سیمای وای در اوستا و بازمانده‌ی آن در زبانزدهای پارسی دری

از ویکی زروان
پرش به: ناوبری، جستجو

در اوستا نام وای در چندین جا به چشم می‌خورد. نکته‌ی چشمگیر آن که این نام در گاهان وجود ندارد و از این رو برخورد زرتشت با آن به رفتارش با مهر شبیه بوده است. ولی در اوستای نو وای را هم در کنار سایر ایزدان کهن ایرانی می‌بینیم. یکی از یشت‌ها که رام یشت خوانده می‌شود، سراسر به ستایش او اختصاص یافته است. القاب وای در اوستا آمیخته‌ای از عناصر مثبت و منفی را در بر می‌گیرد. در رام یشت فهرستی بلند از ویژگی‌های او را می‌خوانیم، وای تنومند و نیرومند (تَخمو)، قوی (اَئوچَه)، تندرو (اَئورْوَه)، بر همگان چیره شونده، پیش رونده، پس رونده، دلیرترین، سخت، دیوستیز، خیزاب‌آور، زبانه کشَنده، بسیار فرهمند، یابنده‌ی فره[۱]، استوار، زبردست، دیده‌بان آفریدگان[۲] و چابک‌دست است. با این وجود او را زیان‌رسان، بی‌رحم، آزمند، شکارچی، به چنگ آورنده‌ی آفریدگان و مرگبار هم خوانده‌اند؛ و چنین آمده که می‌توان از اژدها و راهزن و سپاهی زیناوند گریخت، اما فرار کردن از وای ناممکن است.


گریزناپذیر بودنِ وای و چیره‌گری وی احتمالاً دستمایه‌ای بوده که او را به نمادی از بلاهای طبیعی تبدیل کرده است. به همین دلیل وای یکی از دیرپاترین واژه‌های زبان فارسی هم هست. چون بازمانده‌اش در فارسی میانه (وات/ واد) همچنان در زبان امروزین ما کاربرد دارد، و همان واژه‌ی «باد» است. همچنین خودِ عبارت وای احتمالاً همان است که در شبه جمله‌هایی مانند «ای وای»، و «وای بر تو» همچنان باقی مانده است. برای آن که قدمت این اصطلاح را بنماییم و ریشه گرفتنش از آیین وای را تایید کنیم،‌ کافی است به کهن‌ترین بخش از اوستا، یعنی گاهان بنگریم:


atcâ vê mîzhdem anghat ahyâ magahyâ ýavat âzhush zarazdishtô bûnôi haxtayå paracâ mraocãs aorâcâ ýathrâ mainyush dregvatô anãsat parâ ivîzayathâ magêm têm at vê vayôi anghaitî apêmem vacô.


«تا بدان هنگام که دل و جان شما سرشار از شور و مهر است و خواه در فراخی و خواه در تنگنا با یکدیگر می‌جوشید، از پاداش مغان برخوردار خواهید شد. اما اگر مینوی دروغزن بر شما دست یابد و از مغان روی برتابید، سرانجام بانگ وای و دریغ بر خواهید آورد.»[۳]


همچنین در اردیبهشت یشت،‌ در آنجا که اهریمن از هماورد خویش به تنگ می‌آید، می‌گوید:

«اهریمن تباهکار گفت: وای بر من از (دستِ) اردیبهشت.»


این سخن اهریمن را باید در کنار این اشاره‌ی رام یشت دید که نام وای را باید به هنگام رویارویی با دشمنی تشنه به خون، و زمانی که فرد اسیر حریف شده است، برخواند.[۴] و به نظرم اصطلاح «وای بر من» نیز احتمالاً از همین موقعیت برخاسته است.


بنابراین شاید اصطلاحِ «وای بر من»، «وای بر تو»، یا «ای وای» که امروز در فارسی رواجی چنین چشمگیر دارد، در ابتدای کار تکیه کلامی بوده که در میان محفل پرستندگان وای رواج داشته است. به همین دلیل هم کهن‌ترین منابع زرتشتی آن را به کسانی که بیرون از حلقه‌ی مغان قرار دارند، و یا خودِ اهریمن نسبت داده‌اند. تعبیر یاد شده حتا به قرآن هم راه یافته است. مثلاً در آیه‌ی دوم از سوره‌ی ابراهیم می‌خوانیم که:

«... وَوَيْلٌ لِّلْکافِرِينَ مِنْ عَذَابٍ شَدِيدٍ»، یعنی «... وای بر کافران از شکنجه‌ی سخت.» عبارت «وَیل» که همچون تدبیری بلاغی بارها در قرآن به کار رفته، در عربی ریشه‌ای ندارد و شکل به کار بردن آن نشانگر آن است که منظور زنهار دادن و هشدار دادن همراه با افسوس بوده است. این شبه جمله بیشتر در آیات مکی دیده می‌شود و در ابتدای کار بیشتر به شکل خالص و تنها آمده است و نامِ بعد از خود را مخاطب قرار می‌دهد. مثلاً «ویل لکل همزه لمزه» (وای بر اشاره کنندگان با چشم و ابرو)، «ویل للمصلین» (وای بر نمازگزاران).


محمد بن حسان که فرزند حسان بن ثابت، شاعر مداح پیامبر اسلام است، این عبارت را با وایِ فارسی برابر می‌داند و تمام مفسران و مترجمان قرون نخست اسلامی نیز این عبارت را در فارسی به «وای بر...» برگردانده‌اند. این به احتمال زیاد وام‌گیری‌ای از عبارتِ وایِ فارسی است که درگویش عربی دگرگون شده و به ویل تغییر شکل یافته است. جالب آن است که در آیات قدیمی‌ترِ مکی این عبارت همواره به تنهایی و نزدیک به وضعیت فارسی‌اش به کار گرفته می‌شود، اما به تدریج صرف شده و همچون واژه‌ای مرکب با ضمایر متصل چفت و بست می‌شود (مثل ویلکم، ویلنا...).


این عبارت در فارسی احتمالاً فراخوانی از ایزد باد (وای) بوده که متولی بخت و رخدادهای تصادفی نیز دانسته می‌شده و هنگامی که مردمان با رخدادی ناخوشایند روبرو می‌شدند آن را برای بیان ناخشنودی و حسرت‌شان به کار می‌گرفتند. میبدی بدون این که خاستگاه آریایی کهن این عبارت را بشناسد، توضیحی در مورد کاربردهای آن به دست داده است که بازگو کردنش سودمند است. او نیز ویل را با وای یکی گرفته و گفته که در فارسی وای را در چهار مورد به کار می‌برند. وای یا از سرِ آز است، یا نیاز، و یا نام و یا ننگ.[۵] یعنی بابت از دست رفتن نام و ننگ یا غلبه‌ی آز و نیاز است که پارسیان وای را فرا می‌خوانند.


چنین مي‌نماید که در زمان نگاشته شدنِ تفسیرهای اولیه‌ی قرآنِ ارتباط وای و ایزد باد فراموش شده یا به هر دلیلی پوشیده مانده باشد. از این روست که برخی از مفسران سختگیرتر کوشیده‌اند به ترتیبی این عبارت ناآشنا را بفهمند و تعبیرهای متأخرتر به رویکردهایی خلاقانه گرایش یافته‌اند. مثلاً مجمع البیان حدیثی را از پیامبر نقل می‌کند که بر مبنای آن ویل نام چاهی است در انتهای جهنم، که اگر کسی به درونش بیفتد، چهل سال طول می‌کشد تا به انتهایش برسد![۶]


سورآبادی «ویل» در آیه‌ی ۶۰ از سوره‌ی طه را «واوایلی» ترجمه کرده که همان «واویلا» است که امروز هم در فارسی کاربرد دارد. به نظر او ویل جایی است که در دوزخ که ماران و کژدمان خطرناکی دارد و هر روز از خداوند به زاری درخواست می‌کند که از گناهکاران انباشته شود.[۷] اسفراینی از ابن عباس نقل کرده که یعنی «سختی گرما» و از سعید بن مسیب نقل شده که وادی‌ای در دوزخ است که اگر تمام کوه‌‌های جهان را در آن بگذارند، بگدازدشان.[۸]


از این بحث‌ها روشن است که دست‌کم در میان مترجمان و مفسران ایرانیِ قرآن، پیوند میان وای و ویل در عربی، و همچنین دلالت منفی و اهریمنی وای همچنان معلوم بوده و از این رو آنچه که به ویل یا وای مربوط می‌شده را به گناهانی مانند آز و نیاز یا مکان‌هایی مثل دوزخ مربوط می‌دانسته‌اند. چنین می‌نماید که این تصویر منفی از وای به دیو بودنش در اساطیر کهن ایرانی مربوط باشد. شاید زرتشت به همین دلیل او را نادیده گرفته، و از ایزدکده‌ی خود رانده باشد. با این وجود مغانِ بعدی، او را نیز مانند مهر و بهرام به زمینه‌ی زرتشتی راه دادند و برای آن که میان سویه‌ی تاریک و نیک وی تمایز قایل شوند، به دو نوع باد اشاره کردند: وای بِه، و وای بد.


وای به، که با صفتِ جالب توجهِ «زروان داد»، یعنی «زاده‌ی زمان» یا «آفریده‌ی زمان» مشخص شده، سویه‌ی نیکوکار باد است. این شخصیت احتمالاً از در آمیختن دو رده از ویژگی‌ها پدید آمده است. یک رده صفاتی را در بر می‌گیرد که با زروان در ارتباط بوده و به ایران شرقی مربوط می‌شده، و دیگری ویژگی‌هایی را شامل می‌شود که از ایران غربی برخاسته است. در ایران شرقی، لقب «زروان داد» برای این ایزد رواج داشته و او را آفریننده و نگهبان پل چینوت می‌دانستند. این نقش احتمالاً از خویشکاری کهن‌تر وای ناشی شده باشد، که حامی و تسکین-گر ارواح بوده و ایشان را در سفرشان به آسمان همراهی می‌کرده است. ناگفته نماند که موقعیت میانی وای در میان زمین و آسمان چنین نقشی را ایجاب می‌کرده، چنان که او نه تنها ارواح، که پیشکش‌های نمازگزاران و دعاهای ایشان را نیز به ایزدان دیگر می‌رسانده است و همچون دروازه‌بان آسمان عمل می‌کرده است. این را می‌توان از آنجا دریافت که بارها به همراه دامویش‌اوپَمَن، ایزدِ حاملِ پیام‌ها و نمازها ستوده شده است.[۹] ویژگی دیگر وایِ به که گویا از ایران باختری برخاسته باشد، آن است که نماینده‌ی فضا و مکان است. او در اینجا با درنگ‌خدای یعنی فاصله‌ی زمانی دوازده هزار ساله‌ی تاریخ گیتی مربوط می‌شود، و به خصوص با ثواشَه پیوند می‌خورد.


  1. رام یشت، كرده ۱۱، بندهای ۴۳-۴۷.
  2. پیش درآمد یسنه‌، بند ۹.
  3. یسنه ۵۳، بند ۷.
  4. رام یشت، كرده ۱۱، بندهای ۴۹-۵۱.
  5. میبدی، ۱۳۸۲ (ج.۱): ۲۴۵.
  6. طبرسی، ۱۳۸۰ (ج.۱): ۳۲۱.
  7. سورآبادی، ۱۳۸۱ (ج.۴): ۲۴۳۵ و ۲۴۳۶.
  8. اسفراینی، ۱۳۷۵ (ج.۱): ۱۲۱.
  9. مثلاً در مهریشت، كرده ۲، بند ۹ و خورشید نیایش، ۸.


منابع

  • میبدی، رشیدالدین فضل الله. کشف الاسرار و عده الابرار،‌ ویرایش علی اصغر حکمت، انتشارات ‌امیرکبیر،‌۱۳۸۲.
  • طبرسی، شیخ ابوعلی الفضل بن الحسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه‌ی حجت‌‌الاسلام علی کرمی، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ۱۳۸۰.
  • سورآبادی، ابوبکر عتیق نیشابوری. تفسیر سورآبادی، ترجمه‌ی سعیدی سیرجانی، فرهنگ نشر نو، ۱۳۸۱.
  • اسفراینی، ابوالمظفر شاهفور بن طاهر بن محمد، تاج التراجم فی تفسیر القرآن للأعاجم، تصحیح نجیب مایل هروی و علی‌اکبر خراسانی، علمی و فرهنگی، ۱۳۷۵.


وکیلی، شروین. اسطوره‌شناسی ایزدان ایرانی. نشر شورآفرین، تهران، ۱۳۹۵ (ص ۷۴-۶۹)


نوشته‌های مرتبط:

ایزدان باد میان‌رودانی

باد در اساطیر هندوایرانی

سیر تحول تاریخی وای

سیمای باد در عصر اسلامی

وای، ایزد میانجی

وای و ایزدان همانندش