تعريف هاى موجود از عنصر فرهنگى: تفاوت بین نسخه‌ها

از ویکی زروان
پرش به: ناوبری، جستجو
(صفحه‌ای جدید حاوی «تعریف جدید ریچارد داوکینز از سیستم های تکاملی مم داوكينز در اين بخش كوشيد...» ایجاد کرد)
 
 
(۳ ویرایش میانی توسط یک کاربر نشان داده نشده‌است)
سطر ۱: سطر ۱:
 
[[تعریف جدید ریچارد داوکینز از سیستم های تکاملی]]
 
[[تعریف جدید ریچارد داوکینز از سیستم های تکاملی]]
  
 +
[[مم]]
  
مم
+
[[عادتواره]]
داوكينز در اين بخش كوشيده بود تا عناصر فرهنگى را بر مبناى خصلت تكثيرپذيرى شان در جوامع انسانى تعريف كند. او با اقتباس از نام ژن -واحدهاى اطلاعاتىِ تكثيرشونده ى زنده - عنصر فرهنگى را با عبارت مِم برچسب زد. او اين كلمه را از ريشه ى يونانىِ (ميمِما) - به معناى امرِ تقليدشده - برساخته بود.
+
  
در طول دهه ى بعد مفهوم مِم همچنان به عنوان كليدواژه اى حاشيه اى در متونِ زيستشناسانه باقى ماند، تا اين كه در دههى هشتاد شيوه ى نگاه داوكينز به عناصر فرهنگى مورد توجه قرار گرفت و به زودى پيش علمىبراى بسط دادن آراى داوكينز بنيان نهاده شد. كاربرد اين عبارت به زودى چنان گسترش يافت كه از سال 1986 م عبارت مِم در فرهنگ هاى لغت تخصصى جامعه شناسى و واژه نامه هاى عمومى انگليسى
+
[[مضمون]]
زبان وارد شد. فرهنگ انگليسى آكسفورد اين عبارت را به اين شكل تعريف كرده است: »رفتارى غيروراثتى كه از راه تقليد در ميان افراد يک جامعه
+
 
73 انتقال مىيابد«
+
[[چارچوب ؛ قالب شناختى و سرمشق]]
.
+
 
با وجود كارهاى درخشانى كه در اين حوزه انجام گرفته
+
 
، نقدهايى 74
+
 
جدى بر روششناسى ممشناسی وارد است. ابهام دربارهي تعريفى تحليلى
+
تلاشهايى كه ذكرشان گذشت، هر يک در حوزهاي از دانايى شهرت
از مِم و ناتوانى در صورتبندي شاخصهاى اصلىِ حاكم بر پويايى اين  
+
يافتهاند و پيروانى براى خود دارند. جامعهشناسان زيستى و عالقهمندان به  
عناصر، مهمترين نارسايیهايی هستند كه از تبديل ممشناسى به يک علم
+
كاربرد مدلهاى تكامل زيستى در تحليلهاى جامعهشناختى ممشناسى را
75 معتبر جلوگيرى كردهاند
+
جدى گرفتهاند و از آن به عنوان ابزارى پيشرس براى تحليل استفاده
 +
مىكنند، انديشمندانى كه در حوزههاى نظرىِ مربوط به زيبايىشناسى قلم
 +
مىزنند به عادتوارههاىِ بورديو براي تفسير تحول سبکها و مُدهاى هنرى
 +
عالقهمندند و جامعهشناسان نوكاركردگرا و سيستمى از عبارتِ مضمونِ
 +
لومان بهره مىبرند. از سوى ديگر، متفكرانى كه از موضعى فلسفىتر و  
 +
انتزاعىتر به مسائل مىنگرند، بيشتر به كليدواژگان كالنتر و عامترى مانند
 +
چارچوب، سرمشق و قالب شناختى گرايش دارند.
 +
بهترين راه براى گشودن فضاى معنايىِ الزم براى معرفیِ تعريفى نو از
 +
عنصر فرهنگى، آن است كه نفسِ نياز به تعريفى جديد نمايانده شود و
 +
كاستیها و گرههاى موجود در تعاريف پيشگفته آشكار گردد. اگر بدانيم
 +
تعريفهاى يادشده به كدام پرسشها پاسخ نمىدهند، دستمان براى طرح
 +
تعريفى جديد و بازبينى موفقيتش در ارضاى نيازهاى معرفتىمان بازتر
 +
خواهد بود.
 +
تعريفهايى را كه ياد شدند میتوان از دو زاويه نقد كرد:
 +
الف( نخست آن كه حوزهى تعريف خويش را درست تعيين نكردهاند. تنها
 +
تعريفى كه شايد بتوان از اين انتقاد مصونش دانست مضمونِ لومانى است،
 +
كه آن هم به دليل تعلق انحصارىاش به سطح جامعهشناختى و ناديده
 +
انگاشتن اليهي روانشناختى، بخش مهمى از پرسشهاى قابل طرح در اين
 +
زمينه را بىپاسخ مىگذارد. يادآورى اين نكته الزم است كه مضمون
 +
ارتباطى، از نگاه لومان خصلتى است كه تنها به كنش ارتباطى مربوط
 +
مىشود و اين كنش نيز خود تنها در سطح اجتماعى تعريف مىشود و در
 +
واقع برسازندهى زيربناى اين سطح است. از ديد لومان، عناصر ارتباطى در
 +
سطح روانشناختى نمود مىيابند، اما اين ظهور امرى ثانويه و غيراصيل
 +
است و در فرآيندهاى سطح اجتماعى كه از برآيند تبادالت ارتباطى-
 +
اطالعاتى رقم خوردهاند تأثيرى محورى ندارند. اين نگاه خاص، لومان را به
 
.
 
.
با وجود فراگير نشدن اين مفهوم در متون جامعهشناسانه، بسيارى از
 
دانشمندانِ عالقهمند به علوم ميانرشتهاى از اين مفهوم براى تحليل تحول
 
فرهنگى استفاده كردهاند. كارهاى اصلى ممشناسان در اين زمينهها انجام
 
، جامعهشناسى دين 76 گرفته است: دينشناسى تطبيقى
 
، مدلهاى تكامل 77
 
، روانشناسى اجتماعى 78 فرهنگ
 
، روانشناسى اجتماعىِ خالقيت 79
 
80
 
،
 
، فولكلور 81 روانشناسی شخصيت
 
و جامعهشناسى خودكشى 82
 
. بيشتر
 

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۵ مهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۰۳:۴۴

تعریف جدید ریچارد داوکینز از سیستم های تکاملی

مم

عادتواره

مضمون

چارچوب ؛ قالب شناختى و سرمشق


تلاشهايى كه ذكرشان گذشت، هر يک در حوزهاي از دانايى شهرت يافتهاند و پيروانى براى خود دارند. جامعهشناسان زيستى و عالقهمندان به كاربرد مدلهاى تكامل زيستى در تحليلهاى جامعهشناختى ممشناسى را جدى گرفتهاند و از آن به عنوان ابزارى پيشرس براى تحليل استفاده مىكنند، انديشمندانى كه در حوزههاى نظرىِ مربوط به زيبايىشناسى قلم مىزنند به عادتوارههاىِ بورديو براي تفسير تحول سبکها و مُدهاى هنرى عالقهمندند و جامعهشناسان نوكاركردگرا و سيستمى از عبارتِ مضمونِ لومان بهره مىبرند. از سوى ديگر، متفكرانى كه از موضعى فلسفىتر و انتزاعىتر به مسائل مىنگرند، بيشتر به كليدواژگان كالنتر و عامترى مانند چارچوب، سرمشق و قالب شناختى گرايش دارند. بهترين راه براى گشودن فضاى معنايىِ الزم براى معرفیِ تعريفى نو از عنصر فرهنگى، آن است كه نفسِ نياز به تعريفى جديد نمايانده شود و كاستیها و گرههاى موجود در تعاريف پيشگفته آشكار گردد. اگر بدانيم تعريفهاى يادشده به كدام پرسشها پاسخ نمىدهند، دستمان براى طرح تعريفى جديد و بازبينى موفقيتش در ارضاى نيازهاى معرفتىمان بازتر خواهد بود. تعريفهايى را كه ياد شدند میتوان از دو زاويه نقد كرد: الف( نخست آن كه حوزهى تعريف خويش را درست تعيين نكردهاند. تنها تعريفى كه شايد بتوان از اين انتقاد مصونش دانست مضمونِ لومانى است، كه آن هم به دليل تعلق انحصارىاش به سطح جامعهشناختى و ناديده انگاشتن اليهي روانشناختى، بخش مهمى از پرسشهاى قابل طرح در اين زمينه را بىپاسخ مىگذارد. يادآورى اين نكته الزم است كه مضمون ارتباطى، از نگاه لومان خصلتى است كه تنها به كنش ارتباطى مربوط مىشود و اين كنش نيز خود تنها در سطح اجتماعى تعريف مىشود و در واقع برسازندهى زيربناى اين سطح است. از ديد لومان، عناصر ارتباطى در سطح روانشناختى نمود مىيابند، اما اين ظهور امرى ثانويه و غيراصيل است و در فرآيندهاى سطح اجتماعى كه از برآيند تبادالت ارتباطى- اطالعاتى رقم خوردهاند تأثيرى محورى ندارند. اين نگاه خاص، لومان را به .