نیک ـ بد: تفاوت بین نسخهها
از ویکی زروان
(صفحهای جدید حاوی «اخلاقی ـ غیراخلاقی ، نیکوکار ـ بدکار ، اَشَوَن ـ اَشموغ ==='''اصل اخلا...» ایجاد کرد) |
|||
(۴ ویرایش میانی توسط ۲ کاربر نشان داده نشدهاست) | |||
سطر ۱: | سطر ۱: | ||
− | [[اخلاقی ـ غیراخلاقی]] | + | ==کلیدواژههای خویشاوند (مفهومی)== |
+ | # [[اخلاقی ـ غیراخلاقی]] | ||
+ | # [[نیکوکار ـ بدکار]] | ||
+ | # [[اَشَوَن ـ اَشموغ]] | ||
+ | <br /> | ||
+ | <br /> | ||
− | == | + | ==اصل اخلاق== |
− | + | * ارتباط [[من]] و [[دیگری]] به ظهور سپهری از شناخت منجر میشود که اخلاق نام دارد و در اطراف [[جم]] مرکزیِ نیک ـ بد آرایش یافته است. | |
+ | * در این نظام شناسایی، به جای صدور حکم علمی که در نظام [[دانایی]] و چارچوب [[حقیقت]] مرسوم است، [[داوری]] انجام می پذیرد، یعنی ارزش اخلاقی کردارها و تصمیم ها، و نه درجه ی واقعی بودن گزاره ها، ارزیابی می شود. | ||
+ | * دستگاه اخلاقی ارزش کنشها را بر مبنای میزانِ [[قلبم]] تولیدشده در شبکه ی [[من ـ دیگری]] تعیین می کند و بر مبنای شیوه ی [[رمزگذاری]] قلبم مجموعه ای از راهبردهای پیشنهادی و باید ـ نبایدهای کارکردی را در من مستقر می کند. | ||
+ | |||
− | == | + | ==تقید== |
− | + | * تقید به معنای [[ایستایی]] و تغییرناپذیری اصول اخلاقی و تعبیر کردنشان همچون اصول موضوعه ای نقدناپذیر است، که به ناتوانی من در سازگاری با شرایط پیچیده منتهی میشود. | |
+ | * در این شرایط دستگاه اخلاقی مجموعه ای از اصول رفتاریِ نقدناپذیر و تغییرناکردنی تلقی میشوند که باید مستقل از شرایط رعایت شده و به کار بسته شوند. | ||
+ | * در این حالت اخلاق همچون قید عمل می کند. | ||
+ | <br /> | ||
− | == | + | ==ولنگاری== |
− | + | * شک و تردید در اعتبار اصول اخلاقی به تن در ندادن به هیچ یک از محدودیتهای برخاسته از دستگاه اخلاقی منتهی میشود. | |
− | + | * در نتیجه، من از پشتیبانی نظامی منسجم و قاعده مند از قواعد و [[راهبرد]]های عملیاتی که [[داوری]] و گزینش رفتار را برایش ممکن کند باز می ماند؛ انسجام رفتار من فرو میپاشد و پیروی از راهبردهای موضعی و تصادفیِ مربوط به [[بقا]]، [[لذت]]، [[معنا]] یا [[قدرت]] جایگزین آن میشوند. | |
+ | * این روندها به طور انتخاب ناشده و برخاسته از محیط بر فرد عارض می شوند و دستیابی به یک منِ منسجم و [[مرکزدار]] را منتفی میسازند. | ||
+ | |||
+ | <br /> | ||
− | == | + | ==[[تله]] ی مقید== |
− | + | * من به ماشینی برای اجرای مجموعه ای از اصول اخلاقی انتخاب ناشده و داده شده از سوی جامعه تبدیل میشود. | |
+ | * [[فرامن]] کاملا بر [[من]] چیره میشود و من همچون مهره ای در درون نهادهای اجتماعی عمل میکند و قواعد موضعی و محدود آن را به جای اصولی فراگیر و جاودانی تلقی می کند و به شکلی خودکار اجرایش میکند. | ||
+ | <br /> | ||
− | == | + | ==تله ی ولنگار== |
− | + | * من به سیستمی چندپاره و نامنسجم با رفتاری واگرا و ناهماهنگ تبدیل می شود. | |
+ | * روندهای جاری در محیط من را به دنبال خود می کشد و رفتارهایش را تعیین می کند. | ||
+ | * در نتیجه من به دنباله ای از جریان های پیرامون خود تبدیل میشود و [[مرکززدوده]] می گردد. | ||
+ | <br /> | ||
+ | <br /> | ||
− | == | + | ==[[راهبرد]] [[رستم]]== |
− | + | * تأسیس دستگاهی اخلاقی که کاملا خودمدار و خودساخته باشد، و با تمام قوا پایبند ماندن به آن. | |
− | مسلح بودنِ همیشگی به دستگاه اخلاقی نیرومند و منسجمی که همواره آمادگی اصلاح و بازبینی را دارد. | + | * آزادی تمام و کمال در بازتعریف و بازسازی اصول اخلاقی ، و آمادگی همیشگی برای نقد و نقض و جایگزینی خودخواسته ی این اصول، بی آنکه در وفاداری به این اصول و پیروی سرسختانه از اصولی که در «اینجا ـ اکنون» پذیرفته شده، خدشه ای وارد شود. |
+ | * مسلح بودنِ همیشگی به دستگاه اخلاقی نیرومند و منسجمی که همواره آمادگی اصلاح و بازبینی را دارد. | ||
+ | <br /> | ||
− | == | + | ==پرسش== |
* چرا اصول اخلاقی در تمام نظام های دینی و حقوقی ساختاری کمابیش یکسان دارند؟ | * چرا اصول اخلاقی در تمام نظام های دینی و حقوقی ساختاری کمابیش یکسان دارند؟ | ||
* آیا میتوان این شباهت را به صورت جهانی بودن متغیرهای [[قلبم]] تفسیر کرد؟ | * آیا میتوان این شباهت را به صورت جهانی بودن متغیرهای [[قلبم]] تفسیر کرد؟ | ||
سطر ۳۵: | سطر ۵۷: | ||
− | == | + | ==تمرین== |
* دستگاه اخلاقی خود را بازبینی کرده و اصول آن را در قالبی [[سلسله مراتب]]ی تدوین کنید. | * دستگاه اخلاقی خود را بازبینی کرده و اصول آن را در قالبی [[سلسله مراتب]]ی تدوین کنید. | ||
* در مورد محتوای آن نقادانه بیندیشید. | * در مورد محتوای آن نقادانه بیندیشید. | ||
+ | [[File:22.JPG|center]] |
نسخهٔ کنونی تا ۱۷ اکتبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۵:۰۰
محتویات
کلیدواژههای خویشاوند (مفهومی)
اصل اخلاق
- ارتباط من و دیگری به ظهور سپهری از شناخت منجر میشود که اخلاق نام دارد و در اطراف جم مرکزیِ نیک ـ بد آرایش یافته است.
- در این نظام شناسایی، به جای صدور حکم علمی که در نظام دانایی و چارچوب حقیقت مرسوم است، داوری انجام می پذیرد، یعنی ارزش اخلاقی کردارها و تصمیم ها، و نه درجه ی واقعی بودن گزاره ها، ارزیابی می شود.
- دستگاه اخلاقی ارزش کنشها را بر مبنای میزانِ قلبم تولیدشده در شبکه ی من ـ دیگری تعیین می کند و بر مبنای شیوه ی رمزگذاری قلبم مجموعه ای از راهبردهای پیشنهادی و باید ـ نبایدهای کارکردی را در من مستقر می کند.
تقید
- تقید به معنای ایستایی و تغییرناپذیری اصول اخلاقی و تعبیر کردنشان همچون اصول موضوعه ای نقدناپذیر است، که به ناتوانی من در سازگاری با شرایط پیچیده منتهی میشود.
- در این شرایط دستگاه اخلاقی مجموعه ای از اصول رفتاریِ نقدناپذیر و تغییرناکردنی تلقی میشوند که باید مستقل از شرایط رعایت شده و به کار بسته شوند.
- در این حالت اخلاق همچون قید عمل می کند.
ولنگاری
- شک و تردید در اعتبار اصول اخلاقی به تن در ندادن به هیچ یک از محدودیتهای برخاسته از دستگاه اخلاقی منتهی میشود.
- در نتیجه، من از پشتیبانی نظامی منسجم و قاعده مند از قواعد و راهبردهای عملیاتی که داوری و گزینش رفتار را برایش ممکن کند باز می ماند؛ انسجام رفتار من فرو میپاشد و پیروی از راهبردهای موضعی و تصادفیِ مربوط به بقا، لذت، معنا یا قدرت جایگزین آن میشوند.
- این روندها به طور انتخاب ناشده و برخاسته از محیط بر فرد عارض می شوند و دستیابی به یک منِ منسجم و مرکزدار را منتفی میسازند.
تله ی مقید
- من به ماشینی برای اجرای مجموعه ای از اصول اخلاقی انتخاب ناشده و داده شده از سوی جامعه تبدیل میشود.
- فرامن کاملا بر من چیره میشود و من همچون مهره ای در درون نهادهای اجتماعی عمل میکند و قواعد موضعی و محدود آن را به جای اصولی فراگیر و جاودانی تلقی می کند و به شکلی خودکار اجرایش میکند.
تله ی ولنگار
- من به سیستمی چندپاره و نامنسجم با رفتاری واگرا و ناهماهنگ تبدیل می شود.
- روندهای جاری در محیط من را به دنبال خود می کشد و رفتارهایش را تعیین می کند.
- در نتیجه من به دنباله ای از جریان های پیرامون خود تبدیل میشود و مرکززدوده می گردد.
راهبرد رستم
- تأسیس دستگاهی اخلاقی که کاملا خودمدار و خودساخته باشد، و با تمام قوا پایبند ماندن به آن.
- آزادی تمام و کمال در بازتعریف و بازسازی اصول اخلاقی ، و آمادگی همیشگی برای نقد و نقض و جایگزینی خودخواسته ی این اصول، بی آنکه در وفاداری به این اصول و پیروی سرسختانه از اصولی که در «اینجا ـ اکنون» پذیرفته شده، خدشه ای وارد شود.
- مسلح بودنِ همیشگی به دستگاه اخلاقی نیرومند و منسجمی که همواره آمادگی اصلاح و بازبینی را دارد.
پرسش
- چرا اصول اخلاقی در تمام نظام های دینی و حقوقی ساختاری کمابیش یکسان دارند؟
- آیا میتوان این شباهت را به صورت جهانی بودن متغیرهای قلبم تفسیر کرد؟
- چرا و چگونه برخی از اصول اخلاقی قلبم را کاهش میدهند؟
- آیا میتوان این پدیده را به رمزگذاری افراطی و غیرعادی قلبم منسوب دانست؟
- چگونه و بر اساس چه سازوکاری یک اصل اخلاقی نقض شده و به اصلی دیگر تحول می یابد؟
تمرین
- دستگاه اخلاقی خود را بازبینی کرده و اصول آن را در قالبی سلسله مراتبی تدوین کنید.
- در مورد محتوای آن نقادانه بیندیشید.