من ـ دیگری - جهان: تفاوت بین نسخهها
(←راهبرد ارشتاد) |
(←همذات پندارى) |
||
سطر ۵۲: | سطر ۵۲: | ||
− | ===='''همذات پندارى'''==== | + | ===='''[[همذات پندارى]]'''==== |
: دیگرى، همان من است، پس از خود [[اراده]] و هویتى مستقل ندارد. | : دیگرى، همان من است، پس از خود [[اراده]] و هویتى مستقل ندارد. | ||
− | |||
− | |||
===='''همه جان پندارى'''==== | ===='''همه جان پندارى'''==== |
نسخهٔ ۲۴ سپتامبر ۲۰۲۲، ساعت ۰۸:۵۱
محتویات
کلیدواژههای خویشاوند (مفهومی):
اصل سه پارگی زيستجهان
- تجربه ى من از هستى، به بازنمایى آن در قالب زیستجهان منتهى مى شود.
- من تصویرى از هستى را در خود بازنمایى مى کند که افقى از پدیدارها، شبکه اى از روابط میانشان، و معانى منسوب به آنها را در بر مى گیرد.
- مجموعه ى این افق مشاهداتى و عناصر بر سازنده ى آن را زیستجهان مى نامیم.
- به عبارت دیگر، شکلِ تجربه شده و فهمیده شده ى مهروند، زیستجهان است.
زیستجهان از سه جزء اصلى تشکیل مى شود: من، دیگری و جهان.
الف)«من» گرانیگاه زایش ارزش، معنا و حقیقت در زیستجهان است. زیرا همان مرکزى است که به طور بى واسطه و مستقیم رنج و لذت را درک مى کند. از این رو همچون محورى عمل مى کند که شکست تقارن در نظامهاى سه گانه ى اخلاقی، زیبایى شناسانه و شناختى را ممکن مى سازد.
ب)«دیگرى» محور توافق در مورد ارزش، معنا و حقیقت است. توافق میان من و دیگرى براى تثبیت و تداوم ارزش، معنا و حقیقت ضرورت دارد.از این رو شبکه ى روابط من و دیگرى، بسترى از کردارها، رخدادها، نماد ها و ارجاع ها را بر مى سازند که نظام هاى اخلاق/ هنر/ علم را در خود جاى مى دهد و پایدارى شان را تضمین مى کند.
ج)«جهان» زمینه ى متقارنِ حضور من و دیگرى است. جهان، فراخترین و گسترده ترین عنصر زیستجهان است که بر خلاف من و دیگرى نمى تواند به شکلى هدفمند و سازمان یافته تقارن خود را بشکند و شکل هستى خویش را تعیین کند. در واقع من و دیگرى سیستم هایى هستند که جهان محیطِ بیرونى آنها محسوب مى شود.
تحويل گرايی
- عناصر سه گانه ى من، دیگرى و جهان به هم تحویل مى شوند.
تله های مرزبندی
- ابهام در تعیین حد و مرز میان من و دیگری و جهان، یا ادغام شدن برخی از آنها در هم، باعث میشود تا این تله ها پدید آید
از خود بیگانگى
- من، همان دیگرى یا جهان است، پس از خود اراده و هویتى مستقل ندارد.
قبیله گرايى
- دیگرى، یا زیر رده اى از آن، همان جهان است، پس خواست و هویتى مستقل ندارد.
همذات پندارى
- دیگرى، همان من است، پس از خود اراده و هویتى مستقل ندارد.
همه جان پندارى
وحدت وجود
- جهان همان من است، پس از خود اراده و هویتى مستقل دارد.
راهبرد ارشتاد
- حل کردنِ درستِ مسأله ى مرزبندى، یعنى محترم شمردن مرز میان من، دیگرى و جهان، و پذیرش ویژگى هاى هر یک.
- این کار با به رسمیت شناختن خواست، هویت و نیاز در دیگرى ؛ تمامیت، بى طرفى و کناره گیرى در جهان ؛ و پذیرش مسؤولیت انتخاب و تعیین شکل هستى در من همراه است.
- توجه به این که همانگونه که من انگل دیگری است، آفریننده ی دیگری هم هست.
- دیگری، محوری است که سازماندهی نظام اخلاقی در پیوند با آن ممکن می شود.
- پس، دیگری دستاویزِ مرکزدار شدنِ من است.
پرسش
- آیا مى توان زیستجهان را به جاى سه عرصه ى من و دیگرى و جهان به شکلى دیگر مرزبندى کرد؟
- حد و مرزى که من را از جهان جدا مى کند چیست؟ نظر دوستانتان در این مورد چیست؟
- مى توانید چنین مرزى را از نظر علمى تعریف کنید؟
- آیا داخل لوله ى گوارش (مثلا آنچه درون معده است) بخشی از بدن «من» است؟ لایه ى خارجى پوست چطور؟
- آیا حد و مرز جدا کننده ى من از جهان در طول زمان تغییر مى کند؟
- آیا اموال را مى توان بخشى از من در نظر گرفت؟
تمرین
- دو دستگاه اخلاقى را که مسأله ى مرزبندى را به اشکالى گوناگون حل کرده اند با هم مقایسه کنید و در نهایت راه حل خود را براى این مسأله تدوین کنید. مرزبندى را تمرین کنید.
- یعنى سه حوزهى زیستجهان خود را با قواعدى مشخص و مرزهایى معلوم از هم تفکیک نمایید.