بافتشناسى منش
«واضح است كه عقل و هوش با هر جسمى نمى تواند همزيستى داشته باشد. درخت نمى تواند در اثير زندگى كند، يا ابرها در درياى نمک. همانطور كه ماهى نمى تواند در مزرعه زندگى كند و خون در سنگ جارى نمى شود، وجود و نمو هر چيزى را مكانى مشخص و معين است. »
- لوكرسيوس
رويكرد بافت شناسانه به منشها، به آن معناست كه ساختار و كاركردشان را در سطوح گوناگونِ نظام چهارلايه اي فراز تحليل كنيم. براى سادگى بيشتر، هر يک از اين سطوح را به طور جداگانه مورد بررسى قرارمى دهيم.
در واقع آنچه در ارتباط دو سطح زيستى و فرهنگى مصداق دارد
هميارى و همزيستى است، نه رابطهى انگلى. منشها، همانندسازهايى
هستند كه همچون ميتوكندرىها، بخت بقاى ميزبانان خود را افزايش
مىدهند، و سازگارى ايشان با تحوالت محيطى را به شكلى چشمگير
افزايش مىدهند. آنچه با نام انسان مىشناسيم، تنها، در حضور شبكهاى از
منشهاى تعريفكنندهى هويت روانىِ ماشين زيستشناختىِ سطح زيرين
مفهوم مىيابد.
پس سطوح اجتماعى و روانی اليههايی است كه از برهم افتادن و
تداخل دو اليهى متفاوتِ حاوي همانندسازها پديد آمدهاند. در هر اليه،
شبكهاى از ارتباطات درونى را در ميان همانندسازها مىبينيم، و پويايى