|
|
(۱۹ ویرایش میانی توسط یک کاربر نشان داده نشدهاست) |
سطر ۳: |
سطر ۳: |
| | | |
| داستان زندگی رستم را میتوان به این ترتیب خلاصه کرد: | | داستان زندگی رستم را میتوان به این ترتیب خلاصه کرد: |
− | * رستم از پیوند [[زال]] و [[رودابه]] و با عمل [[سزارین]] ی موفق که به یاري [[سیمرغ]] انجام شده بود، به دنیا آمد.
| + | ===[[تولد رستم]]:=== |
− | * رستم در هشت سالگی با گرز [[سام]]، پیل سپید را از پاي درآورد.
| + | رستم از پیوند [[زال]] و [[رودابه]] و با عمل [[سزارین]] ی موفق که به یاري [[سیمرغ]] انجام شده بود، به دنیا آمد. |
− | * رستم در پوشش تاجران نمک، [[دژ اسپند]] را گشود.
| + | ===[[از پای درآوردن پیل سپید]]:=== |
− | * رستم، [[رخش]] را که نرینه اسبی نیرومند بود، برگزید.
| + | رستم در هشت سالگی با گرز [[سام]]، پیل سپید را از پاي درآورد. |
− | * رستم براي آوردن [[کیقباد]] به البرزکوه رفت.
| + | |
− | * رستم، حمله ي [[پشنگ]] و [[افراسیاب]] به ایرانزمین را دفع کرد.
| + | ===[[گشودن دژ اسپند]]:=== |
− | * رستم از [[هفتخوان]] گذر کرد و [[کیکاووس]] را نجات داد.
| + | :رستم در پوشش تاجران نمک، [[دژ اسپند]] را گشود. |
− | * رستم، [[جویاي مازنی]] را کشت و حکومت این قلمرو را به اولاد دشتبان داد.
| + | |
− | * رستم در [[نبرد هفت پهلوان]]، پیران و [[افراسیاب]] را شکست داد.
| + | ===[[برگزیدن رخش]]:=== |
− | * رستم بعد از گم کردن رخش به سمنگان رفت و با [[تهمینه]] درآمیخت.
| + | :رستم، [[رخش]] را که نرینه اسبی نیرومند بود، برگزید. |
− | * رستم، [[سهراب]] نوباوه را در نبرد کشت.
| + | |
− | * رستم، [[سیاوش]] را پرورد.
| + | ===[[آوردن کیقباد]]:=== |
| + | :رستم براي آوردن [[کیقباد]] به البرزکوه رفت. |
| + | |
| + | ===[[دفع حمله پشنگ و افراسیاب]]:=== |
| + | رستم، حمله ي [[پشنگ]] و [[افراسیاب]] به ایرانزمین را دفع کرد. |
| + | |
| + | ===[[نجات دادن کیکاووس]]=== |
| + | :رستم از [[هفتخوان]] گذر کرد و [[کیکاووس]] را نجات داد. |
| + | |
| + | ===[[کشتن جویای مازنی]]:=== |
| + | :رستم، [[جویاي مازنی]] را کشت و حکومت این قلمرو را به اولاد دشتبان داد. |
| + | |
| + | ===[[شکست افراسیاب]]:=== |
| + | :رستم در [[نبرد هفت پهلوان]]، پیران و [[افراسیاب]] را شکست داد. |
| + | |
| + | ===[[درآمیختن با تهمینه]]=== |
| + | :رستم بعد از گم کردن رخش به سمنگان رفت و با [[تهمینه]] درآمیخت. |
| + | |
| + | ===کشتن سهراب:=== |
| + | :رستم، [[سهراب]] نوباوه را در نبرد کشت. |
| + | ===پروردن سیاوش:=== |
| + | :رستم، [[سیاوش]] را پرورد. |
| + | ===کشتن سودابه:=== |
| * رستم، رهبري نخستین جنگهاي کین خواهی سیاوش را بر عهده گرفت و پیش از آن، [[سودابه]] را به انتقام پسرخوانده اش کشت. | | * رستم، رهبري نخستین جنگهاي کین خواهی سیاوش را بر عهده گرفت و پیش از آن، [[سودابه]] را به انتقام پسرخوانده اش کشت. |
| * رستم، هفت سال بر توران حکومت کرد. | | * رستم، هفت سال بر توران حکومت کرد. |
سطر ۲۵: |
سطر ۴۷: |
| * رستم، [[اسفندیار]] را شکست داد و کشت و پسرش [[بهمن]] را پرورد. | | * رستم، [[اسفندیار]] را شکست داد و کشت و پسرش [[بهمن]] را پرورد. |
| * رستم به دست برادرش [[شغاد]] کشته شد. | | * رستم به دست برادرش [[شغاد]] کشته شد. |
− |
| |
− |
| |
− | رستم، یکی از پهلوانانی است که به دودمان [[سام]] تعلق دارد. چنانکه پیش از این گفته شد در [[اوستا]]، سام، نام خانوادگی و اسم قبیله ي [[گرشاسپ]] است؛ از این رو رستم را میتوان نواده ي گرشاسپ دانست. مجملال تواریخ، چنین تبارنامه اي را براي او ذکر کرده است: رستم، پسر زال، پسر سام، پسر نریمان، پسر گرشاسف، پسر اشرط، پسر شم، پسر طورگ، پسر شیداسپ، پسر ثور، پسر تورجم، پسر جمشید
| |
− | <br />
| |
− |
| |
− | جالب آنکه در این تبارنامه برخلاف نمونه هاي مشابه، نامهاي مادربزرگان زیادي ثبت شده است. بر اساس گرشاسپ نامه، جمشید پس از گریختن از [[ضحاك]] با دختر شاه زابل به نام [[پريچهره]] ازدواج کرد و [[تورجم]] از او زاده شد. گرشاسف هم با دختر شاه روم ازدواج کرد و صاحب [[نریمان]] شد. سام هم با [[ماهوراج]] ازدواج کرد که دختر فرعون مصر -[[اونقیطی]]- بود. [[زال]] هم که با [[رودابه]] وصلت کرد.<br />
| |
− |
| |
− | سام در شاهنامه، فرزند [[نریمان]] و بنابراین نوه ي گرشاسپ است. پهلوانی بزرگ که در جریان نبردهاي نوپاي ایرانیان و تورانیان شجاعت بسیار به خرج میدهد و فرزندي به نام زال دارد که یکی از پیچیده ترین و معماگونه ترین شخصیتهاي شاهنامه است.
| |
− | <br />
| |
− |
| |
− | زال با موي سپید و رویی سرخ، زاده شد و از آنجا که سام او را موجودي هیولاگونه و دیوزاده میدانست و از زاده شدنش شرمگین بود، او را به جنگلی برد و در آنجا رهایش کرد تا بمیرد، اما [[سیمرغ]] که پرندهاي گوشتخوار و عظیم بود،او را برگرفت و به آشیان خود برد و همراه با فرزندان خویش بپرورد تا آنکه زال بالید و بزرگ شد و به کودکی زیبارو و نیرومند تبدیل شد. آنگاه سام که وجدانی ناراحت داشت و از رهاکردن پسرش غمگین بود، یک بار که از کنار کوهی می گذشت، زال را در آشیان سیمرغ دید و دریافت که فرزندش به این شکلِ معجزه آسا جان سالم به در برده است. سیمرغ، زال ربه پدر بازداد و سام او را گرامی داشت و بپرورد. سام، فرزند را در این هنگام زال نامید که "پیر" و "زرد" معنا میدهد. زال، تنها پهلوان شاهنامه است که پیر به دنیا می آید.<br />
| |
− |
| |
− | به این ترتیب، زال از ابتداي کار، زندگی خود را براساس الگوي زایش پرمخاطره آغاز کرد که ویژه ي ناجی و شاه- پهلوان است. با این وجود کسی که او را تهدید میکرد، شاهی ستمگر نبود که در اختران، قیام وي را در آینده دیده باشد، بلکه پدر خودش بود که از ویژگی ظاهري وي - یعنی پیرنمابودنش- شرمزده بود. خطر بزرگی که در کودکی وي را تهدید میکرد، تعقیبِ سربازان شاه نبود، که نیروهاي طبیعیِ پنهان شده در جنگل بودند. آن حامیاي که او را نجات داد هم، مانند شاه- پهلوانان، انسانی چوپان نبود که با طبیعت در ارتباط نزدیک باشد، بلکه خود طبیعت بود که در قالب سیمرغ، تجلی یافته بود. <br />
| |
− |
| |
− | به این ترتیب، زال در میان پهلوانان ایرانی جایی براي خود باز کرد و نیرومندي و خرد شگفت انگیزي که داشت در همه جا نامبردارش کرد. آنگاه، ماجراي عشقی دلکشی میان او و شاهدخت کابل -[[رودابه]]- رخ داد و از این پیوند، رستم زاده شد. رستم از همان آغاز تولد، موجودي ویژه بود. در مقام نوزاد، چندان درشت و سنگین بود که مادرش از زادنش درماند، در نتیجه زال که روابط نزدیک خود را با سیمرغ حفظ کرده بود با راهنمایی او پهلوي رودابه را شکافت و رستم را بیرون آورد و جاي زخم را دوخت. داستان زایش رستم به این روش، نخستین گزارش از یک عملِ [[سزارین]] موفق است که در آن مادر و بچه هر دو زنده مانده اند. کهنترین گزارش که از نظر تاریخی به پیش از این بازمی گردد به روایت مورخان رومی از زایش [[یولیوس سزار]] مربوط است که به همین ترتیب به دنیا آمد و نام خود را به عملِ سزارین داد، اما مادرش در این بین درگذشت.<br />
| |
− |
| |
− | رستم با سرعتی بسیار ببالید و بزرگ شد و به دلاوري سهمگین تبدیل شد. هنگامی که هشت ساله بود، پیل سپید غول پیکري از آخور گریخت و مردم را تهدید کرد و رستم که هنوز کودکی بیش نبود، گرز سام را برداشت و با آن، پیل را از پاي در آورد.
| |
− | آنگاه نخستین سفر جنگی رستم پیش آمد که در جریان آن به دژ کوه سپند حمله برد. این دژ، در متون پهلوي با نام دژ اسپند-دات ثبت که صورت دیگري از همان نامِ [[اسفندیار]] است و جالب است که نخستین و واپسین جنگ رستم به شده درگیري اش با این نام مربوط میشود.<br />
| |
− |
| |
− | دژ کوه سپند، قلعه اي بزرگ در مکانی دشواریاب بود که پیش از رستم نیز دلاوران سیستانی زیادي براي فتح آن گام به میدان
| |
− | نهاده بودند. [[فردوسی]] میگوید که نریمان، نیاي رستم، در برابر این دژ و هنگام جنگ با اربابان آن کشته شد و سام که خونخواه
| |
− | پدر بود در برابر دروازه هاي آن شکست خورد. <br />
| |
− |
| |
− | زال، رستم را براي ستاندن انتقام نیاي خویش گسیل کرد و او نخستین نبرد خود را با ترفندي دور از انتظار به انجام رساند. او به جاي آنکه از شور و شر جوانی و نابخردي نونهالی یاري بگیرد و مستقیم به دژ حمله برد، در پوشش تاجران نمک به دژ وارد شد و وقتی به درون قلعه راه یافت هویت خویش را برملا کرد و دژ را تسخیر کرد. این روش او با کردارِ اسفندیار هنگام فتح دژ رویین همسان است. با این تفاوت که رستم این ترفند را در نخستین نبرد خویش به کار زد و اسفندیار آن را در واپسین مرحله از هفتخوانِ خود و هنگامی که به مرحله ي پختگی رسیده بود.<br />
| |
− |
| |
− | آنگاه این مشکل براي رستم پیدا شد که هیچ اسبی یاراي کشیدن بدن تنومند و سنگین وي را نداشت؛ پس رستم به دشتی که چراگاه اسبان بود اندر شد و اسبان را یک به یک آزمود. رستم دست خویش را بر پشت اسبان مینهاد و فشاري بر ایشان وارد میکرد. همهي اسبان زیر این فشار خم میشدند یا کمرشان میشکست، جز یکی که اسبی ویژه بود و رستم او را [[رخش]] نامید. از اینجاي کار به بعد، رخش به اسب و یار و همدم همیشگی رستم تبدیل شد و رابطه ي او با سوارش شایسته ي آن است که موضوع پژوهشی مستقل قرار گیرد. رخش، هوشمندترین، زیركترین و به تعبیري دلاورترین و ماجراجوترین اسب در اساطیر ایرانی -و احتمالا اسطوره هاي جهان- است و در ارتباط با رستم است که به مرتبهي مشهورترین اسب در فرهنگ اسبمدارِ ایرانی تبدیل میشود.<br />
| |
− |
| |
− | نخستین ماموریتی که رستم و رخش با هم انجام دادند، بازآوردنِ [[کیقباد]] از البرزکوه بود. این داستان به احتمال زیاد از روي افسانهي بازگشتن کیخسرو از توران برساخته شده است با این تفاوت که شاه- پهلوانی که در اینجا از سرزمینهاي
| |
رستم، بی تردید بزرگترین پهلوان ایرانی و به تعبیري که در این نوشتار به دست خواهم داد، بزرگترین ابرپهلوان ایرانی و یکی از مسئله برانگیزترین و پیچیده ترین شخصیت هاي اساطیري در سطح تمام تمدنهاست. داستانهاي منسوب به وي بخش عمده ي شاهنامه را در بر می گیرد و ارجاع هاي بسیاري که در دوهزار سال گذشته به وي صورت گرفته وي را به مرتبه ي نمادي عام براي سنت سلحشوري و پهلوانی برکشیده است. در اینجا، بدون اینکه بخواهم وارد جزئیات ماجرا شوم، تنها چارچوب عمومی داستان زندگی رستم را ترسیم می کنم. بخشی از ماجراهاي وي در جریان زندگینامه ي سهراب بیان شد و بخش دیگري را پس از این در ارتباط با هفت خوان و نبردش با اسفندیار، بیشتر مورد تحلیل قرار خواهم داد.