز مردم را از انديشيدن به گذرابودن گيتی، مرگ تن، حساب روان و بيم دوزخ بازمیدارد (مينوی خرد: 17. 2-5). نماد برجستهی ديو آز در گيتی، افراط و تفريط مردم در کارهايی همچون خوردن، دادن و داشتن و دوری از ميانهروی است (Dēnkard: 3. 286). از ويژگی ديو آز؛ انبارکردن، نخوردن و به کس ندادن، ديو ديگری به نام پنیديو(Pēnīh) بهوجود میآيد (Bundahišn: 27.37).
ديو خشم که به خونيندرفش/ نيزه نامبردار بوده (Bundahišn: 27.22؛ مينوی خرد: 1. 115)، دشمن سروش است. او از ترس ميزد ، گاهنبار و خويدوده به گيتی نمیآيد (روايت پهلوی: 56. 15؛ شايست ناشايست: 18. 1-4؛ بندهش هندی: 29).
ديو خشم هفت نيرو دارد که با آنها آفريدگان را نابودمیکند. شش نيروی ديو خشم توسط شاهان و پهلوانان نابود شده و تنها يک نيروی او باقی مانده است. ميهوخت (Mihōxt)؛ ديو بدگمانی و رَشک (Arešk)؛ ديو کينتوزی و بدچشمی زمينهی حضور ديو خشم را فراهم میکنند. جايی که ميهوخت برسد، رشک مهمان شود و جايی که رشک قرارگيرد، خشم نيز در آنجا خانه میگزيند. ديو خشم در هرجايی که جای گيرد، شمار فراوانی از آفريدگان را نابودکرده و ويرانی بسيار به بارمیآورد. بيشترين بدی بر آفريدگان اورمزد از آنِ ديو خشم است (Bundahišn: 27. 15-21).
وَرَن، ديو شهوت و عامل همجنسبازی است. اهريمن، ورن را از خودپرستی مادی میآفريند. اين ديو با صفت بيراهکننده، دشمن آسنخرد است (Bundahišn: 1.46; 27.13). هرگاه که خرد در ميان مردم ناتوان شود، ديو ورن چيره میگردد و در پی چيرگی او، مردم به افراط و تفريط و بینظمی روی میآورند (Dēnkard: 3. 286).
شهوت، سرچشمهی بسياری از گناهان و يکی از مهمترين ابزارهای اهريمن برای شکست انسان است و ديوهايی که با شهوت در ارتباطاند، بيشترين ياری را به اهريمن میرسانند. جهی يکی از اين ديوان است.
جهی، دختر اهريمن (Bundahišn: 4.4) و همسر اوست (وزيدگیهای زادسپرم: 34. 31). او نماد زنان بدکار و ديوزنان (Dēnkard: 7.3.2) و دشمن زنان نيک است (Bundahišn: 5.2). اهريمن برای آلوده کردن زنان با جهی جفت میشود تا از راه آلوده کردن زنان، مردان را نيز آلوده کند (وزيدگیهای زادسپرم: 34. 32). در آغاز آفرينش، هنگامی که تمام ديوان از بيدارکردن اهريمن نااميد میشوند، جهی با وعدهی دزديدن فرّه، آزردن آفرينش و کشتن انسان و گاو، او را به يورش دوم وامیدارد. اهريمن با شنيدن سخنان جهی به پا خاسته و بر سر او بوسه میزند. در اثر بوسهی اهريمن بر سر جهی، آلودگیهای زنانه پديدار میگردد، بنابراين جهی سرچشمهی تمام پليدیها، آلودگیهای زنانه، ناهنجاریهای زنان و روسپیگری است (Bundahišn: 4.5-10).
شمار ديوانی که با ويژگیهای زشت و پليد انسانی در پيوندند، بسيار است، اما برجستهترين آنها ديوهای دهگانهی «آز، نياز، خشم، رشک، ننگ، ورن، کين، بوشاسپ (خواب اهريمنی)، بیدينی و دُشيادی (غيبت)» هستند (يادگار بزرگمهر: 30) .
4.3) انسانهای ناهنجار
در متون پهلوی انسانهايی که ناهنجاری اخلاقی دارند و همجنسبازی میکنند، از ديوان بهشمارمیآيند (Dēnkard: 3.26.q.11-12؛ شايست ناشايست: 17. 7) و کسانی که روان بدکار دارند همانند ديواناند (Dēnkard: 3.123). در مينوی خرد (41. 12) از مردمان نيمديو سخن بهميان میآيد. نيمديو کسی است که تنها نامی از مردم و مردمزادگی دارد، اما در کار و کردار به ديوی دوپا شبيه است. او کسی است که گيتی و مينو، نيکی و گناه و بهشت و دوزخ را نمیشناسد و به حساب روان خود نيز نمیانديشد. افراسياب يکی از اين مردمان نيمديو است که به «افراسياب ديومردم» ( Dēnkard: 3.110) نامبردار است.
همچنين کسانی که ناهنجاری رفتاری دارند، آنها که در هنگام خوردن و نوشيدن سخن میگويند، کسانی که در حال ايستاده ادرارمیکنند و افرادی که منی خود را تباه میکنند، از ياوران ديوان بهشمارمیآيند (Dēnkard: 9.19.1).
5.3) عناصر ويرانگر طبيعت
انديشهی انسان در برابر طبيعت ويرانگر باعث شده تا از اين عناصر ويرانگر ديوی بسازد و هريک از بلايای طبيعی را به ديوی نسبت دهد، سپس اين گروه ديوان را در زير فرمان اهريمن به شمار آورد که بنا بر فرمانهای او به از بين بردن طبيعت نيک میپردازند.
در متن کوچک درايش اهريمن با ديوان (1-2)، اهريمن هر شب با ديوان به ياوهسرايی پرداخته و آنها را به ويران کردن طبيعت برمیانگيزد: به گيتی برويد، نخست به دريا برويد و آن را بخشکانيد. پس از آن به هوم سپيد يورش بريد و آن را نيز بخشکانيد؛ زيرا هنگامی که مردم بميرند، با هوم زنده میشوند. به کوه برويد و در آن لرزه بيندازيد؛ زيرا کوه آرايش جهان است. به دشت بتازيد، همهی رستنیها و گياهان را خشک کنيد. به خانههای مردم برويد و انسان و گاو و گوسفند را بکشيد.
در متون پهلوی به سبب گسترش ديوان، زمينهی مناسبی بهوجود آمده تا هرآنچه که برای انسان زيانآور است و يا از حد ميانهروی خارج شده، به ديوی دگرگون شود. در واقع دليل به وجودآمدن اين ديوها، عدم همخوانی طبيعت با انسان است:
اَپوش (Apōš) يکی از برجستهترين ديوها در متون پهلوی است. او ديو خشکی و خشکسالی و دشمن تيشتر و همکاران اوست (Bundahišn: 27.49). اپوش بازتابی از تابستانهای گرم و سوزان است که در آنها مردم با بیآبی و گياهان خشک و پژمرده روبهرو شدهاند. اسپَنجَروش (Spinjaruš) در اين کار به اپوش ياری میرساند، اما آتش به مقابله با او میپردازد (Bundahišn: 6g.1). هيچ نيز يکی از ديوهای خشکسالی و نايابی و همکار تيشتر است (Bundahišn: 27.33).
تيشتر با نيروی اهورايی، ديو اپوش را میراند. سرانجام باران اهورايی بر خشکسالی زمين چيره شده و طبيعت شروع به رويش و بالندگی میکند (وزيدگیهای زادسپرم: 3. 15-16؛ Bundahišn:6g.1-2؛ Dādestān-i Dēnīg: 92). اگر بارش باران از حد ميانهروی درگذرد و سيل جاری شود، ديو ديگری به نام ملکوس (Malkūs) به وجود میآيد که کار ساختن بارانهای شديد را برعهده دارد. همچنين او در چهار سال پيايی جهان را دچار سرما و زمستان سخت میکند، به گونهای که بيشتر مردم در اين سرما از بين میروند (Bundahišn: 33.36؛ روايت پهلوی: 48. 10-15).
4.مبارزه با ديوان
در انديشههای متون پهلوی ديوان تنها موجوداتی مينوی هستند و در واقع بازتابی از روان و ويژگیهای زشت و پليد انسان هستند، بنابراين مبارزه با آنها نيز بايد مبارزهای روانی و از راه باورمندی به آيين مزديسنا و بهرهگيری از ويژگیهای نيک انسانی؛ ايزدان باشد؛ پس مبارزه با ديوان در تن و روان انسان صورت میگيرد. در اين مبارزه بايد اکومن را در برابر بهمن قرارداد، در درازنای زندگی با اراده از بهمن نگهداری و با اکومن مبارزه کرد و با گوهر خرد شهوت بيراهکننده را ناتوان کرد (Dēnkard: 5.7.5-6). انسان بزرگترين دشمن ديوان است. آفرينش او برابر است با آبادانی جهان و نابودی ديوان (Bundahišn: 6f.8).
ستايش اورمزد و امشاسپندان نيز راهی برای دوریگزيدن از ديوان است (شايست ناشايست: 15. 6). انجام آيينهای دينی از جمله افروختن آتش در شبانگاه از کارآمدترين ابزارها برای مبارزه با ديوان است (روايت پهلوی: 48. 76-80؛ 18. 4). آتش بهرام ديوان مهاجم را میکشد. آتشی که نيمشب در خانه روشن است، نيمی از ديوان را نابودمیکند (درايش اهريمن با ديوان: 2). اگر بوی خوش بر آتش بگذارند، از آنسو که باد میآيد، هزاران ديو و جادو و پری را میکشد (روايت پهلوی: 18. 1-2).
عناصر نيک طبيعت نيز با عناصر ديوی و ويرانگر به مبارزه میپردازند. ايزد تيشتر، ديو اپوش را شکست داده و دورمیراند (Bundahišn: 6b.11). خورشيد يکی از بزرگترين دشمنان ديوهاست، با برآمدن خورشيد در آغاز روز، ديوان شکست خورده و به دوزخ میگريزند (روايت پهلوی: 65. 14). مرغان، پرندگان و ماهيان نيز از دشمنان ديوان هستند که برای دشمنی با عناصر زيانکار آفريده شدهاند. سيمرغ، کرکس، جغد، ماهی، سگ و خروس ياوران انسان در مبارزه با ديوان هستند (Bundahišn: 24g.25; h.28; u.48؛ مينوی خرد: 61. 30؛ درايش اهريمن با ديوان: 2) خلاصه آنکه اورمزد، امشاسپندان، ايزدان، آفرينش نيک و انسان به ياری هم با پليدیها، زشتیها، سختیها و هرآنچه به ديو نامبردار است به مبارزه میپردازند.
5.سرنوشت ديوان
اورمزد با به دام انداختن اهريمن و پيمانبستن با او، زمينهای فراهم میکند تا اهريمن را برای هميشه ناتوان کند. با ناتوانی و ناکاری اهريمن ديوانديو، تمام ويژگیهای پليد و زشت انسانی و عناصر زيانکار و ويرانگر که زاييدهی اهريمن هستند ـ و هريک ديوی پنداشته میشوند ـ رو به نابودی میروند.
با آنکه زمينهی شکست ديوان در اثر دشمنی ميان آنها فراهم شده (وزيدگیهای زادسپرم: 34. 35)، اورمزد، امشاسپندان، ايزدان، آفرينش نيک و انسان برای از ميان برداشتن ديوان تلاش میکنند. در پايان جهان با خواندن نيايشهای دينی توسط سوشيانث همهی ديوان کوچک نابود میشوند و تنها سرديوان باقی میمانند (روايت پهلوی: 48. 89). پس از آن هريک از امشاسپندان و ايزدان بزرگ با دشمن ديوی خود جنگيده و آن را نابودمیکند:
بهمن، اکومن را نابودمیکند، ارديبهشت اندر را، شهريور ساوول را، اسپندارمذ ترومد را، خرداد و امرداد، تزيز و زرير را، راستگويی دروغگويی را و سروش خشم را (Bundahišn:34.27؛ وزيدگیهای زادسپرم: 34. 37).
پس از اين شکست بزرگ، تنها ديو آز به همراه اهريمن باقی میماند. آز تمام آفرينش اهريمن را میبلعد. سيریناپذيری او تا جايی است که میخواهد اهريمن را نيز بخورد (روايت پهلوی: 48. 92-93؛ جاماسپنامه: 17. 12-13). ديو آز سرنوشت دوگانهای دارد. در برخی متون مانند ساير ديوان به دست سروش کشته میشود (روايت پهلوی: 48. 94). و در برخی ديگر با اهريمن به دوزخ افکنده شده و برای هميشه در آنجا زندانی میشود (Bundahišn: 34.30).
6.نتیجهگیری
بنابر آموزههای مزديسنايی در متون پهلوی، ديوان هستی ندارند؛ يعنی تنها موجوداتی مينوی هستند که میتوانند در طبيعت ويرانی به بار آورند. همچنين در تن انسان نفوذ کرده و انديشهی او را گمراه کنند. اهريمن که اين موجودات مينوی را زير فرمان خود دارد به ديوانديو مشهور است و پس از او شش ديو بزرگ؛ سرديوان قرار دارند. گروه بیشماری از ديوان بزرگ و کوچک با ويژگیهای اهريمنی نيز زير فرمان آنها هستند.
در متون پهلوی اين ديوان مينوی را که بدون تن و يا در تن موجودات اهورايی زندگی میکنند، میتوان به پنج دسته تقسيم کرد:
1) خدايان کهن
2) مهاجمين، دشمنان و مردمان کشورهای همسايه.
3) ويژگیهای زشت و اهريمنی انسان.
4) انسانهای دارای ناهنجاریهای اخلاقی.
5) عناصر ويرانگر طبيعت.
اهوراييان با نيروهای پاك و اهورايی در تن و روان خود با ديوان مبارزه كرده و آنها را از بين میبرند. در فرجامشناسی ايرانی در متون پهلوی، با خواندن نيايشهای دينی همهی ديوان كوچك نابود میشوند. پس از آن هريك از امشاسپندان و ايزدان بزرگ با دشمن ديوی خود جنگيده و او را از ميان برمیدارد. تنها ديو آز سرنوشت دوگانهای دارد؛ يا به دست سروش كشته میشود و يا با اهريمنِ ديوانديو به دوزخ افكنده شده و برای هميشه در آنجا زندانی میشود.
يادداشتها
"pad hasth ī yazdān ud nēstīh ī dēwān abē-gumān hēm."
و همچنين، ارداويرافنامه؛ 5. 7:
"… astīh ī yazdān ud Amahraspandān ud nēstīh ī Ahreman ud dēvān…"
«و به تو نشان دهيم پاداش خوب گروندگان به اورمزد و امشاسپندان و نيکی در بهشت و بدبختی در دوزخ و هستی ايزدان و امشاسپندان و نيستی اهريمن و ديوان و بودن رستاخيز و تن پسين را»(ژينيو، 1382: 53، 85).
= اين بخش از صد در بندهش در
- روايات داراب هرمزديار: 2/ 399-400 و Peršian Rivāyats:505-507 آمده¬است.
. ... قالوا «ديوان آمدند، ديوان آمدند».
. ... و تنادت العجم: «ديوان آمدند»، بعنوان «الشياطين قد اقبلوا».
. mēzd نذر و پيشکشهای خوردنی همانند گوشت و ميوه که در آيينهای دينی استفاده میشود.
. gāhānbār جشنهای ششگانه زردشتی که در طول سال برگزار میشود.
. xwēdōdah ازدواج مقدس ميان خويشاوندان بسيار نزديک مانند خواهر و برادر.
. - āz ud nīyāz ud xēšm ud arešk ud nang ud waran ud kēn ud būšāsp ud druz ahlomōγīh ud spazgīh
بسنجيد با:
- روايات داراب هرمزديار: 2/ 66/ 17-18:
هيشم: مغرور، نياز: درويش، آز: حرص، رشک: حسد، دير: کاهل، خشم: غصه، ورن: شهوت، بوشياسب: خواب، پدموز: ناسپاس، پس: سخنچين.
- شاهنامه: 8/ 290/ 2475- 247:
ده اند اهـرمن هم به نيـروی شيـر که آرنـد جان و خـرد را به زيـر
بدو گفت کسری که ده ديو چيست کـز ايشـان خرد را ببـايد گريـست
چنيـن داد پاسخ که آز و نيـاز دو ديـوند با زور و گـردن فـراز
دگرخشم ورشک ست و ننگ ست وکين چو نمّـام و دوروی و ناپـاکديـن
دهـم آنک از کس ندارد سپــاس به نيـکی و هم نيست يزدانشـناس
- کوشنامه: 380/ 4365-4367:
چنين داد پاسخ که ديــــوان دَهَنـد که انـــدر تن مردم گمرهنــــد
نيازاست وآزاست ورشک است وخواب سخنچين و دو روی و خشم و شتاب
دگر ننگ و کيــن و دگر ناسپــاس همــه ديــو در گيتی آن ده شناس
كتابنامه
- آموزگار، ژاله تفضلی، احمد، 1375: اسطورهی زندگی زردشت [دينكرد هفتم]، تهران: نشرچـشمه و آويشن، چاپ سوم.
- ـــــــــــــ، ــــــــــــ، 1386: کتاب پنجم دينکرد، تهران: معين.
- اکبرزاده، داريوش، 1385: سنگنبشتههای کرتير، تهران: پازينه، چاپ اول.
- اونوالا، موبد رستم مانک، 1922: روايات داراب هرمزديار، بمبئی.
- ايرانشان بن ابی الخير، 1377: کوشنامه، به کوشش جلال متينی، تهران: علمی.
- بهار، مهرداد،1380: بندهش فرنبغ دادگی، تهران: انتشارات توس، چاپ دوم.
- ـــــــــــ، 1375: پژوهشی دراساطيرايران (پارهی اول و دوم)، تهران: نشرآگه، چاپ اول.
- بهزادی، رقيه، 1368: بندهش هندی، تهران: موسسهی مطالعات و تحقيقات فرهنگی، چاپ اول.
- تفضلی، احمد، 1344: «تصحيح و ترجمهی سوتکرنسک و ورشت مانسرنسک از دينکرد 9»، پاياننامهی دکترای زبانشناسی و زبانهای باستانی ايران، دانشگاه تهران: دانشکده ادبيات.(چاپ نشده).
- ـــــــــــــ، 1380: مينوی خرد، به کوشش ژاله آموزگار، تهران: انتشارات توس، چاپ سوم.
- دابار، ارواد مانکجی، 1909: صد در نثر و صد در بندهش، بمبئی.
- الذينوری، ابیحنيفه احمد بن داود، 1960: اخبارالطوال، تحقيق: عبدالمنعم عامر، مصر: قاهره.
- راشد محصل، محمد تقی، 1385آ: زند بهمن يسن، تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، چاپ دوم.
- ـــــــــــــــــــــــ، 1385ب: وزيدگیهای زادسپرم، تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، چاپ دوم.
- ژينيو، فيليپ، 1382: ارداويرافنامه، ترجمه و تحقيق: ژاله آموزگار، تهران: انتشارت معين، چاپ دوم.
- عريان، سعيد، 1371: متون پهلوی، تهران: کتابخانه ملی جمهوری اسلامی ايران، چاپ اول.
- غيبی، بيژن، 1379: «يادگار زريران»، پژوهش های ايران شناسی، ناموارهی دکتر محمود افشار، ج12، ص 115- 94، تهران: انتشارات توس.
- فردوسی، ابوالقاسم، 1386: شاهنامه (ج1-8)، به کوشش جلال خالقی مطلق، تهران: مرکز دايرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- مزداپور، کتايون، 1369: شايست ناشايست، تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، چاپ اول.
- ميرفخرايی، مهشيد، 1376: روايت پهلوی، تهران: موسسه مطالعات و تحقيقات فرهنگی، چاپ اول.
- نوابی، ماهيار، 1338: «يادگار بزرگمهر»، نشريهی دانشکده ادبيات تبريز، سال يازدهم، صص302-333.
- نهايةالارب فی اخبار الفرس و العرب، 1375: تصحيح: محمدتقی دانشپژوه، تهران: انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، چاپ اول.
- هدايت، صادق، 1312: زند بهمنيسن،( درايش اهريمن با ديوان، يادگار جاماسپ)، تهران.
- Anklesaria, B. T. 195.; Zand- akasih; Iranian or Greater Bundahishn, Bombay.
- Bailey, H. W., 1930: "To the Zamasp-Namak", Bulletin of the School of Oriental Studies, University of London, Vol. 6, No. 1 , pp. I: 55-85, pp. II: 581-600.
-Dhabhar, M.A. 1932: The Peršian Rivāyats of Hormazyār Faramārz Bombay.
- Madan, D. M., 1911: The Complete of The Pahlavi Dinkard, Bombay.
-Mackenzie, D.N, 1971: A Concise Pahlavi Dictionery, London.
- de Menasch, J. P., 1973: Le troisième livre du Dēnkart. Paris.
- Modi, J. J. 1903: Jāmāsp Nāmak, Bombay.
- Molé, M., 1967: La légendde De Zoroastre ]Dēnkard VII[, Paris.
- Pakzad, Fazlollah, 2003: Bundahišn, Tehran: Centre for Great Isiamic Encyclopaedia.
- Sanjana, Peshotun Dustoor Behramjee, 1874- 1928: Dinkard, Book. 3-9, Vol. 1-19, Bombay.
- Shaked, S., 1967: "Notes on Ahreman, the Evil Spirit and His Creation," Studies in Mysticism and Religion Presented to G. G. Scholem, pp. 227-34.
- -----------, 1979: The Wisdom of the Sasanian Sages, (Dēnkard VI ), U.S.A. Boulder.
- Skjaervo, P. O., 1983: "Kirdir’s Vision: Translation and Analysis", AMI. 16, 269-306.
- West. E. W., 1880-1897: Pahlavi Texts 1-5(SBE 4,18,24,37,47), Oxford
- ---------------, 1882: Dādestan-ī Dēnīg, SBE, Vol 18.
- ---------------, 1897: Dēnkard, Book 5, 7- 9. SBE, Vol. 47, Oxford.
آرش اکبری مفاخر
دكترای زبان و ادبيات فارسی.
مشهد: دانشگاه فردوسی، دانشکده ادبيات، کتابخانهی قطب علمی.