سرنوشت - سرگذشت: تفاوت بین نسخه‌ها

از ویکی زروان
پرش به: ناوبری، جستجو
(صفحه‌ای جدید حاوی «ت» ایجاد کرد)
 
سطر ۱: سطر ۱:
ت
+
===اصل روايت===
 +
[[نمایشنامه و زندگینامه]] که فرآورده هایی فرهنگی و روایت هایی کلان هستند، در [[سطح روانی]] به نسخه هایی شخصی و منحصر به فرد تبدیل میشوند که از روی همان [[سرمشق]] فرهنگی رونویسی شده اند.
 +
شکل درونی شده و شخصیِ زندگینامه '''سرگذشت'''، و شکلِ درونی شده ی نمایشنامه '''سرنوشت''' نام دارد.
 +
سرگذشت و سرنوشت همتاهای دو مفهوم پیش گفته در سطح روانی هستند. واسطهی نگارش این دو،
 +
زندگینامه است که منشی فرهنگی است، اما در دسترس سطح روانی قرار دارد و به عنوان مرجعی برای فهم
 +
رخدادهای روزمره به کار برده میشود. سرنوشت و سرگذشت با توجه به پیچیدگی شرایط زندگی آدمیان و
 +
منحصر به فرد بودنِ موقعیتهای زیستهی هر کس، یگانه و بی همتاست، اما به دلیل رونویسی از منابعی
 +
روایی و همگون، شباهتهای ساختاری پایهای با سرنوشت و سرگذشت دیگران پیدا میکند.
 +
 پیروی از روايت: سرنوشت و سرگذشت به صورت سرمشقهایی کالن برای فهم زمان آینده و گذشته
 +
به کار گرفته میشوند و زندگی من را به توالیِ رمزگذاریشده و پیوستهای از رخدادهای روایتپذیر تبدیل
 +
میکنند.
 +
 تلهی قهرمان: کل خاطرهها حافظهی من در سطح روانی به سرگذشتی فرو کاسته میشود و پیشبینیها
 +
و برنامهها و اهداف من نیز به سرنوشتی تحویل میشوند. در نتیجه، من از گذشته و آیندهای که تداومی از
 +
اکنون باشد کنده میشود و زمان را به صورت کمیتی خطی و مکانگونه تجربه میکند. این ماجرا، بزنگاهِ
 +
اصلی از میان رفتن درنگ و ظهور نیرنگ است.
 +
 راهبرد سروش: من سرنوشت خود را تعیین میکند و سرگذشت خود را با بازخوانی و ارزیابی مجدد
 +
بازنویسی مینماید
 +
سرگذشت و سرنوشت از نظر ساختاری چه شباهتی با هم دارند؟ این دو چه ارتباطی با زمان گذشته
 +
و آینده پیدا میکنند؟ چرا زندگینامه و نمایشنامه این ارتباط انداموار را با محور زمان ندارند؟ آیا میتوان
 +
درنگ و فرشگرد را قربانی به هم جوش خوردنِ سرگذشت و سرنوشت دانست؟
 +
O سرنوشت و سرگذشت خود را بازبینی کنید و نمایشنامه و زندگینامهی همتای آن را در سطح
 +
فرهنگی بیابید. توجه داشته باشید که ممکن است این دو متن از روایتهایی متکثر و پارههایی به هم چسبیده
 +
از زندگینامهها و نمایشنامههای گوناگون تشکیل شده باشند.

نسخهٔ ‏۱ ژوئن ۲۰۲۲، ساعت ۰۶:۳۱

اصل روايت

نمایشنامه و زندگینامه که فرآورده هایی فرهنگی و روایت هایی کلان هستند، در سطح روانی به نسخه هایی شخصی و منحصر به فرد تبدیل میشوند که از روی همان سرمشق فرهنگی رونویسی شده اند. شکل درونی شده و شخصیِ زندگینامه سرگذشت، و شکلِ درونی شده ی نمایشنامه سرنوشت نام دارد. سرگذشت و سرنوشت همتاهای دو مفهوم پیش گفته در سطح روانی هستند. واسطهی نگارش این دو، زندگینامه است که منشی فرهنگی است، اما در دسترس سطح روانی قرار دارد و به عنوان مرجعی برای فهم رخدادهای روزمره به کار برده میشود. سرنوشت و سرگذشت با توجه به پیچیدگی شرایط زندگی آدمیان و منحصر به فرد بودنِ موقعیتهای زیستهی هر کس، یگانه و بی همتاست، اما به دلیل رونویسی از منابعی روایی و همگون، شباهتهای ساختاری پایهای با سرنوشت و سرگذشت دیگران پیدا میکند.  پیروی از روايت: سرنوشت و سرگذشت به صورت سرمشقهایی کالن برای فهم زمان آینده و گذشته به کار گرفته میشوند و زندگی من را به توالیِ رمزگذاریشده و پیوستهای از رخدادهای روایتپذیر تبدیل میکنند.  تلهی قهرمان: کل خاطرهها حافظهی من در سطح روانی به سرگذشتی فرو کاسته میشود و پیشبینیها و برنامهها و اهداف من نیز به سرنوشتی تحویل میشوند. در نتیجه، من از گذشته و آیندهای که تداومی از اکنون باشد کنده میشود و زمان را به صورت کمیتی خطی و مکانگونه تجربه میکند. این ماجرا، بزنگاهِ اصلی از میان رفتن درنگ و ظهور نیرنگ است.  راهبرد سروش: من سرنوشت خود را تعیین میکند و سرگذشت خود را با بازخوانی و ارزیابی مجدد بازنویسی مینماید

سرگذشت و سرنوشت از نظر ساختاری چه شباهتی با هم دارند؟ این دو چه ارتباطی با زمان گذشته 

و آینده پیدا میکنند؟ چرا زندگینامه و نمایشنامه این ارتباط انداموار را با محور زمان ندارند؟ آیا میتوان درنگ و فرشگرد را قربانی به هم جوش خوردنِ سرگذشت و سرنوشت دانست؟ O سرنوشت و سرگذشت خود را بازبینی کنید و نمایشنامه و زندگینامهی همتای آن را در سطح فرهنگی بیابید. توجه داشته باشید که ممکن است این دو متن از روایتهایی متکثر و پارههایی به هم چسبیده از زندگینامهها و نمایشنامههای گوناگون تشکیل شده باشند.