والد - کودک
از ویکی زروان
نسخهٔ تاریخ ۲ مهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۰۴:۳۰ توسط Mehrdad.akhavan (بحث | مشارکتها)
محتویات
اصل تمايز تنش مدارانه ی زيستجهان
- تنش، نیروى تفکیک کننده ى سه قلمرو زیستجهان است.
- نخستین تنش در من، هنگامى رخ مى دهد که شرایط همگن درون رحمى آشفته مى شود و منِ نوزاد پس از به دنیا آمدن با جهانى روبه رو مى شود که مانند جهان رحِم همه ى خواسته هایش را برآورده نمى کند.
- به این شکل همزمان با نخستین گریه ها، جهان براى نوزاد شکاف مى خورد و به یک بخشِ خواهنده، آشنا، مرکزى و مهم (من) و یک محیط پیرامونىِ بیگانه، فرعى، ترسناک و ناخوشایند (دیگری + جهان) تقسیم مى شود.
- والد ــ معمولا مادر ــ بخشى از جهان است که نیازهاى نوزاد را برطرف مى کند و حضورش شرط ارضاى نیاز است.
- به این ترتیب، به تدریج جهان هم به دو قطبِ دوست/ مهم/ آشنا/ پاداش دهنده (والد) و بقیه ى جهان شکسته مى شود.
- والد در این مرحله نماد حضور اراده اى خودمختار در فراسوى من است و به تدریج به شکلى انتزاعى به همه ى عناصر خودمختار محیطى منسوب مى شود و دیگری نام مى گیرد.
- من، هنگامى که امکان درک تنش، نیازمندى و پاداش گیرندگىِ والد را به رسیمت شناخت، بر حضور دیگری آگاهى یافته است.
- حضور و غیاب والد/ مادر تعیین کننده ى برآورده شدن یا نشدنِ نیازهاى نوزاد است. به این ترتیب، نوسان بین این دو، نخستین تنش ها را براى نوزاد ایجاد مى کند.
- مشاهده ى تکرار در رفتار دیگرى، و جانشینى همیشگىِ غیاب با حضور، من را به اقتدار و نیکخواهى دیگرى مطمئن مى کند، و به این شکل شرایط غیاب به کمک یقینى ذهنى بر کوتاه بودن این دوره تحمل پذیر مى شود. این یقین را اعتماد مى نامیم.
- نوزاد براى اتصال به والد در زمان غیاب، و تحکیم اعتماد، تهیاى میان خودش و والد را به کمک «چیزها» پر مى کند.
- این روندِ تجزیه شدنِ مهروند به چیزها، و انباشته شدنِ تهیا توسط پدیده هاى ساخته شده توسط ابزارهاى حسى را شكست پدیده مى نامیم.
- پدیده ها به تدریج به کمک ابزارهاى ارتباطى من و دیگرى (زبان) نشانه گذارى مى شوند. بر این اساس، در سطح روانی والد با وضعیت مطلوب همانند پنداشته میشود و در برابر من قرار میگیرد که نماد وضع موجود است. بعدتر در سطح اجتماعی، والد با فرامن همسان دانسته میشود.
توهم طرد تنش
- من، دیگرى، و جهان در حالت عادى/ طبیعى/ خوب/ مساعد، فارغ از تنش است.
- تنش همچون اختلال، بیمارى، آسیب، یا لطمه تفسیر مى شود.
ذوب شدگی در والد
- والد با تمام قطب های دلخواه و مطلوب از جم ها همتا پنداشته میشود.
- بنابراین والد مترادف با حضور، پاداش، امنیت، اعتماد، قانونمندی و درستی اخلاقی فرض میشود.
- در نتیجه، من بدون نقد کردن، ارزشهای والد را درونی میسازد.
تله ی سهراب
- من بدون آن که اراده و خواست و عقلانیت خویش را به رسمیت بشناسد، قواعد برخاسته از والد/ دیگری را درونی می کند.
راهبرد سیاوش
- پذیرفتن قانون تنها در شرایطی که از خویشتن صادر شده باشد و برساختن مرکزی درونی برای داوری و سازماندهی نظام ارزشهای اخلاقی.
پرسش
- یک نظام فکرى را، که تعریفى روشن از رستگارى دارد، در نظر بگیرید. آیا مى توان رستگارى را با گریز یا سازگارى ترجمه کرد؟
- چه تنشى را بد مى دانید؟ شرایطى را مجسم کنید که آن تنش در آن زمینه خوب باشد.
تمرین
- چگونگی چفت و بست شدنِ جفتهای متضاد معنایی گوناگون را با مفهوم والد ـ کودک بررسی کنید
- شواهد و تجربه هایی که این شیوه از اتصال و همراهی را تقویت کرده است را بازشناسی نمایید