نظم مطلق: تفاوت بین نسخهها
از ویکی زروان
(صفحهای جدید حاوی «==='''دوم: نظم مطلق'''=== '''اول''': معنا نظامی از ارجاع است که به طور دائم در اطراف نش...» ایجاد کرد) |
(←دوم: نظم مطلق) |
||
سطر ۱: | سطر ۱: | ||
==='''دوم: نظم مطلق'''=== | ==='''دوم: نظم مطلق'''=== | ||
− | + | ====اول==== | |
+ | * معنا نظامی از ارجاع است که به طور دائم در اطراف نشانه ها نوسان میکند و از اینروست که [[دریدا]] معنا را '''امری همواره ناتمام''' میداند. | ||
+ | * در درون بافت زبان طبیعی هرگز هیچ واژه ای را نمی توان به طور کامل تعریف کرد و به همین ترتیب، محدوده و مجرای دقیق یک نشانه در هیچ ساختار زبانی هرگز به طور قطعی و روشن تثبیت نمیشود و تدقیق نمیگردد. <br /> | ||
+ | <br /> | ||
<br /> | <br /> | ||
− | + | ====دوم==== | |
+ | * نظم مطلق زبان اصولا ساختاری است که دستیابی به توافق اجتماعی و ساماندهی به نظامهای اجتماعی و هماهنگ کردنِ کردارهای مردمانِ همکار را ممکن میسازد. | ||
+ | * از اینرو، زبان را میتوان نوعی "'''نظام انضباطی'''" در نظر گرفت. این بدان معناست که، زبان ساختاری است که نظم و ترتیب را در مجموعه ی عناصر و روابط مربوط به خود جاری میسازد. | ||
+ | * شاید به همین دلیل است که نگرش عامیانه، زبان را امری مطلقاً سازمان یافته و دقیق و منظم، و شبکه ای دقیقاً تنظیم شده با موقعیتهای روشن و تثبیت شده ی دالها نسبت به هم در نظر میگیرد. | ||
+ | * گویی زبان قانون و محوری است که سازماندهی و قانونمند ساختنِ عرصه های مربوط به ارجاع خود را با موفقیتی کامل به انجام میرساند. این را به خوبی از تقدسی که زبان در نظامهای اجتماعیِ گوناگون دارد، میتوان دریافت. | ||
+ | * به همین ترتیب، موقعیت و جایگاه والای ساختارهای زبانی و متون را به عنوان عناصر نظم دهنده به نظامهای اجتماعی و مرجع غاییِ داوری در مورد کردارها و اختلافها توجیه میشود. | ||
+ | * چنین رویکردی امروزه در حوزه هایی مانند حقوق و [[دین]]، همچنان به قوت خود باقی است. | ||
+ | * اَشکال کهنتر آن را به ویژه در سخن مشهور [[کنفسیوس]] میتوان بازیافت که معتقد بود: '''"خرد" عبارت است از دانستن معنای حقیقی واژگان.''' | ||
+ | * در این سخن، پیشفرضی وجود دارد و آنهم این است که معنای دقیق واژگان، امری روشن و پیشداشته است که احاطه بر آن، به پیدایش خرد، یعنی تواناییِ سازماندهی و نظمبخشیدن به امور، منتهی میشود | ||
<br /> | <br /> | ||
<br /> | <br /> | ||
− | + | ====سوم==== | |
− | + | * واقعیتِ امر آن است که زبان یک نظام بسیار پیچیده و بغرنج است که ماهیتی [[خودارجاع]] و [[خودسازمانده]] دارد. | |
+ | * به عبارت دیگر، [[دال]] ها شبکه ای به هم پیوسته، منسجم و [[خودارجاع]] را در درون خود ایجاد می کنند که [[معنا]] را از تمایز میان نشانه های همسایه، پدید می آورند. | ||
+ | * به عنوان یک قانون عمومی در [[نظریه ی سیستمها]]، میدانیم که هیچ سیستمی توانایی رمزگذاری کامل خود را ندارد. | ||
+ | * این بدان معناست که، به عنوان مثال شبکه ی عصبی ما که ادراک خودآگاهانه مان را ممکن می سازد، توانایی رمزگذاری کامل پدیده ی [[خودآگاهی]] را در همین سطحِ خودآگاه ندارد. | ||
+ | * از اینروست که خودآگاهی برای آدمیان، همواره همچون معمایی ناگشودنی جلوه کرده است. | ||
+ | <br /> | ||
<br /> | <br /> | ||
<br /> | <br /> | ||
− | + | ====فرازَبــــان==== | |
− | + | * در مورد زبان هم چنین است؛ یعنی، ساختارهای زبانی این امکان را ندارند که قواعد و روابط درونی خود را به شکلی شفاف و کامل در درون خودِ ساختار زبانی رمزگذاری کنند. | |
− | در مورد زبان هم چنین است؛ یعنی، ساختارهای زبانی این امکان را ندارند که قواعد و روابط درونی خود را به شکلی شفاف و کامل در درون خودِ ساختار زبانی رمزگذاری کنند. برای چنین مقصودی، معمولا "فرازَبان" جدیدی تعریف میشود که توانایی رمزگذاری هایی از این نوع را داشته باشد و این همان است که معمولا در قالب نظامهایی مانند دستور زبان و نشانگان تخصصی مربوط به حوزه ی زبانشناسی، تبلور می یابد. آنچه اهمیت دارد آن است که در درون بافتِ زبان، روابط نظم دهنده و سازمان هایی که به بیرون نشت می کنند و نظامهای ارجاعی و نظامهای معنایی را ساماندهی می نمایند، از نظمِ کامل برخوردار نیستند. | + | * برای چنین مقصودی، معمولا "فرازَبان" جدیدی تعریف میشود که توانایی رمزگذاری هایی از این نوع را داشته باشد و این همان است که معمولا در قالب نظامهایی مانند دستور زبان و نشانگان تخصصی مربوط به حوزه ی زبانشناسی، تبلور می یابد. |
− | <br /><br /> | + | * آنچه اهمیت دارد آن است که در درون بافتِ زبان، روابط نظم دهنده و سازمان هایی که به بیرون نشت می کنند و نظامهای ارجاعی و نظامهای معنایی را ساماندهی می نمایند، از نظمِ کامل برخوردار نیستند. |
+ | <br /> | ||
+ | <br /> | ||
− | زبان، در واقع، بافتاری بسیار پیچیده، بغرنج و تا حدودی آشوبزده است که از حوزه هایی متصل به هم، ولی نه کاملا پیوسته، تشکیل یافته است. این حوزه ها، نظام های محلی و موضعیِ رمزگذاری تخصصیِ مفاهیمی را در بر میگیرند که ممکن است با حوزه های همسایه ی خود نیز همخوانی و سازگاری نداشته باشند، اما صِرف اتصالشان به یکدیگر، نشانگر آن است که قواعد و مبانی حاکم بر این حوزه های محلی، توانایی ترجمه شدن یا دستِ کم قالب شدن به حوزه های همسایه را دارد و این برای پیدایش انسجامی در نظام زبانی و تبلور مفهوم [[سیستم]] در آن کفایت میکند. وانگهی این انسجامِ عمومیِ سیستمِ زبانی را نباید به معنی فراگیربودنِ قوانین درونیِ حاکم بر آن یا یکه بودنِ ساختار معناییِ رمزگذاری شده در آن دانست | + | ====بافت پیچیده و آشوبزده زبان==== |
+ | * زبان، در واقع، بافتاری بسیار پیچیده، بغرنج و تا حدودی آشوبزده است که از حوزه هایی متصل به هم، ولی نه کاملا پیوسته، تشکیل یافته است. | ||
+ | * این حوزه ها، نظام های محلی و موضعیِ رمزگذاری تخصصیِ مفاهیمی را در بر میگیرند که ممکن است با حوزه های همسایه ی خود نیز همخوانی و سازگاری نداشته باشند، اما صِرف اتصالشان به یکدیگر، نشانگر آن است که قواعد و مبانی حاکم بر این حوزه های محلی، توانایی ترجمه شدن یا دستِ کم قالب شدن به حوزه های همسایه را دارد و این برای پیدایش انسجامی در نظام زبانی و تبلور مفهوم [[سیستم]] در آن کفایت میکند. | ||
+ | * وانگهی این انسجامِ عمومیِ سیستمِ زبانی را نباید به معنی فراگیربودنِ قوانین درونیِ حاکم بر آن یا یکه بودنِ ساختار معناییِ رمزگذاری شده در آن دانست. | ||
<br /> | <br /> | ||
<br /> | <br /> | ||
<br /> | <br /> |
نسخهٔ ۱۰ فوریهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۰۳:۳۵
دوم: نظم مطلق
اول
- معنا نظامی از ارجاع است که به طور دائم در اطراف نشانه ها نوسان میکند و از اینروست که دریدا معنا را امری همواره ناتمام میداند.
- در درون بافت زبان طبیعی هرگز هیچ واژه ای را نمی توان به طور کامل تعریف کرد و به همین ترتیب، محدوده و مجرای دقیق یک نشانه در هیچ ساختار زبانی هرگز به طور قطعی و روشن تثبیت نمیشود و تدقیق نمیگردد.
دوم
- نظم مطلق زبان اصولا ساختاری است که دستیابی به توافق اجتماعی و ساماندهی به نظامهای اجتماعی و هماهنگ کردنِ کردارهای مردمانِ همکار را ممکن میسازد.
- از اینرو، زبان را میتوان نوعی "نظام انضباطی" در نظر گرفت. این بدان معناست که، زبان ساختاری است که نظم و ترتیب را در مجموعه ی عناصر و روابط مربوط به خود جاری میسازد.
- شاید به همین دلیل است که نگرش عامیانه، زبان را امری مطلقاً سازمان یافته و دقیق و منظم، و شبکه ای دقیقاً تنظیم شده با موقعیتهای روشن و تثبیت شده ی دالها نسبت به هم در نظر میگیرد.
- گویی زبان قانون و محوری است که سازماندهی و قانونمند ساختنِ عرصه های مربوط به ارجاع خود را با موفقیتی کامل به انجام میرساند. این را به خوبی از تقدسی که زبان در نظامهای اجتماعیِ گوناگون دارد، میتوان دریافت.
- به همین ترتیب، موقعیت و جایگاه والای ساختارهای زبانی و متون را به عنوان عناصر نظم دهنده به نظامهای اجتماعی و مرجع غاییِ داوری در مورد کردارها و اختلافها توجیه میشود.
- چنین رویکردی امروزه در حوزه هایی مانند حقوق و دین، همچنان به قوت خود باقی است.
- اَشکال کهنتر آن را به ویژه در سخن مشهور کنفسیوس میتوان بازیافت که معتقد بود: "خرد" عبارت است از دانستن معنای حقیقی واژگان.
- در این سخن، پیشفرضی وجود دارد و آنهم این است که معنای دقیق واژگان، امری روشن و پیشداشته است که احاطه بر آن، به پیدایش خرد، یعنی تواناییِ سازماندهی و نظمبخشیدن به امور، منتهی میشود
سوم
- واقعیتِ امر آن است که زبان یک نظام بسیار پیچیده و بغرنج است که ماهیتی خودارجاع و خودسازمانده دارد.
- به عبارت دیگر، دال ها شبکه ای به هم پیوسته، منسجم و خودارجاع را در درون خود ایجاد می کنند که معنا را از تمایز میان نشانه های همسایه، پدید می آورند.
- به عنوان یک قانون عمومی در نظریه ی سیستمها، میدانیم که هیچ سیستمی توانایی رمزگذاری کامل خود را ندارد.
- این بدان معناست که، به عنوان مثال شبکه ی عصبی ما که ادراک خودآگاهانه مان را ممکن می سازد، توانایی رمزگذاری کامل پدیده ی خودآگاهی را در همین سطحِ خودآگاه ندارد.
- از اینروست که خودآگاهی برای آدمیان، همواره همچون معمایی ناگشودنی جلوه کرده است.
فرازَبــــان
- در مورد زبان هم چنین است؛ یعنی، ساختارهای زبانی این امکان را ندارند که قواعد و روابط درونی خود را به شکلی شفاف و کامل در درون خودِ ساختار زبانی رمزگذاری کنند.
- برای چنین مقصودی، معمولا "فرازَبان" جدیدی تعریف میشود که توانایی رمزگذاری هایی از این نوع را داشته باشد و این همان است که معمولا در قالب نظامهایی مانند دستور زبان و نشانگان تخصصی مربوط به حوزه ی زبانشناسی، تبلور می یابد.
- آنچه اهمیت دارد آن است که در درون بافتِ زبان، روابط نظم دهنده و سازمان هایی که به بیرون نشت می کنند و نظامهای ارجاعی و نظامهای معنایی را ساماندهی می نمایند، از نظمِ کامل برخوردار نیستند.
بافت پیچیده و آشوبزده زبان
- زبان، در واقع، بافتاری بسیار پیچیده، بغرنج و تا حدودی آشوبزده است که از حوزه هایی متصل به هم، ولی نه کاملا پیوسته، تشکیل یافته است.
- این حوزه ها، نظام های محلی و موضعیِ رمزگذاری تخصصیِ مفاهیمی را در بر میگیرند که ممکن است با حوزه های همسایه ی خود نیز همخوانی و سازگاری نداشته باشند، اما صِرف اتصالشان به یکدیگر، نشانگر آن است که قواعد و مبانی حاکم بر این حوزه های محلی، توانایی ترجمه شدن یا دستِ کم قالب شدن به حوزه های همسایه را دارد و این برای پیدایش انسجامی در نظام زبانی و تبلور مفهوم سیستم در آن کفایت میکند.
- وانگهی این انسجامِ عمومیِ سیستمِ زبانی را نباید به معنی فراگیربودنِ قوانین درونیِ حاکم بر آن یا یکه بودنِ ساختار معناییِ رمزگذاری شده در آن دانست.