اندركنش ميان منشها: تفاوت بین نسخهها
سطر ۳: | سطر ۳: | ||
[[طرد رقابتى]] | [[طرد رقابتى]] | ||
+ | [[طرد رقابتى، عامل اصلى افزايش پيچيدگى در سيستمهاى تكاملى]] | ||
+ | [[همزيستى]] | ||
+ | [[رابطه انگلی]] | ||
+ | [[رابطه ى سركوبگرانه]] | ||
+ | هر پنج الگوى يادشده در ارتباطات بين منشها ديده مى شوند. هنگامى كه در عصر گاليله نظريه ى كپرنيكى در مورد گردش سيارات | ||
+ | رواج يافت، نظريه ى زمين مركزىِ ارسطو- بطلميوس با رقيبى جدى روبه رو شد. منش كپرنيكى، به تدريج، در كشمكش با ابرمنش جاافتاده و نيرومندِ زمين مركز مجموع هاى از منشهاى خرد و ريز را به عنوان تأييدها و استدلال هاى موافق و مخالف به پيكره ى خود افزود و در نهايت به قدرى فربه شد كه توانست مدل رقيب را از ميدان به در كند. اين كه شاخص هاى تعيين كننده ى اين كاميابى چه ها بوده اند، جاى بحث زيادى دارد. فايرآبند نشان داده كه رقابت اين دو منش شكلى منصفانه و جوانمردانه نداشته و لزوماً با معيارهاى درونىِ عقلانيت همخوان نيست. كوون هم شرحى بر عوامل اجتماعىِ مؤثر بر غلبه ى ديدگاه زمين مركز پرداخته است، كه در آن درونى، بسته، و خودمختار بودنِ شاخصهاى مؤثر بر تكامل نظام هاي علمى را به چالش كشيده | ||
− | |||
− | + | آنچه در هر دو تحليل مشترک و براى علمگرايانِ راستكيش تكان دهنده است نقش عوامل غيرعقلانى در تعيين برد و باختِ دو نظريه ى | |
+ | رقيبِ مدعى عقلانيت است. چنان كه گفتيم، گزينش طبيعى فرآيندى پيچيده تر از آن است كه بتواند با تحويل شدن به هر عامل منفردى - خواه زيرساخت اقتصادى ماركس و خواه عقلانيت - توضيح داده شود | ||
− | + | در نتيجه ى نهايى رقابت دو منشِ كپرنيكى و زمين مركزى، ردپاى طرد رقابتى را هم مى توان ديد. مدل زمين مركزى كه به دلايل تاريخى وناهمخوانى با منشهاى زمينه اىِ تحول يافته ى عصر نوزايى از رمق افتاده بود ميدان را به حريف واگذار كرد، اما در قلمروى كوچک و تخصصى به شكلى خاص همچنان بازتوليد شد. اين قلمرو، به فن دريانوردى مربوط مى شود. | |
− | + | در اين زمينه، مدلهاى خورشيدمركزى براى جهت يابى در شب كارآمد نيستند و حتى امروز هم دريانوردان براى جهتيابى از جداولى استفادهمى كنند كه مبنايش زمين مركزى است. بنابراين منش شكست خورده در قلمروى كه رقيب در آن بخت بلندى براى تكثير شدن نداشت جايگير شد و شكلى تخصص يافته از آن به تعادل با رقيب ديرينه اش دست يافت. | |
− | + | ||
− | + | بهترين مثال براي همزيستى دو منش را در آيين ذن مىتوان بازيافت. | |
− | هنگامى كه در | + | در آن هنگامى كه آيين بودا در 470 م. توسط راهبى سُغدى به نام |
− | + | بوديدارما به چين وارد شد، پيشاپيش نوعى عرفان بومى در اين كشور | |
− | + | باليده و با نام آيين تائو مشهور شده بود. تائوگرايى و بوداگرايى از بسيارى از | |
− | + | جنبهها با هم تفاوت دارند. اعتقاد به دو نيروى يين و يانگ در تائوگرايى، بر | |
− | + | خالف آنچه گاه ابراز مىشود، با دو قطبِ لذت و رنجِ بودايى همتا نيست، | |
− | + | چرا كه يين و يانگ فارغ از ارزش فرض میشوند و لذت و رنج به تعادل يا | |
− | + | عدم تعادلشان مربوط میشود. به هر صورت، اين دو آيين كه از نظر | |
− | + | ||
− | + | ||
− | + | ||
− | + |
نسخهٔ ۲۲ مهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۱۵:۰۱
طرد رقابتى
طرد رقابتى، عامل اصلى افزايش پيچيدگى در سيستمهاى تكاملى
همزيستى
رابطه انگلی
رابطه ى سركوبگرانه
هر پنج الگوى يادشده در ارتباطات بين منشها ديده مى شوند. هنگامى كه در عصر گاليله نظريه ى كپرنيكى در مورد گردش سيارات رواج يافت، نظريه ى زمين مركزىِ ارسطو- بطلميوس با رقيبى جدى روبه رو شد. منش كپرنيكى، به تدريج، در كشمكش با ابرمنش جاافتاده و نيرومندِ زمين مركز مجموع هاى از منشهاى خرد و ريز را به عنوان تأييدها و استدلال هاى موافق و مخالف به پيكره ى خود افزود و در نهايت به قدرى فربه شد كه توانست مدل رقيب را از ميدان به در كند. اين كه شاخص هاى تعيين كننده ى اين كاميابى چه ها بوده اند، جاى بحث زيادى دارد. فايرآبند نشان داده كه رقابت اين دو منش شكلى منصفانه و جوانمردانه نداشته و لزوماً با معيارهاى درونىِ عقلانيت همخوان نيست. كوون هم شرحى بر عوامل اجتماعىِ مؤثر بر غلبه ى ديدگاه زمين مركز پرداخته است، كه در آن درونى، بسته، و خودمختار بودنِ شاخصهاى مؤثر بر تكامل نظام هاي علمى را به چالش كشيده
آنچه در هر دو تحليل مشترک و براى علمگرايانِ راستكيش تكان دهنده است نقش عوامل غيرعقلانى در تعيين برد و باختِ دو نظريه ى رقيبِ مدعى عقلانيت است. چنان كه گفتيم، گزينش طبيعى فرآيندى پيچيده تر از آن است كه بتواند با تحويل شدن به هر عامل منفردى - خواه زيرساخت اقتصادى ماركس و خواه عقلانيت - توضيح داده شود
در نتيجه ى نهايى رقابت دو منشِ كپرنيكى و زمين مركزى، ردپاى طرد رقابتى را هم مى توان ديد. مدل زمين مركزى كه به دلايل تاريخى وناهمخوانى با منشهاى زمينه اىِ تحول يافته ى عصر نوزايى از رمق افتاده بود ميدان را به حريف واگذار كرد، اما در قلمروى كوچک و تخصصى به شكلى خاص همچنان بازتوليد شد. اين قلمرو، به فن دريانوردى مربوط مى شود.
در اين زمينه، مدلهاى خورشيدمركزى براى جهت يابى در شب كارآمد نيستند و حتى امروز هم دريانوردان براى جهتيابى از جداولى استفادهمى كنند كه مبنايش زمين مركزى است. بنابراين منش شكست خورده در قلمروى كه رقيب در آن بخت بلندى براى تكثير شدن نداشت جايگير شد و شكلى تخصص يافته از آن به تعادل با رقيب ديرينه اش دست يافت.
بهترين مثال براي همزيستى دو منش را در آيين ذن مىتوان بازيافت. در آن هنگامى كه آيين بودا در 470 م. توسط راهبى سُغدى به نام بوديدارما به چين وارد شد، پيشاپيش نوعى عرفان بومى در اين كشور باليده و با نام آيين تائو مشهور شده بود. تائوگرايى و بوداگرايى از بسيارى از جنبهها با هم تفاوت دارند. اعتقاد به دو نيروى يين و يانگ در تائوگرايى، بر خالف آنچه گاه ابراز مىشود، با دو قطبِ لذت و رنجِ بودايى همتا نيست، چرا كه يين و يانگ فارغ از ارزش فرض میشوند و لذت و رنج به تعادل يا عدم تعادلشان مربوط میشود. به هر صورت، اين دو آيين كه از نظر