مرکزدار - مرکز زدوده: تفاوت بین نسخهها
از ویکی زروان
(صفحهای جدید حاوی «==='''اصل مرکز''':=== :من، در شرایطی کامل میشود که سیستمی یکپارچه، منسجم، هدفمند...» ایجاد کرد) |
|||
(یک ویرایش میانی توسط یک کاربر نشان داده نشدهاست) | |||
سطر ۱: | سطر ۱: | ||
==='''اصل مرکز''':=== | ==='''اصل مرکز''':=== | ||
− | + | * [[من]]، در شرایطی کامل میشود که سیستمی یکپارچه، منسجم، هدفمند، چابک و نیرومند باشد. | |
+ | * چنین وضعیتی تنها در شرایطی رخ می دهد که من بتواند راهبردهای افزایش [[قلبم]] را، که معمولا در سطوح [[فراز]] متعارض و واگرا هستند، همسو کرده، و به یک روش عمومی و فراگیر برای دستیابیِ همزمان و هماهنگ و همافزا به قلبم دست یابد. | ||
+ | * در چنین شرایطی، سیستم های تشکیل دهنده ی من در سطوح فراز ([[تن ـ من ـ فرامن ـ من آرمانی]]) با هم متحد شده و فراز همچون غایتی یکتا و هدفی منسجم و یگانه در مرکز انتخاب ها و کنش های من قرار میگیرد. | ||
+ | * در این حالت من صاحب مرکز است و شبکه ی کردارهای صادر شده از وی (که به همین دلیل منسجم و هدفمند و موثر شده اند) '''[[خویشکاری]]''' نامیده میشوند. | ||
==='''مرکزگريزی''':=== | ==='''مرکزگريزی''':=== | ||
− | + | * باور به این که همگرایی راهبردهای دستیابی به [[بقا]]، [[قدرت]]، [[لذت]] و [[معنا]] ممکن یا [[مطلوب]] نیست. | |
+ | * محدود کردن [[هدف]] و [[آرمان]] به یک یا چندتا از این متغیرها و پذیرش تعارض درونی میان راهبردهای جاری در سطوح گوناگون [[فراز]]. | ||
+ | * پذیرفتن این که وحدت و یگانگی ای میان [[خواست]] های من در سطوح گوناگون فراز وجود ندارد و بنابراین انکار انسجام و یکپارچگی در من و غایتهای من. | ||
==='''تله ی نجس''':=== | ==='''تله ی نجس''':=== | ||
− | + | * انکار مرکز به واگرایی مسیرهای دستیابی به [[قلبم]] می انجامد. | |
+ | * در نتیجه من در هر برش زمانی و در تماس با هر سطح از [[فراز]] [[راهبرد]]ها و خواستهایی متعارض و ناهمخوان نسبت به برشهای زمانی دیگر را در پیش می گیرد. | ||
+ | * در نتیجه، امکان دستیابی به یکپارچگی و هدفمندی کامل در من از دست میرود و من از برساختن '''[[خویشکاری]]''' ای برای خود باز می ماند | ||
==='''راهبرد رستم''':=== | ==='''راهبرد رستم''':=== | ||
− | + | * دستیابی به ترکیبی شخصی از روندهای منتهی به افزایش [[قلبم]]. | |
+ | * برساختن روشی خودساخته و خودمدارانه برای تعریف غایتی که در نهایت با بیشینه کردن قلبم در خود و دیگران همسازگار است. | ||
+ | * تعریف خویشکاری برای خود و برآورده کردنش در کردار. | ||
==='''پرسش'''=== | ==='''پرسش'''=== | ||
− | * چرا در هند باستان برخی از مردم را نجس می نامیدند؟ | + | * چرا در هند باستان برخی از مردم را '''[[نجس]]''' می نامیدند؟ |
* آیا میتوان تمام حالتهای نابسامانی روانی و اجتماعی را به صورت شکلی از مرکززدایی من تفسیر کرد؟ | * آیا میتوان تمام حالتهای نابسامانی روانی و اجتماعی را به صورت شکلی از مرکززدایی من تفسیر کرد؟ | ||
* چرا برخی از اندیشمندان همگرایی راهبردهای افزایش قلبم را ناممکن میدانند؟ | * چرا برخی از اندیشمندان همگرایی راهبردهای افزایش قلبم را ناممکن میدانند؟ | ||
سطر ۲۶: | سطر ۳۵: | ||
*مسیرهای رفتاری جاری در دیگریها را وارسی کنید و الگوهای مرکززدایی را در ایشان شناسایی کنید. | *مسیرهای رفتاری جاری در دیگریها را وارسی کنید و الگوهای مرکززدایی را در ایشان شناسایی کنید. | ||
*کدام الگو در خودتان هم یافت میشود؟ | *کدام الگو در خودتان هم یافت میشود؟ | ||
+ | [[File:54.JPG|center]] |
نسخهٔ کنونی تا ۲۵ ژوئن ۲۰۲۲، ساعت ۰۶:۲۳
اصل مرکز:
- من، در شرایطی کامل میشود که سیستمی یکپارچه، منسجم، هدفمند، چابک و نیرومند باشد.
- چنین وضعیتی تنها در شرایطی رخ می دهد که من بتواند راهبردهای افزایش قلبم را، که معمولا در سطوح فراز متعارض و واگرا هستند، همسو کرده، و به یک روش عمومی و فراگیر برای دستیابیِ همزمان و هماهنگ و همافزا به قلبم دست یابد.
- در چنین شرایطی، سیستم های تشکیل دهنده ی من در سطوح فراز (تن ـ من ـ فرامن ـ من آرمانی) با هم متحد شده و فراز همچون غایتی یکتا و هدفی منسجم و یگانه در مرکز انتخاب ها و کنش های من قرار میگیرد.
- در این حالت من صاحب مرکز است و شبکه ی کردارهای صادر شده از وی (که به همین دلیل منسجم و هدفمند و موثر شده اند) خویشکاری نامیده میشوند.
مرکزگريزی:
- باور به این که همگرایی راهبردهای دستیابی به بقا، قدرت، لذت و معنا ممکن یا مطلوب نیست.
- محدود کردن هدف و آرمان به یک یا چندتا از این متغیرها و پذیرش تعارض درونی میان راهبردهای جاری در سطوح گوناگون فراز.
- پذیرفتن این که وحدت و یگانگی ای میان خواست های من در سطوح گوناگون فراز وجود ندارد و بنابراین انکار انسجام و یکپارچگی در من و غایتهای من.
تله ی نجس:
- انکار مرکز به واگرایی مسیرهای دستیابی به قلبم می انجامد.
- در نتیجه من در هر برش زمانی و در تماس با هر سطح از فراز راهبردها و خواستهایی متعارض و ناهمخوان نسبت به برشهای زمانی دیگر را در پیش می گیرد.
- در نتیجه، امکان دستیابی به یکپارچگی و هدفمندی کامل در من از دست میرود و من از برساختن خویشکاری ای برای خود باز می ماند
راهبرد رستم:
- دستیابی به ترکیبی شخصی از روندهای منتهی به افزایش قلبم.
- برساختن روشی خودساخته و خودمدارانه برای تعریف غایتی که در نهایت با بیشینه کردن قلبم در خود و دیگران همسازگار است.
- تعریف خویشکاری برای خود و برآورده کردنش در کردار.
پرسش
- چرا در هند باستان برخی از مردم را نجس می نامیدند؟
- آیا میتوان تمام حالتهای نابسامانی روانی و اجتماعی را به صورت شکلی از مرکززدایی من تفسیر کرد؟
- چرا برخی از اندیشمندان همگرایی راهبردهای افزایش قلبم را ناممکن میدانند؟
- آیا میتوان مصلحان بزرگ اجتماعی و فیلسوفان بزرگ را کسانی دانست که روشی برای دستیابی به مرکز را پیشنهاد کرده اند؟
تمرین
- سازوکارهای رخنهی مرکززدایی در خویشتن را شناسایی کرده و بر آنها غلبه کنید.
- مسیرهای رفتاری جاری در دیگریها را وارسی کنید و الگوهای مرکززدایی را در ایشان شناسایی کنید.
- کدام الگو در خودتان هم یافت میشود؟