نیک ـ بد: تفاوت بین نسخه‌ها

از ویکی زروان
پرش به: ناوبری، جستجو
(صفحه‌ای جدید حاوی «اخلاقی ـ غیراخلاقی ، نیکوکار ـ بدکار ، اَشَوَن ـ اَشموغ ==='''اصل اخلا...» ایجاد کرد)
 
(تمرین)
سطر ۳۸: سطر ۳۸:
 
* دستگاه اخلاقی خود را بازبینی کرده و اصول آن را در قالبی [[سلسله مراتب]]ی تدوین کنید.  
 
* دستگاه اخلاقی خود را بازبینی کرده و اصول آن را در قالبی [[سلسله مراتب]]ی تدوین کنید.  
 
* در مورد محتوای آن نقادانه بیندیشید.
 
* در مورد محتوای آن نقادانه بیندیشید.
 +
[[پرونده:22.JPG]]

نسخهٔ ‏۲۹ مهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۰۷:۵۲

اخلاقی ـ غیراخلاقی ، نیکوکار ـ بدکار ، اَشَوَن ـ اَشموغ

اصل اخلاق

ارتباط من و دیگری به ظهور سپهری از شناخت منجر میشود که اخلاق نام دارد و در اطراف جم مرکزیِ نیک ـ بد آرایش یافته است. در این نظام شناسایی، به جای صدور حکم علمی که در نظام دانایی و چارچوب حقیقت مرسوم است، داوری انجام می پذیرد، یعنی ارزش اخلاقی کردارها و تصمیم ها، و نه درجه ی واقعی بودن گزاره ها، ارزیابی می شود. دستگاه اخلاقی ارزش کنشها را بر مبنای میزانِ قلبم تولیدشده در شبکه ی من ـ دیگری تعیین می کند و بر مبنای شیوه ی رمزگذاری قلبم مجموعه ای از راهبردهای پیشنهادی و باید ـ نبایدهای کارکردی را در من مستقر می کند.


تقید

تقید به معنای ایستایی و تغییرناپذیری اصول اخلاقی و تعبیر کردنشان همچون اصول موضوعه ای نقدناپذیر است، که به ناتوانی من در سازگاری با شرایط پیچیده منتهی میشود. در این شرایط دستگاه اخلاقی مجموعه ای از اصول رفتاریِ نقدناپذیر و تغییرناکردنی تلقی میشوند که باید مستقل از شرایط رعایت شده و به کار بسته شوند. در این حالت اخلاق همچون قید عمل می کند.


ولنگاری

شک و تردید در اعتبار اصول اخلاقی به تن در ندادن به هیچ یک از محدودیتهای برخاسته از دستگاه اخلاقی منتهی میشود. در نتیجه، من از پشتیبانی نظامی منسجم و قاعده مند از قواعد و راهبردهای عملیاتی که داوری و گزینش رفتار را برایش ممکن کند باز می ماند؛ انسجام رفتار من فرو میپاشد و پیروی از راهبردهای موضعی و تصادفیِ مربوط به بقا، لذت، معنا یا قدرت جایگزین آن میشوند. این روندها به طور انتخاب ناشده و برخاسته از محیط بر فرد عارض می شوند و دستیابی به یک منِ منسجم و مرکزدار را منتفی میسازند.


تله ی مقید

من به ماشینی برای اجرای مجموعه ای از اصول اخلاقی انتخاب ناشده و داده شده از سوی جامعه تبدیل میشود. فرامن کاملا بر من چیره میشود و من همچون مهره ای در درون نهادهای اجتماعی عمل میکند و قواعد موضعی و محدود آن را به جای اصولی فراگیر و جاودانی تلقی می کند و به شکلی خودکار اجرایش میکند.


تله ی ولنگار

من به سیستمی چندپاره و نامنسجم با رفتاری واگرا و ناهماهنگ تبدیل می شود. روندهای جاری در محیط من را به دنبال خود می کشد و رفتارهایش را تعیین می کند. در نتیجه من به دنباله ای از جریان های پیرامون خود تبدیل میشود و مرکززدوده می گردد.


راهبرد رستم

تأسیس دستگاهی اخلاقی که کاملا خودمدار و خودساخته باشد، و با تمام قوا پایبند ماندن به آن. آزادی تمام و کمال در بازتعریف و بازسازی اصول اخلاقی ، و آمادگی همیشگی برای نقد و نقض و جایگزینی خودخواسته ی این اصول، بی آنکه در وفاداری به این اصول و پیروی سرسختانه از اصولی که در «اینجا ـ اکنون» پذیرفته شده، خدشه ای وارد شود.

مسلح بودنِ همیشگی به دستگاه اخلاقی نیرومند و منسجمی که همواره آمادگی اصلاح و بازبینی را دارد.


پرسش

  • چرا اصول اخلاقی در تمام نظام های دینی و حقوقی ساختاری کمابیش یکسان دارند؟
  • آیا میتوان این شباهت را به صورت جهانی بودن متغیرهای قلبم تفسیر کرد؟
  • چرا و چگونه برخی از اصول اخلاقی قلبم را کاهش میدهند؟
  • آیا میتوان این پدیده را به رمزگذاری افراطی و غیرعادی قلبم منسوب دانست؟
  • چگونه و بر اساس چه سازوکاری یک اصل اخلاقی نقض شده و به اصلی دیگر تحول می یابد؟


تمرین

  • دستگاه اخلاقی خود را بازبینی کرده و اصول آن را در قالبی سلسله مراتبی تدوین کنید.
  • در مورد محتوای آن نقادانه بیندیشید.

22.JPG