اندركنش ميان منشها
طرد رقابتى، عامل اصلى افزايش پيچيدگى در سيستمهاى تكاملى
پنجمين نوع ارتباطى كه دو منش مىتوانند با هم پيدا كنند، رابطهى
سركوبگرانه است. اين در شرايطى رخ مىدهد كه يک منشِ داراى قدرت
تكثير باال خودكامه باشد و حضور منش خاص ديگرى را در همسايگىاش
تحمل نكند.
هر پنج الگوى يادشده در ارتباطات بين منشها ديده مىشوند.
هنگامى كه در عصر گاليله نظريهى كپرنيكى در مورد گردش سيارات
رواج يافت، نظريهى زمين مركزىِ ارسطو- بطلميوس با رقيبى جدى روبهرو
شد. منش كپرنيكى، به تدريج، در كشمكش با ابرمنش جاافتاده و نيرومندِ
زمينمركز مجموعهاى از منشهاى خرد و ريز را به عنوان تأييدها و
استداللهاى موافق و مخالف به پيكرهى خود افزود و در نهايت به قدرى
فربه شد كه توانست مدل رقيب را از ميدان به در كند. اين كه شاخصهاى
تعيينكنندهى اين كاميابى چهها بودهاند، جاى بحث زيادى دارد. فايرآبند
نشان داده كه رقابت اين دو منش شكلى منصفانه و جوانمردانه نداشته و
247 لزوماً با معيارهاى درونىِ عقالنيت همخوان نيست
. كوون هم شرحى بر
عوامل اجتماعىِ مؤثر بر غلبهى ديدگاه زمينمركز پرداخته است، كه در آن