زروان به روایت یزنیک کوقباتسی: تفاوت بین نسخهها
(۶ ویرایش میانی توسط یک کاربر نشان داده نشدهاست) | |||
سطر ۲۳: | سطر ۲۳: | ||
− | سومین عنصر در روایت یِزنیک، همزاد بودن دو نیروی خیر و شر و زاده شدنشان از دل زمان است. این را در نوشتارهای دیگر زرتشتی نیز میبینیم.<ref>یسنه، | + | سومین عنصر در روایت یِزنیک، همزاد بودن دو نیروی خیر و شر و زاده شدنشان از دل زمان است. این را در نوشتارهای دیگر زرتشتی نیز میبینیم.<ref>یسنه، ۳۰، ۳.</ref> حتا در گاهان هم زرتشت به همزاد بودنِ سپندمینو و انگره مینو اشاره میکند. در دینکرد هم میخوانیم که دو مینوی نیک و بد برادرانِ همزادِ یکدیگر هستند.<ref>دینکرد، ۹.</ref> این نگرش تمایز میان [[مفهوم شر و خدای یکتا در دیدگاه ایرانی|دیدگاه ایرانی و سامی در مورد مفهوم خدای یکتا]] را نشان میدهد. |
سطر ۳۵: | سطر ۳۵: | ||
− | به این ترتیب در روایت یِزنیک از آفرینش زروانی، با ساختاری بسیار کهن روبرو هستیم که ظاهراً در ایران غربی باقی مانده و حتا در چشم راهبی دانشور مانند وی، با برداشت سنتی مغان زرتشتی در مورد آفرینش اشتباه گرفته شده است. این خطا البته قابل درک است. چون در زمانی که یزنیک آثار خود را مینوشت، نگرش زروانی در ایرانِ ساسانی رواجی بسیار داشت و احتمالاً راهبی در ارمنستان بیشتر با مغانِ هوادار زروانگرایی روبرو میشده تا پیروان فرقههای دیگرِ زرتشتی. این سخن دوشن گیمن هم باید در اینجا گوشزد شود که یک نشانهی مهم بر رواجِ آیین زروانی در اواخر دوران ساسانی آن است که بعدتر در دوران اسلامی و در جریان صورتبندی عقاید شیعه در این سرزمین، آرا و عقاید زروانی است که بیشتر نمایان است، تا رویکرد زرتشتی کلاسیک. بحثهای کلامی سدههای اول تا چهارم هجری و تثبیت مفاهیمی مانند قضا و قدر و توکل و بهویژه جبرگرایی اشعری را میتوان دنبالهی مستقیم باورهای زروانی دانست.<ref>Duchesne-Guillemin, 1956: 109.</ref> | + | به این ترتیب در روایت یِزنیک از آفرینش زروانی، با ساختاری بسیار کهن روبرو هستیم که ظاهراً در ایران غربی باقی مانده و حتا در چشم راهبی دانشور مانند وی، با برداشت سنتی مغان زرتشتی در مورد آفرینش اشتباه گرفته شده است. این خطا البته قابل درک است. چون در زمانی که یزنیک آثار خود را مینوشت، نگرش زروانی در ایرانِ ساسانی رواجی بسیار داشت و احتمالاً راهبی در ارمنستان بیشتر با مغانِ هوادار زروانگرایی روبرو میشده تا پیروان فرقههای دیگرِ زرتشتی. این سخن دوشن گیمن هم باید در اینجا گوشزد شود که یک نشانهی مهم بر رواجِ آیین زروانی در اواخر دوران ساسانی آن است که بعدتر در دوران اسلامی و در جریان صورتبندی عقاید شیعه در این سرزمین، آرا و عقاید زروانی است که بیشتر نمایان است، تا رویکرد زرتشتی کلاسیک. بحثهای کلامی سدههای اول تا چهارم هجری و تثبیت مفاهیمی مانند قضا و قدر و توکل و بهویژه جبرگرایی اشعری را میتوان دنبالهی مستقیم باورهای زروانی دانست.<ref>Duchesne-Guillemin, 1956: 109.</ref> |
+ | |||
+ | |||
+ | [...] از رسالهی یزنیک بر میآید که مهمترین عناصر تشکیلدهندهی آیین زروانی عبارت بودند از: همجوهریِ نیروهای متضاد و جمع شدنشان در ایزدِ آغازین زمان، مفهوم عمل قربانی همچون فنی برای حفظ و توسعهی هستی (و نه عبادت)، و همزاد بودن دو نیروی خیر و شر، و دو بنگرایی افراطیای که بر وجود و حضور دو نیروی هماوردِ خیر و شر مبتنی است. | ||
سطر ۴۱: | سطر ۴۴: | ||
== منابع == | == منابع == | ||
− | * Duchesne-Guillemin, J. “Notes on Zurvanism”, Journal of Near Eastern Studies, 15 | + | * Duchesne-Guillemin, J. “Notes on Zurvanism”, Journal of Near Eastern Studies, 15(2), 1956. |
* Yeznik of Kolb. Refutation of the sects, Trans. by Thomas Samuelian, St. Vartan Press, 1986. | * Yeznik of Kolb. Refutation of the sects, Trans. by Thomas Samuelian, St. Vartan Press, 1986. | ||
− | <small>وکیلی، شروین. ''اسطورهشناسی ایزدان ایرانی''، نشر شورآفرین، تهران، | + | <small>وکیلی، شروین. ''اسطورهشناسی ایزدان ایرانی''، نشر شورآفرین، تهران، ۱۳۹۵ (ص ۱۰۸-۱۰۱)</small> |
+ | |||
+ | |||
+ | '''نوشتههای مرتبط:''' | ||
+ | |||
+ | [[دو نگرش متفاوت دربارهی تقدم و تأخر آیین زروان و دین زرتشتی]] | ||
+ | |||
+ | [[رد پای آیین زروانی در تاریخ و روایتها]] | ||
+ | |||
+ | [[زروان در اوستا]] | ||
+ | |||
+ | [[زروان در دوران ساسانی]] | ||
+ | |||
+ | [[زروان در کتیبههای باستان]] | ||
+ | |||
+ | [[کهنترین اشاره به ایزد و دین زروان]] | ||
+ | |||
+ | [[نقاط انحراف و اشتراک دین زرتشتی با آیین زروان]] |
نسخهٔ کنونی تا ۱۲ اوت ۲۰۱۷، ساعت ۱۷:۱۵
در متون پسا اوستایی، دو نوشتار مهم وجود دارد که پرتوی جدید بر آیین کهن زروان میتاباند. یکی از آنها متن جدلی راهبی مسیحی به نام یِزنیک کوقباتسی (از بنیانگذاران کلیسای ارتدوکس ارمنستان) است. او در سدهی پنجم میلادی رسالهای در نقد و رد آیین مغان نوشته که کتاب دوم آن به رد آیین زروانی اختصاص یافته است.[۱] رسالهی یِزنیک روایتی از آفرینش را به دست میدهد که آشکارا با نسخهی زرتشتی راستکیش تفاوت دارد و زروان در آن نقشی مرکزی بر عهده دارد.
بر مبنای رسالهی یِزنیک، مغان به ایزدی دیرینه و آغازین به نام زروان باور داشتهاند که نخستین هستندهی جهان بوده و پیش از او هیچ چیز وجود نداشته است. تاریخ هستی از زمانی شروع میشود که زروان قصد میکند تا زاینده شود و چیزی را بیافریند. با این سودا زروان هزار سال برای داشتن فرزند قربانی کرد. پس از طی شدن این دوره، در مورد این که زایا هست یا نه دچار شک و تردید شد. از قصدِ آغازین او و هزار سال قربانیاش، اهورامزدا و از این شک و تردیدش اهریمن زاده شدند و این هردو در بطن او پنهان بودند. تا آن که زروان اراده کرد تا هریک از فرزندانش که نخست زاده شود، پادشاهی گیتی را دریافت کند. اهورامزدا که خردمند بود، در رحمِ زمان از این نکته آگاه شد و موضوع را به برادرش اهریمن نیز گفت. اهریمن قرار نبود نخستزاد باشد، چون اهورامزدا به دهانهی رحمِ زمان نزدیکتر بود و قرار بود زودتر به دنیا بیاید. با این وجود اهریمن شکم زروان را درید و زودتر زاده شد و در برابر او ایستاد و سلطنت گیتی را از وی طلب کرد.
زروان با دیدن او دریافت که موجودی تیره و زشت و بدبوست و انکار کرد که فرزندی مانند او را طلب کرده باشد. اما بعد اهورامزدا زاییده شد و معلوم شد که فرزندِ موعود او بوده است. زروان برای حفظ پیمانی که بسته بود، پادشاهی گیتی را به اهریمن بخشید، اما زمانی محدود را برای وی قرار داد. در مقابل، اهورامزدا را به جانشینی خود برگزید و برسم و اشیای آیینی را به وی بخشید و از او خواست تا زروان را پرستش کند، چنان که تا پیش از آن زروان او را خواستار بود. به این ترتیب آفرینش هستی آغاز شد. اهریمن موجودات پلید و تیرگیها را آفرید و اهورامزدا جانداران سودمند و نیکو را، و از کشمکش میان این دو جهان به شکلی که میشناسیم پدید آمد.
در روایتی که یِزنیک نقل کرده، ردپای یک اسطورهی آفرینش کاملاً ناشناخته و بسیار بسیار کهنسال آشکار است. از روی نقدهایی که یِزنیک بر مغان زروانی وارد میآورد میتوان به خوبی دریافت که در زمان او و در دیدگاه مسیحیانِ آن عصر این روایت زروانی امری غریب و نامفهوم جلوه میکرده است. به عبارت دیگر، روایت زروانیِ آفرینش در میانهی عصر ساسانی به اسطورهای تبدیل شده بود که معماگونه و نامعقول مینمود و تنها مغان از تعبیرهای استعارهای آن و رازهایش آگاهی داشتند.
عناصر اصلی در اسطورهی یاد شده را میتوان به این ترتیب بازسازی کرد. نخست، به امری دیرینه و قدیم مانند زمان اشاره شده است، که با این شکل و ترتیب در اساطیر دیگرِ آریایی نیز نمونههایی دارد. مثلاً در اساطیر یونانی خرونوس یکی از موجودات قدیمی است که زایش سایر خدایان را آغاز میکند. بنابراین گویی در میان آریاییهای باستان، تمایلی برای پرستش زمان به عنوان ایزدِ آغازین وجود داشته باشد.
عنصر دیگر، مفهوم قربانی کردن است. در اینجا قربانی برای ایزدی برتر انجام نمیپذیرد، و اصولاً هنوز چیزی برای قربانی کردن به وجود نیامده است. یِزنیک نیز به همین دلیل این روایت را نقد کرده و پرسیده در شرایطی که هنوز هیچ چیزی آفریده نشده، چطور در غیابِ مذبح و آتش و جانورِ قربانی این مراسم انجام پذیرفته است؟ و تازه چه کسی برای چه کسی قربانی میکرده است؟ مگر نه آن که زروان خود بزرگترین ایزد و تنها موجودِ صاحبِ وجود قلمداد میشده است؟
از این ایراد آشکار است که یِزنیک مفهومی متأخر و سامی از قربانی کردن را در ذهن دارد. این مفهوم قربانی را همچون آیینی صوری برای جلب نظر خدایان و درخواست چیزی از ایشان تعبیر میکند و دنبالهی مناسکی کهن است که به تغذیه و پرستاری از خدایان اختصاص داشتهاند. در حالی که در سنت آریایی شکلی کاملاً متمایز از مفهوم قربانی را داریم که اتفاقاً داستان زروان نیز کاملاً با آن سازگار است. [...]
به این ترتیب، قربانی کردن زروان –بر خلاف تصوری که یِزنیک در چارچوب ذهنی مسیحیاش دارد- از جنسِ جلب رضایت یا شادمانیِ موجودی برتر نیست، که رفتاری فنآورانه است که به آفرینش چیزی منتهی میشود. حضور چنین تعبیری از مفهوم قربانی در روایت یاد شده نشانگر آن است که بر خلاف نظر برخی از پژوهشگران، زروان ایزدی بسیار کهنسال است و در سنن آریایی باستان ریشه دارد. چون این مفهوم از قربانی به مثابه آفرینش در متون چندخداپندارِ سنت کهن آریایی مانند وداها هم دیده میشود، اما در متون جدیدترِ عصر یکتاپرستی غایب است و جای خود را به مفهوم بابلیِ خدمت کردن و جلب رضایت ایزدان میدهد.
سومین عنصر در روایت یِزنیک، همزاد بودن دو نیروی خیر و شر و زاده شدنشان از دل زمان است. این را در نوشتارهای دیگر زرتشتی نیز میبینیم.[۲] حتا در گاهان هم زرتشت به همزاد بودنِ سپندمینو و انگره مینو اشاره میکند. در دینکرد هم میخوانیم که دو مینوی نیک و بد برادرانِ همزادِ یکدیگر هستند.[۳] این نگرش تمایز میان دیدگاه ایرانی و سامی در مورد مفهوم خدای یکتا را نشان میدهد.
رمز داستان زروان نیز در همین چارچوب کهن گشوده میشود. چون در شرایطی که خیر و شر همچون دو مفهوم ضد تلقی شوند، همزاد بودنشان توجیهپذیر میگردد.
ایرادهای یِزنیک بر این داستان که به ناممکن بودنِ زاده شدنِ دو موجود خوشبو و بدبو یا نیک و بد از یک بطن تأکید دارد، در واقع ناشی از بدفهمیِ چارچوب اسطوره است. در اینجا ما با زاده شدن به معنای زیستشناختی کلمه –که در مورد خدایان تجسدیافتهای مانند مسیح رواست- سر و کار نداریم. بلکه به تفکیک دو مفهوم و دو عنصر مینویی –یعنی مثالی و انتزاعی- از هم اشاره میکنیم. زروان، که زایندهی این تفکیک است، خود از این تمایزها خارج است و از این رو میتوان او را جامعِ دو قطبِ متضادِ هرچیز دانست. از این روست که پرسش یِزنیک از نیک یا بد بودنِ زروان –که پرورندهی این هردو است- چندان معنا ندارد.
نقد او در مورد این که چگونه زروان بدون جفت بارور شده و چگونه موجودی نرینه مانند زنان زایمان کرده، به پیشفرضِ حضور جمها پیش از زایش اهریمن و اهورامزدا باز میگردد. در حالی که داستانِ آفرینش یادشده چنین نمیگوید. زروان آشکارا موجودی پیشینی و ترکیب کنندهی جفتهای متضاد معنایی است. تفکیک قطبهای متضاد با زایش فرزندان همزاد او آغاز میشود. پیش از آن، تنها زروانی هست که هم نیک و هم بد است، و هم نرینه و هم مادینه. شاید بدین دلیل است که در روایت مانوی از آفرینش، به همین ترتیب، زروان آغازگر آفرینش تلقی میشود، اما نخستین مخلوقش همتای مادینهی خودش است، که مادرِ زندگان یا خوشیزگ نامیده میشود. زنر به این نکته توجه کرده است که خوشیزگ و زروانِ مانوی دو چهرهی یک ایزدِ نرماده را نمایش میدهند. با توجه به این که روایت یِزنیک از آفرینش در دید مغان زروانی با ساختار آفرینش در آیین مانوی یکسان است، این تعبیر درست مینماید.
به این ترتیب در روایت یِزنیک از آفرینش زروانی، با ساختاری بسیار کهن روبرو هستیم که ظاهراً در ایران غربی باقی مانده و حتا در چشم راهبی دانشور مانند وی، با برداشت سنتی مغان زرتشتی در مورد آفرینش اشتباه گرفته شده است. این خطا البته قابل درک است. چون در زمانی که یزنیک آثار خود را مینوشت، نگرش زروانی در ایرانِ ساسانی رواجی بسیار داشت و احتمالاً راهبی در ارمنستان بیشتر با مغانِ هوادار زروانگرایی روبرو میشده تا پیروان فرقههای دیگرِ زرتشتی. این سخن دوشن گیمن هم باید در اینجا گوشزد شود که یک نشانهی مهم بر رواجِ آیین زروانی در اواخر دوران ساسانی آن است که بعدتر در دوران اسلامی و در جریان صورتبندی عقاید شیعه در این سرزمین، آرا و عقاید زروانی است که بیشتر نمایان است، تا رویکرد زرتشتی کلاسیک. بحثهای کلامی سدههای اول تا چهارم هجری و تثبیت مفاهیمی مانند قضا و قدر و توکل و بهویژه جبرگرایی اشعری را میتوان دنبالهی مستقیم باورهای زروانی دانست.[۴]
[...] از رسالهی یزنیک بر میآید که مهمترین عناصر تشکیلدهندهی آیین زروانی عبارت بودند از: همجوهریِ نیروهای متضاد و جمع شدنشان در ایزدِ آغازین زمان، مفهوم عمل قربانی همچون فنی برای حفظ و توسعهی هستی (و نه عبادت)، و همزاد بودن دو نیروی خیر و شر، و دو بنگرایی افراطیای که بر وجود و حضور دو نیروی هماوردِ خیر و شر مبتنی است.
منابع
- Duchesne-Guillemin, J. “Notes on Zurvanism”, Journal of Near Eastern Studies, 15(2), 1956.
- Yeznik of Kolb. Refutation of the sects, Trans. by Thomas Samuelian, St. Vartan Press, 1986.
وکیلی، شروین. اسطورهشناسی ایزدان ایرانی، نشر شورآفرین، تهران، ۱۳۹۵ (ص ۱۰۸-۱۰۱)
نوشتههای مرتبط:
دو نگرش متفاوت دربارهی تقدم و تأخر آیین زروان و دین زرتشتی
رد پای آیین زروانی در تاریخ و روایتها