علیت گرایی

از ویکی زروان
پرش به: ناوبری، جستجو

عليت‏ گرايى (Causal Determinism) باورى برخاسته از تحويل‌‏انگارى، مبنى بر اين كه رخدادها محصول روابطى ساده، سرراست، تكرارى و قانونمند ميان عناصرى (معمولاً مادى) هستند.


مى‏گويند دموكريتوس، فيلسوف يونانى، هنگامى كه دعوت داريوش بزرگ را براى پيوستن به دربارش و برخوردارى از مواهب زندگى در كاخ شاهنشاهى شنيد، انزوا و زندگى مستقلش را براى زندگى فلسفى‏‌اش ضرورى دانست و جمله‏‌اى مشهور بر زبان آورد. دموكريتوس گفت: "دانستن علت چيزها برايم از تاج و تختِ پادشاهى ايران ارزشمندتر است."

تاج و تخت ايران در آن زمان، ارزشمندترين چيزى بود كه يونانيان مى‌‏شناختند، بنابراين اين گفتار دموكريتوس -اگر حمل بر تظاهر نشود،- نشانه‏‌ى شيفتگى وى به علمِ تحويل‏‌انگارانه است!

در نگرش تحويل‌‏گرا سيستم را تنها به عنوان مجموعه‌‏اى از عناصر در نظر مى‏‌گرفتند و به اين ترتيب روابط مورد غفلت واقع مى‌‏شدند. در اين رويكرد، تنها روابطى قابل مشاهده هستند كه بين دو عنصر منفرد به شكلى ساده و تكرارى تثبيت شده باشند. دانشمندان تحويل‏‌گرا و -بسيارى از فلاسفه‌‏ى قديمى‌‏ترِ پيش از آنها- فقط اين نوع از روابط را مى‌‏شناختند و در نتيجه به اثرات سرراست و ساده‏‌ى بين عناصر باور داشتند. معادله‏‌ى گرانشى نيوتون، نمونه‏‌اى از صورتبندي‌هاى مدرن اين روابط ساده است. سادگى، آزمايش‏‌پذيرى، و تكرارى بودنِ اين روابط، به تحليل علّى رخدادها ميدان داد. مبناى تحليل على، باور به اين نكته بود كه رابطه‌‏ى ياد شده شرط ضرورى حضورِ عناصر است. يعنى عناصر، تنها در پيوند با اين روابط ساده و تكرارى تعريف مى‏‌شدند و اندركنش آنها هم تنها با كمك اين رده‏‌ى خاص از روابط تبيين و فهميده مى‏‌شد. به اين ترتيب مجموعه‌‏اى از روابط علىِ يكسويه، خطى، ساده و قانونمند در ميان عناصر سيستم تشخيص داده مى‏‌شد.

اين نگرش در نهايت به تصويرى ماشين‌‏واره از جهان منتهى شد. تصويرى نيوتونى، كه مهروند را مجموعه‏‌اى از عناصرِ خُردِ عمدتا مادى -مثل اتم‌ها- مى‏‌دانست كه با قوانين على ساده و شناخته شده‏‌اى بر هم نيرو وارد مى‌‏كنند و به اين ترتيب كل رخدادهاى قابل‏ مشاهده را پديد مى‏‌آورند. اين همان نگرشى بود كه جبرگرايى لاپلاسى را معقول جلوه مى‏‌داد. لاپلاس، رياضيدان و فيلسوف فرانسوى، معتقد بود كه اگر كسى بتواند در يك لحظه مكانِ تمام اتم‌هاى عالم را بداند و کل نيروهاى بين‌شان را بشناسد، خواهد توانست تمام رخدادهاى گيتى را تا ابد پيش‏‌بينى كند. دستيابى به رموز حاكم بر اين جبرگرايى لاپلاسى، آرزويى بود كه دانشمندان قرن هجدهمى را براى كنكاشِ بيشتر در طبيعت و بررسى دقيقتر نيروهاى طبيعى بسيج مى‏‌كرد. ايشان، در افق ديدِ خويش، حالتى را در نظر مى‌‏گرفتند كه دانشِ تحويل‌انگار و جزءگرا، بتواند با شناسايىِ تمام قواعد حاكم بر تمام ذره‏‌ها، وضعيت گيتى را تا ابد درك، و پيش‏‌بينى كند.

اين ماترياليسمِ مكانيكى براى ابداعات فنى و پيشرفت صنايع سودمند بود، چرا كه ماشين‏هاى قرن نوزدهمى با همين قواعدِ شفاف و ساده طرح‏‌ريزى و ساخته مى‏‌شدند. با اين وجود، برداشت ياد شده هنگامى كه براى سيستم‏هاى بغرنجِ طبيعى به كار گرفته شود، تصويرى خام و سطحى از پديده‏‌ها به دست مى‏‌دهد. تصويرى كه با ناديده انگاشتن بخش مهمى از عناصر و روابط موجود در سيستم همراه است و فقط در سطح ابزارگرايانه‌‏ى خاصى ارزشمند است. در رويكرد سيستمى امروز، باور به عليت خطى كنار گذاشته ‏شده و شبكه‏‌هايى از روابط احتمالاتى جايگزين آن مى‏شوند. برخى از نويسندگان اين مجموعه از روابط را -به عادت قديمى- عليت شبكه‏‌اى يا غيرخطى ناميده‏‌اند. به این دلیل است که برتراند راسل، در اوایل قرن بیستم میلادی، علیت را مفهومی مرده و متعلق به گذشته دانست. حکمی که شاید اگر دموکریتوس بر آن آگاه می‌شد، بابت رد کردن دعوت داریوش، دریغ می‌خورد.