نظريه ى تكامل هدايت شده
پيشنهاد مفهوم گزينش طبيعى و آزمونهايى كه تصادفى بودن اين روند را در طبيعت نشان مى دهند، به طرد نظريه ى تكامل هدايت شده انجاميد. با وجود اين، چنين مى نمايد كه چنين مدلى براى شرايط خاصى از تكامل منشها توضيح دهنده باشد. البته اين به معناى عام بودن تكامل هدايت شده نيست. تكامل، چنان كه گفتيم، فرآيندى خودجوش، فراگير و بى هدف است كه همواره غايت هايش را ما بنا بر ارزش داوري هاى خاصمان به آن نسبت مى دهيم. اما شباهتی بين تكامل به طور پسينى هدايت شده و الگوي گونه زايیِ انتخابی در جريانِ تفكر فعال به چشم می خورد.
در سطح زيستى، روندى مشابه در روند اهلى شدن جانوران و گياهان توسط انسان ديده میشود. اگر ناظرى بيرونى به تحول جانوران اهلى دردوره اي طولانى بنگرد، از خطى و جهتدار بودنش دچار شگفتى خواهد شد. چرا كه به نظر مى رسد بدن گربه ها همواره كوچک، و حجم بافت چربى زير پوست گوسفندان مرتب زيادشده است. اين امر محصول دخالت عاملى هوشمند و بيرونى (انسانِ اهلی كننده) است، كه انتخاب طبيعىِ تصادفی و بیطرف را به سمت و سوي خاصی هدايت می كند.
به اين شكل، هدفى كه در انتخاب طبيعى وجود ندارد توسط همانندسازى ديگر - كه انسانِ جوياي بقاي خويشتن باشد - به سيستم تكاملى تزريق شده است. در مورد منشهاى مربوط به حل مسأله همچنين الگويی تكرار می شود. با اين تفاوت كه در اينجا همانندسازِ اصلی منشی است كه در درون شبكه ى عصبى و سطح روانشناختى دستخوشِ جهش و گونه زايی میشود. كارآيیِ گفتگوي درونی در روند انديشيدن نيز به همينجا باز می گردد. چون اين پديده، همان ورودِ منش به مجراي درونی شده ي زبانی ذهنی است. گفتگوي درونی ابزاري است براي شبيه سازيِ تكثيرِ منش، در سطحی روانی. ذهنی كه به كمک گفتگوي درونی يا هر ابزار ديگر در مورد چيزي می انديشد، منشی را در محور توجه خود قرار داده و به طور فعال تكثير و جهش زايیِ آن را رديابی می كند تا بهنسخه هايی سودمند و كارآمد دست يابد.