تعريف هاى موجود از عنصر فرهنگى: تفاوت بین نسخه‌ها

از ویکی زروان
پرش به: ناوبری، جستجو
 
(۲ ویرایش میانی توسط یک کاربر نشان داده نشده‌است)
سطر ۱: سطر ۱:
 
[[تعریف جدید ریچارد داوکینز از سیستم های تکاملی]]
 
[[تعریف جدید ریچارد داوکینز از سیستم های تکاملی]]
 
  
 
[[مم]]
 
[[مم]]
 +
 +
[[عادتواره]]
 +
 +
[[مضمون]]
 +
 +
[[چارچوب ؛ قالب شناختى و سرمشق]]
  
  
  
3 .جامعهشناسان زيستى و زيستشناسان تنها كسانى نبودند كه براى  
+
تلاشهايى كه ذكرشان گذشت، هر يک در حوزهاي از دانايى شهرت
دستيابى به تعريفى تحليلى از عنصر فرهنگى كوشيدند. يكى از بانفوذترين
+
يافتهاند و پيروانى براى خود دارند. جامعهشناسان زيستى و عالقهمندان به
تعريفهاى ديگرى كه از عنصر فرهنگى ارائه شده است به آثار پيِر بورديو
+
كاربرد مدلهاى تكامل زيستى در تحليلهاى جامعهشناختى ممشناسى را
مربوط مىشود. بورديو در كتاب مهمش، ميدانِ توليد فرهنگ، مفهومى به  
+
جدى گرفتهاند و از آن به عنوان ابزارى پيشرس براى تحليل استفاده
بورديو اين واژه را به عنوان 84 نام »عادتواره« را معرفى كرده است.
+
مىكنند، انديشمندانى كه در حوزههاى نظرىِ مربوط به زيبايىشناسى قلم
برچسبى براى يک موقعيت اجتماعى خاص - نقش، طبقه، شرايط
+
مىزنند به عادتوارههاىِ بورديو براي تفسير تحول سبکها و مُدهاى هنرى
تعيينكنندهى رفتار و... - در نظر مىگيرد كه توليد يک واحد معنادارِ رفتار
+
عالقهمندند و جامعهشناسان نوكاركردگرا و سيستمى از عبارتِ مضمونِ
اجتماعى را ممكن مىسازد. اين جايگاههاى جامعهشناختى بسته به
+
لومان بهره مىبرند. از سوى ديگر، متفكرانى كه از موضعى فلسفىتر و
شرايطى كه فرد خويش را در آن مىيابد تغيير مىكنند و در اندركنش با
+
انتزاعىتر به مسائل مىنگرند، بيشتر به كليدواژگان كالنتر و عامترى مانند
موقعيت ساير افرادِ حاضر در فضاى ذهنىِ كنشگر محتوا و شكلِ كنش وى
+
چارچوب، سرمشق و قالب شناختى گرايش دارند.
85 را تعيين مىنمايند
+
بهترين راه براى گشودن فضاى معنايىِ الزم براى معرفیِ تعريفى نو از
 +
عنصر فرهنگى، آن است كه نفسِ نياز به تعريفى جديد نمايانده شود و
 +
كاستیها و گرههاى موجود در تعاريف پيشگفته آشكار گردد. اگر بدانيم
 +
تعريفهاى يادشده به كدام پرسشها پاسخ نمىدهند، دستمان براى طرح
 +
تعريفى جديد و بازبينى موفقيتش در ارضاى نيازهاى معرفتىمان بازتر
 +
خواهد بود.
 +
تعريفهايى را كه ياد شدند میتوان از دو زاويه نقد كرد:
 +
الف( نخست آن كه حوزهى تعريف خويش را درست تعيين نكردهاند. تنها
 +
تعريفى كه شايد بتوان از اين انتقاد مصونش دانست مضمونِ لومانى است،
 +
كه آن هم به دليل تعلق انحصارىاش به سطح جامعهشناختى و ناديده
 +
انگاشتن اليهي روانشناختى، بخش مهمى از پرسشهاى قابل طرح در اين
 +
زمينه را بىپاسخ مىگذارد. يادآورى اين نكته الزم است كه مضمون
 +
ارتباطى، از نگاه لومان خصلتى است كه تنها به كنش ارتباطى مربوط
 +
مىشود و اين كنش نيز خود تنها در سطح اجتماعى تعريف مىشود و در  
 +
واقع برسازندهى زيربناى اين سطح است. از ديد لومان، عناصر ارتباطى در  
 +
سطح روانشناختى نمود مىيابند، اما اين ظهور امرى ثانويه و غيراصيل
 +
است و در فرآيندهاى سطح اجتماعى كه از برآيند تبادالت ارتباطى-
 +
اطالعاتى رقم خوردهاند تأثيرى محورى ندارند. اين نگاه خاص، لومان را به
 
.
 
.
بورديو تعريف خود را با نقد رويكردهاى سنتى و كالسيک به عناصر
 
فرهنگى آغاز مىكند. به گمان او رويكرد رايج كنونى، كه هر عنصر فرهنگى
 
را به خالقش نسبت مىدهد و آن را در شبكهى روابط انسانى ميان مؤلف و
 
آشنايانش تحليل مىكند، نارسا و ناقص است. آنچه او پيشنهاد مىكند،
 
بررسى كردنِ خودِ اثر در زمينهى آثار فرهنگى ديگرى است، كه پيكرههايى
 
كالنتر همچون سبکها و مكتبها را باز مىسازند. به گمان بورديو، براى
 
تحليل پويايیِ اين عناصر فرهنگى بايد به بررسى مجموعهاى از شاخصهاى
 
جامعهشناختى پرداخت كه پذيرش يا عدم پذيرش يک عنصر فرهنگى را در
 
جمعيتهاى انسانى تعيين مىكنند. او اين شاخصها را بر مبناى توزيع
 
قدرت در طبقات گوناگون اجتماعى و چالشهاى حاكم بر طرفهاى درگير
 
در جنگ قدرت تفسير مىكند. عادتواره از نظر او واحدي از موقعيت -
 

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۵ مهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۰۳:۴۴

تعریف جدید ریچارد داوکینز از سیستم های تکاملی

مم

عادتواره

مضمون

چارچوب ؛ قالب شناختى و سرمشق


تلاشهايى كه ذكرشان گذشت، هر يک در حوزهاي از دانايى شهرت يافتهاند و پيروانى براى خود دارند. جامعهشناسان زيستى و عالقهمندان به كاربرد مدلهاى تكامل زيستى در تحليلهاى جامعهشناختى ممشناسى را جدى گرفتهاند و از آن به عنوان ابزارى پيشرس براى تحليل استفاده مىكنند، انديشمندانى كه در حوزههاى نظرىِ مربوط به زيبايىشناسى قلم مىزنند به عادتوارههاىِ بورديو براي تفسير تحول سبکها و مُدهاى هنرى عالقهمندند و جامعهشناسان نوكاركردگرا و سيستمى از عبارتِ مضمونِ لومان بهره مىبرند. از سوى ديگر، متفكرانى كه از موضعى فلسفىتر و انتزاعىتر به مسائل مىنگرند، بيشتر به كليدواژگان كالنتر و عامترى مانند چارچوب، سرمشق و قالب شناختى گرايش دارند. بهترين راه براى گشودن فضاى معنايىِ الزم براى معرفیِ تعريفى نو از عنصر فرهنگى، آن است كه نفسِ نياز به تعريفى جديد نمايانده شود و كاستیها و گرههاى موجود در تعاريف پيشگفته آشكار گردد. اگر بدانيم تعريفهاى يادشده به كدام پرسشها پاسخ نمىدهند، دستمان براى طرح تعريفى جديد و بازبينى موفقيتش در ارضاى نيازهاى معرفتىمان بازتر خواهد بود. تعريفهايى را كه ياد شدند میتوان از دو زاويه نقد كرد: الف( نخست آن كه حوزهى تعريف خويش را درست تعيين نكردهاند. تنها تعريفى كه شايد بتوان از اين انتقاد مصونش دانست مضمونِ لومانى است، كه آن هم به دليل تعلق انحصارىاش به سطح جامعهشناختى و ناديده انگاشتن اليهي روانشناختى، بخش مهمى از پرسشهاى قابل طرح در اين زمينه را بىپاسخ مىگذارد. يادآورى اين نكته الزم است كه مضمون ارتباطى، از نگاه لومان خصلتى است كه تنها به كنش ارتباطى مربوط مىشود و اين كنش نيز خود تنها در سطح اجتماعى تعريف مىشود و در واقع برسازندهى زيربناى اين سطح است. از ديد لومان، عناصر ارتباطى در سطح روانشناختى نمود مىيابند، اما اين ظهور امرى ثانويه و غيراصيل است و در فرآيندهاى سطح اجتماعى كه از برآيند تبادالت ارتباطى- اطالعاتى رقم خوردهاند تأثيرى محورى ندارند. اين نگاه خاص، لومان را به .