حضور- غیاب: تفاوت بین نسخهها
از ویکی زروان
(←تمرین:) |
|||
سطر ۱: | سطر ۱: | ||
− | [[بود ـ نمود]] | + | کلیدواژههای خویشاوند (مفهومی): |
+ | <br /> | ||
+ | [[بود ـ نمود]] | ||
+ | <br /> | ||
+ | [[هستی ـ نیستی]] | ||
+ | <br /> | ||
+ | [[زمان ـ مکان]] | ||
+ | <br /> | ||
+ | [[زیست جهان]] | ||
+ | <br /> | ||
+ | [[(من ـ دیگری ـ جهان)]] | ||
+ | <br /> | ||
− | =='''اصل حضور'''=== | + | ==='''اصل حضور'''=== |
− | ارتباط با [[ | + | * ارتباط با [[نمود]] یک پدیدار، به ارتباط با «[[بود]]» آن، یعنی لمسِ هستی راستینِ آن تعبیر میگردد. |
− | حضور عبارت است از پیوستگی با هستنده ی مفروض، از مجرای ارتباط با نمودهای آن . | + | * این دسترسی به نمود و تعمیمِ آن تا فرضِ دسترسی به هستی را '''حضور''' مینامیم. |
+ | * '''حضور''' عبارت است از پیوستگی با هستنده ی مفروض، از مجرای ارتباط با نمودهای آن . | ||
+ | |||
==='''غیاب گريزی''':=== | ==='''غیاب گريزی''':=== | ||
− | باور به این که حضور از غیاب واقعی تر، اصیلتر، مهمتر، بهتر، یا مطلوبتر است. توجه نکردن به این که حضور و غیاب همواره در کنار هم معنا می شوند و از این رو، حضور تنها در شرایط گسسته شدنش توسط غیاب قابل درک و ارج نهادن است. این برداشت به ویژه از آنجا ناشی میشود که [[جمِ]] حضور ـ غیاب بیش از هر جای دیگر در قلمروی دیگری اهمیت دارد. | + | * باور به این که حضور از غیاب واقعی تر، اصیلتر، مهمتر، بهتر، یا مطلوبتر است. |
− | در شرایطی که من از راه [[بازنمایی ـ آشکارگی]] دیگری را لمس کرده و ردپایش را در چیزها و رخدادها تشخیص دهد، حضورِ وی را نتیجه خواهد گرفت. نیستیِ این متغیرها به معنای غیاب دیگری است .بارِ ارزشیِ حضور و غیابی که در اصل در عرصه ی دیگری تعریف میشوند، به عرصه ی جهان نیز تعمیم یافته و همچون استعاره ای در عرصه ی من نیز به کار گرفته میشوند . | + | * توجه نکردن به این که حضور و غیاب همواره در کنار هم معنا می شوند و از این رو، حضور تنها در شرایط گسسته شدنش توسط غیاب قابل درک و ارج نهادن است. |
+ | * این برداشت به ویژه از آنجا ناشی میشود که [[جمِ]] حضور ـ غیاب بیش از هر جای دیگر در قلمروی [[دیگری]] اهمیت دارد. | ||
+ | * در شرایطی که من از راه [[بازنمایی ـ آشکارگی]] دیگری را لمس کرده و ردپایش را در چیزها و رخدادها تشخیص دهد، حضورِ وی را نتیجه خواهد گرفت. | ||
+ | * نیستیِ این متغیرها به معنای غیاب دیگری است . | ||
+ | * بارِ ارزشیِ حضور و غیابی که در اصل در عرصه ی دیگری تعریف میشوند، به عرصه ی جهان نیز تعمیم یافته و همچون استعاره ای در عرصه ی من نیز به کار گرفته میشوند . | ||
+ | |||
==='''[[تله]] ی [[اَپوش]]''':=== | ==='''[[تله]] ی [[اَپوش]]''':=== | ||
− | هراس و | + | * هراس و [[گریز]] از [[تنش]] ی که از غیاب ناشی میشود. کوشش برای جایگزین کردنِ غیاب با حضور، حتی به قیمت اعمال زور و اجبار بر من یا دیگری، یا تحریف کردنِ دریافتهای خویش از جهان ،یا دست کشیدن از [[آزادی]] خودمدارِ نهفته در من. |
+ | در این شرایط من برای آنکه در دایره ی حضور قرار بگیرد ،مرتکب یکی از این سه خطا میشود: | ||
# حقیقتِ غیاب را انکار میکند | # حقیقتِ غیاب را انکار میکند | ||
− | # یا برای جلب نظر امر غایب (معمولاً دیگری) و ترغیبش به حضور، خویشتن را و شکل هستی خود را انکار | + | # یا برای جلب نظر امر غایب (معمولاً دیگری) و ترغیبش به حضور، خویشتن را و شکل هستی خود را انکار میکند |
# یا آنکه حق استقلال و آزادی رفتاری دیگری را با به کار بردن اجبار و زور انکار میکند. | # یا آنکه حق استقلال و آزادی رفتاری دیگری را با به کار بردن اجبار و زور انکار میکند. | ||
+ | <br /> | ||
در تمام این موارد شکلی نمادین و رمزگذاری شده از حضور جایگزین غیابی میشود، بی آنکه واقعاً حضوری تحقق یافته باشد. | در تمام این موارد شکلی نمادین و رمزگذاری شده از حضور جایگزین غیابی میشود، بی آنکه واقعاً حضوری تحقق یافته باشد. | ||
+ | |||
==='''[[راهبرد]] [[تیشتر]]''':=== | ==='''[[راهبرد]] [[تیشتر]]''':=== | ||
− | برای برخورداری از حضور، باید حاضر بود. برای ارج نهادن به حضور من و دیگری و جهان، باید قدرِ غیاب آن را دانست. تنها با خیره شدن به غیاب و فهمِ آن است که میتوان راهبردی برای فرا خواندن حضور یافت . | + | * برای برخورداری از حضور، باید حاضر بود. برای ارج نهادن به حضور من و دیگری و جهان، باید قدرِ غیاب آن را دانست. |
+ | * تنها با خیره شدن به غیاب و فهمِ آن است که میتوان راهبردی برای فرا خواندن حضور یافت . | ||
+ | |||
==='''پرسش''':=== | ==='''پرسش''':=== |
نسخهٔ ۵ ژوئن ۲۰۲۲، ساعت ۰۲:۵۵
کلیدواژههای خویشاوند (مفهومی):
بود ـ نمود
هستی ـ نیستی
زمان ـ مکان
زیست جهان
(من ـ دیگری ـ جهان)
اصل حضور
- ارتباط با نمود یک پدیدار، به ارتباط با «بود» آن، یعنی لمسِ هستی راستینِ آن تعبیر میگردد.
- این دسترسی به نمود و تعمیمِ آن تا فرضِ دسترسی به هستی را حضور مینامیم.
- حضور عبارت است از پیوستگی با هستنده ی مفروض، از مجرای ارتباط با نمودهای آن .
غیاب گريزی:
- باور به این که حضور از غیاب واقعی تر، اصیلتر، مهمتر، بهتر، یا مطلوبتر است.
- توجه نکردن به این که حضور و غیاب همواره در کنار هم معنا می شوند و از این رو، حضور تنها در شرایط گسسته شدنش توسط غیاب قابل درک و ارج نهادن است.
- این برداشت به ویژه از آنجا ناشی میشود که جمِ حضور ـ غیاب بیش از هر جای دیگر در قلمروی دیگری اهمیت دارد.
- در شرایطی که من از راه بازنمایی ـ آشکارگی دیگری را لمس کرده و ردپایش را در چیزها و رخدادها تشخیص دهد، حضورِ وی را نتیجه خواهد گرفت.
- نیستیِ این متغیرها به معنای غیاب دیگری است .
- بارِ ارزشیِ حضور و غیابی که در اصل در عرصه ی دیگری تعریف میشوند، به عرصه ی جهان نیز تعمیم یافته و همچون استعاره ای در عرصه ی من نیز به کار گرفته میشوند .
تله ی اَپوش:
- هراس و گریز از تنش ی که از غیاب ناشی میشود. کوشش برای جایگزین کردنِ غیاب با حضور، حتی به قیمت اعمال زور و اجبار بر من یا دیگری، یا تحریف کردنِ دریافتهای خویش از جهان ،یا دست کشیدن از آزادی خودمدارِ نهفته در من.
در این شرایط من برای آنکه در دایره ی حضور قرار بگیرد ،مرتکب یکی از این سه خطا میشود:
- حقیقتِ غیاب را انکار میکند
- یا برای جلب نظر امر غایب (معمولاً دیگری) و ترغیبش به حضور، خویشتن را و شکل هستی خود را انکار میکند
- یا آنکه حق استقلال و آزادی رفتاری دیگری را با به کار بردن اجبار و زور انکار میکند.
در تمام این موارد شکلی نمادین و رمزگذاری شده از حضور جایگزین غیابی میشود، بی آنکه واقعاً حضوری تحقق یافته باشد.
راهبرد تیشتر:
- برای برخورداری از حضور، باید حاضر بود. برای ارج نهادن به حضور من و دیگری و جهان، باید قدرِ غیاب آن را دانست.
- تنها با خیره شدن به غیاب و فهمِ آن است که میتوان راهبردی برای فرا خواندن حضور یافت .
پرسش:
- چرا حضور و غیاب تا این پایه در ادبیات و نظامهای دینی اهمیت دارند؟
- چرا مفهوم عشق به هجران پیوند خورده است؟
- آیا روابط میان انسانها را میتوان بر اساس راهبردهای تنظیم حضور و غیاب فهم کرد؟
- آیا میتوان برخی از باورهای متافیزیکی را روشهایی برای توجیه و تفسیر غیاب دانست؟
- چرا نفرت از غیاب چنین فراگیر است؟ غیاب در عناصر جهان چگونه نمود مییابد؟
- آیا عناصر من نیز میتوانند غایب شوند؟ غیاب من چطور توسط من درک میشود؟
تمرین:
- مفهوم غیاب و روشهای پنهان کردن آن را در نظامهای اخلاقی و فلسفی پیرامونتان ردیابی کنید .
- غیاب و حضور را در عرصه ی دیگری لمس کرده و آن را مدیریت کنید .