مهر دو نفره و سه نفره

از ویکی زروان
پرش به: ناوبری، جستجو

مهر / عشق در تمدن ایران

  • در میان فرهنگها و تمدنهای گوناگونی که میشناسیم، چنین می نماید که تمدن ایرانی پیچیده ترین، دیرپاترین و دقیق ترین صورتبندی را از مفهوم مهر و عشق به دست داده باشد.
  • صورتبندیهای موازی و متفاوتی که در فرهنگهای دیگر شکل گرفته اند نیز البته ارجمند و مهم و آموزنده هستند، اما هیچ یک گستردگی و پیچیدگی و ممارست در نگریستن و صورتبندی کردن را تا درجه ی تمدن ایرانی دارا نیستند. حتا فرهنگ مدرن که از نظر پیچیدگی و دقت مشاهده فاصله ای چشمگیر با دوران پیشامدرن ایجاد کرده، تنها به تازگی به موضوع مهر و عشق پرداخته است. هرچند روش شناسی علمی مدرن در همین زمان کوتاه چند ده ساله دستاوردهایی درخشان برای فهم این پدیده فراهم آورده، اما ساده انگارانه و نامعقول است اگر مفاهیم و تمایزهای تکامل یافته در حوزه ی تمدن ایرانی را رها کنیم و آنچه طی این زمان کوتاه در بستری مدرن فراهم آمده را کافی بدانیم.


جم بند - پیوند

یکی از حوزه هایی که ابهام و نابسندگی صورتبندیهای مدرن را نشان میدهد، به واژه گزینی و مرزبندی مفاهیم در زبان مربوط می شود. یکی از کلیدواژه های عامی که در زبانهای فرنگی برای اشاره به ارتباط مهرآمیز داریم، همان است که در انگلیسی به attachment یا bonding تعبیر میشود. این کلمات را میتوان به چندین شکل در زبان پارسی ترجمه کرد.

  • یکی از دلایل پیچیدگی این مفهوم آن است که «با هم بودن» می تواند پیامدی همگرا با مهر باشد، یا همچون شکلی مسخ شده و منجمد در برابر آن تعریف شود. به همین خاطر در دستگاه نظری مان دو شکل متفاوت از این مفهوم را از هم متمایز می کنیم و هریک را با یکی از دوقطبی مهر-عشق مربوط میدانیم. در یک سو «پیوند» را داریم که از مهر برمی خیزد و محورش پیمان ارادی و خودخواسته ی میان من و دیگری است، که تنها با پاییده شدنِ مداوم هردو سو دوام پیدا می کند.
  • به همین خاطر سخت نسبت به بازیهای برنده-بازنده حساس است و تنها در شرایطی استوار است که بازی های برنده-برنده میان من و دیگری جریان داشته باشد. هرچند پیوند در این معنا شکننده و آسیب پذیر به نظر میرسد، اما چون بر روابط برنده-برنده ی همافزا تکیه میکند، خصلتی انباشتی دارد و در گذر زمان پیچیده تر میشود و بخشهایی بزرگتر و بزرگتر از زیستجهان- و در نتیجه زندگینامه ی گذشته و افق آینده ی- من و دیگری را در خود می گنجاند.


چروکیدن اراده آزاد در بند

  • در مقابل شکلی از ارتباط درهم بافته ی من و دیگری را داریم که شکل ظاهری اش به پیوند می ماند و ممکن است با عواطف و هیجانهای شدیدی هم پشتیبانی شود، اما عنصر اراده ی آزاد و بنابراین سختگیری برای پالوده کردن بازیهای برنده-برنده در آن غایب است.
  • این نوع ارتباط چنان که از تعبیر اروپایی اش بر میآید از «بند شدن» کسی به کسی بر میخیزد و نوعی مقید شدن و چسبندگی است، نه پیوندی خودخواسته و سنجیده. به همین خاطر ماهیتی اجباری دارد و به جای آن که در گذر زمان پیچیده تر شود و گسترش یابد، تثبیت میشود و خود را حصربندی می کند و مزمن می شود. چرا که به خاطر خصلت اجباری اش به نشو و نمای بازیهای برنده-بازنده و بازنده-برنده و بازنده-بازنده نیز میدان میدهد و از آن تیغ اراده گرایانه ی هرس کننده ای که در پیوند میبینیم، محروم است.


  • پیوند با مهر و این چسبندگی همراه با قید و بند با عشق همنشین است.
  • اغلب پیوند و بند با هم اشتباه گرفته میشوند و این پیامد تداخل مفهوم های مهر و عشق است. به همین خاطر بسیاری از نظام های نظری سنتی برای آن که بر آزارها و اختلالهای قید و بند غلبه کنند، به اشتباه مهر را نفی کرده اند.
  • در دنیای پیشامدرن نگرشهای رواقی و ادامه شان در مسیحیت از یک سو و آیین بودا و تداوم اش در سنت زهدگرای صوفیانه از سوی دیگر نماینده ی چنین نگرشی هستند. در جهان مدرن همین نگرشها در قالبهایی نو بازتولید شده اند.
  • با این تفاوت که آفتهای قید و بند به کلیت نهاد تعمیم یافته اند. یعنی موازی با کلبی گری یونانی و قلندری ایرانی، نسخه هایی مانند آنارشیسم و کمونیسم پدید آمده اند که قانون نهاد –به ویژه در بافت خانوادگی- را نفی میکند، اغلب با این هدف که سیطره ی نهادی مستبدتر مثل حزب

را به جای آن بنشاند.


  • رویکردهای عارفانه ی قدیمی ای که ماهیت مهر را می شناختند و با دقت آن را از سویه های ویرانگر عشق تفکیک میکردند، قدری با ساده اندیشی در نظامهای فلسفی اگزیستانسیالیستی تناسخ یافتند و آزادی فردی را در برابر قانون نهاد به صورت دوقطبی سرراستی تعریف کردند، و مشابه همین را در نگرش فمینیست ها هم میبینیم که همین تقابل را با ساده انگاری بیشتر تنها بر محور تمایز دو جنس نر و ماده بازآرایی کردند.


  • برای پرهیز از این شعارزدگی و سطحی نگری های که از تداخل ایدئولوژی های سیاسی با مضمون های پژوهی ناشی میشوند، نیکوست که به موضوع اصلی بحثمان بازگردیم و این پرسش را طرح کنیم که مهر در چارچوب سیستمی مورد نظرمان چه نمودهایی دارد، و چه میشود که مهر گاه به عشق دگردیسی مییابد؟


جم مهر دونفره-سه نفره

  • پاسخگویی به این پرسش تنها زمانی ممکن می شود که میان دو شکل متمایز از مهر تفکیک قایل شویم.
  1. نخست مهر «دو نفره»، که به سطح روانشناختی و لایه ای پیشا-اجتماعی مربوط میشود و در فرهنگ خودمان با «خلوت» رمزگذاری می شده است.
  2. دیگری مهر اجتماعی «سه نفره» که در درون نهادها و سازمانهای جمعی بروز پیدا میکند.


خلوت

  • مهر دو نفره و سه نفره در چندین محور با هم تفاوت و گاه تقابل دارند و از این رو گذار مهر از سطح روانشناختی به لایه ی جامعه شناختی و پایدار ماندن اش در آن محیط کاری دشوار و ظریف است
  • مهر دو نفره با توجه به غیاب نفر سوم، در خارج از نهاد جاری میشد و از این رو روابط قدرت در آن دخالتی ندارند.
  • تردیدی نیست که توانمندی های شخصی دو نفری که ارتباطی مهرآمیزی با هم دارند، با آن متفاوت است و هریک تراکمی متفاوت از قلبم را در خود انباشت کرده اند و دامنه ای ناهمسان از قلبم را پدید می آورند.
  • با این حال ارتباط میان آن دو همواره از تقارنی بر محور قدرت برخوردار است. چون این ارتباطی است که در خارج از مدارهای قدرت جاری میشود و در فضایی مماس بر نهادها، و بیرون از آنها جای میگیرد.


خلوت مجالی برای اراده ی آزاد

  • مهر دونفره مجالی گسترده تر برای ابراز و تحول من به دست میدهد و به همین خاطر از دیرباز آن را در ایران زمین محوری برای تکامل فردی میدانسته اند.
  • مهر اگر فارغ از نهادها باشد، ناگزیر بر نقاط همپوشانی اراده ی آزاد من و دیگری تکیه کرده و بند ناف خود را با خواست و انتخاب من حفظ می نماید.
  • از این روست که در ادبیات عرفانی این تجربه را بسیار درونی و مگو و ابراز نشدنی قلمداد میکرده اند.
  • درهم تنیدگی مهر با اراده و خواست من از سویی آن را به خاصیتی مرکزی و سرشتی برای تعریف من تبدیل میکند.
  • مهر از سویی با میل و تابوها ارتباط برقرار میکند و از سوی دیگر حجمی چشمگیر از قلبم را در هر چهار لایه ی فراز آزاد می سازد، و در این میان به ویژه بر تماس جنسی دو تن و تولید لذت تمرکز می کند. از این رو مهر همچون نیرویی برای همگرا کردن و یکپارچه سازی فرایندهای سازنده ی من کارکرد پیدا میکند.
  • مهر دو نفره البته لزومی ندارد که جنسی باشد، اما شکل غالب و اصلی اش چنین است و با تکیه بر ساز و کارهایی تکاملی و پیشتنیده عمل می کند. شاید به همین خاطر است که احمد غزالی میگوید که عشق در ازل همزمان با ظهور روح پدید آمده و همیشه با آن درسرشته بوده است.
  • مهر دو نفره با این زمینه چینی، امری رها، آزاد، سرکش و سرسپرده به میل است. فراغتش از قدرت به معنای سخاوتش در لذت است و جدایی اش از نهادها و قواعدشان بدان معناست که قاعده مندی های خویش را باید در اندرون خویش خلق کند.
  • مهر دو نفره در جریان برهمکنش من و دیگری چنین میکند و با بازی در اطراف مرزهای تابوها و امور غیرمجاز نهادین می بالد و در حاشیه ی زبان هنجارین خود را ابراز میکند.


مهر رها از زبان

  • مهر دو نفره نیازی ندارد که در زبان هنجارین و قواعد هنجارین بگنجد، و اصوال فربه تر از آن است که چنین کند.
  • به همین خاطر انعکاس هایی در این لایه ها پدید می آورد، بی آن که بدان فرو کاسته شود.
  • تجربه ی مهر در این معنا امری درونی، اثرگذار و تعالی بخش است، چون بی واسطهی زبان یا عرف با زیستجهان چفت و بست میشود و بی تصفیه با زندگینامه ی زیسته ی من ترکیب می شود.
  • مهر نیرویی است که این همه را سازماندهی می کند، و اغلب توسط آنها سازماندهی نمی شود، چون نسبت به زندگینامه ای که روایت می شود و زیستجهانی که تجربه میشود، وضعیتی پیشینی و بنیادین دارد.


مهر نهادی شده

  • حضور نفر سوم در یک ارتباط مهرآمیز، آن را به بلافاصه به امری نهادین تبدیل میکند. یک دلیل محبوب بودن داستانهای عامیانه ی عاشقانه آن است که همین گذار از پیوند دو نفره به ارتباط سه نفره را روایت میکنند و آسیب پذیری و شکنندگی مهر در این موقعیت را برملا می کنند.
  • دلیل رواج چشمگیر الگوهای «عشق مثلث» در داستانهای عاشقانه و ادبیات رمانتیک همین است. چون این مهم ترین حادثه ایست که در گذار از پایین لایه ی اجتماعی به بالایش برای مهر رخ میدهد.


  • وقتی ارتباط دو نفره به سه نفره تبدیل شود، همه ی شاخص هایی که گفتیم دگرگون می شود. سه نفره شدن ارتباط وقتی رخ میدهد که زمینه ی پیرامونی ارتباط من و دیگری حالتی نهادی به خود بگیرد. این بدان معناست که ارتباط های انسانی در شبکه هایی پیکربندی می شود که سه نفر یا بیشتر را در بر می گیرد.
  • ارتباط های دو نفره هم البته در این فضای نهادین وجود دارند، اما همچون مشتقی از آن شبکه عمل می کنند و همواره ناگزیرند خود را با ارتباطهای دیگر سازگار کنند و از پویایی شان تاثیر می پذیرند. به همین خاطر در سپهر نهادی ارتباط دو نفرهی خالص دیگر وجود ندارد و تنها سایه ای از آن در سیستمی اجتماعی بر جای میماند.
  • سیستمی که از سویی به خاطر بیشتر بودن شمار کنشگران و انبوه تر بودن تعداد ارتباطها و تراکم بالاتر نهادها، پیچیده تر است. اما از سویی دیگر به خاطر سیطره ی قواعد نهادین و استیلای هنجارهای رفتاری و رمزگذاری شدن بیشتر رخدادها به زبان، نوعی سادگی افراطی هم در آن بروز میکند.



کاهش قلبم در مهر سه نفره

  • سه نفره شدن ارتباط بنابراین لزوما به معنای این نیست که نفر سومی در یک ارتباط دو نفره وارد شود. بلکه موضوع به چندگانه شدن، اجتماعی شدن، و نهادی شدنِ افق ارتباطی میان من و دیگری باز می گردد.
  • در این شرایط تقارنی که میان خواست من و دیگری وجود داشت از بین میرود. چرا که مدارهای قدرت اجتماعی کردارهای من و دیگری را در خود فرو می پوشاند و وزن و احتمال گزینه های رفتاری را دگرگون میسازد.
  • قانون نهاد از سویی مرزبندی های تازه ای را به ارتباط تحمیل می کند، و از سوی دیگر با مرزبندی استوار میل های مجاز و غیرمجاز، دامنه ی قلبم ای که میان دلدار و دلداده آمد و شد میکرد را کاهش می دهد، تا سهمی از آن را برای قوام بخشیدن به روابط نهادی خرج کند.


تبدیل مهر دو نفره به سه یا چند نفره

  • روابط نهادی در شکل پایه ی تکاملی شان اصولا با همین تغذیه از مهر دو نفره پدیدار شده اند و میتوان گفت که هم در مسیر تکامل گونه و هم در جریان تکوین فرد، مهر دو نفره است که با ارتقا به سطح اجتماعی و سه نفره شدن، نهاد را پدید می آورد.
  • در گذر تکامل، جفت های نر و ماده ای که به طور فصلی همآغوشی میکردند و دیگر همدیگر را نمی دیدند، کم کم خانواده ای تشکیل دادند و فرزندان خود را پروردند و این کهن ترین نهادی است که در تاریخ حیات شکل گرفته است. چندان که پایدارترین جوامع کره ی زمین (شهرهای مورچگان و موریانگان و زنبوران) در واقع یک خانواده ی گسترده ی عظیم هستند.
  • نهادهای انسانی که از خانواده مشتق شده و از آن استقلال یافته اند نیز همچنان بر دوش این سیستم بنیادین باستانی سوار هستند و برای تقویت و تثبیت خود همیشه از واژگان و نمادهای خانوادگی استفاده می کنند. چه سردار خونریز و نژادپرستی که پس از کشتارهای فراوان دولت-ملتی تازه تاسیس میکند و آتاتورک (یعنی «پدر» ترکها) خوانده می شود، و چه رهبر یک نظام ایدئولوژیک سرکوبگر و ناروادار که پاپ (بابا) خوانده میشود و بر لشکری از پدران مقدس و مادران روحانی فرمان می راند.


برگزاری یادبود، سندی بر غیاب مهر

  • مهر وقتی به ساحت اجتماعی وارد می شود در تار و پود روابط قدرت حل می گردد و اغلب در همین روند منحل میشود و جای خود را به اجبارهای جمعی و هنجارهای نهادین میدهد.
  • ارتباط نزدیک و تنگاتنگ من و دیگری به امری اجتماعی تبدیل میشود و مانند سایر رخداد های جمعی در زبان و مناسک گروهی رمزگذاری میشود.
  • زمان کرانمند و چرخه های زندگی اجتماعی آن را در خود می گنجانند و رمزگذاری می کنند و به این ترتیب آن اکنونِ مداوم و زاینده ی جاری در میان دلدار و دلداده به ضرباهنگ هایی منظم و قاعده مند و اغلب ملالآور از همحضوریهای ناخواسته بدل میشود، که مثل هر امر اجتماعی دیگری با سالگردها، یادبودها، جشنها، و سایر مناسک گروهی گرامی داشته میشود، و بر دوام و حضورش تاکید میگردد.
  • تاکیدی که اغلب درباره ی چیزهای غایب ضرورت مییابد، و نه آنچه که حضورش خودبسنده است و بی نیاز از تاکید.


پوست اندوزی مهر

  • شکل بیان و ابراز ارتباط هم در لایه ی اجتماعی دچار نوعی پوستاندازی (یا دقیقتر بگوییم: پوستاندوزی!) میشود.
  • شکل آزاد و رهای ابراز احساسات و بیان خویشتن که در مهر دو نفره وجود داشت، اینجا به صورت روایتی زبانی در می آید و به متنی عام بدل میشود.
  • سیطره ی نظمهای نهادین بر مهر چندان خفقان آور و مهیب است که اغلب این رمزگذاری را پیش از ظهور راستین مهر، بر آن تحمیل می کند.
  • چنان که نوجوانان پس از جنبش گرمای مهر در دلشان با این ضرورت روبرو میشوند که برای دلدارشان «نامه بنویسند». نامه هایی که باسمه ای بودن و لوس و سطحی بودنشان از کمخونی و بیرمقی احساسات نویسنده شان ناشی نمی شود، بلکه نتیجه ی مستقیم و گریزناپذیر قالب هایی زبانی است که مهر را در همان آغاز کار در حجاب خود فرو میپوشاند و پنهان میسازد.


دگردیسی پیوند به بند

  • به این شکل است که پیوند به بند تبدیل میشود. تجربه ی مهر اگر به نظم های نهادین فرو کاسته شود، از حالت امری اصیل و بنیادینش خارج میشود و به جای آن که زیستجهان را در خود بپوشاند و فرایند های جاری در من را سامان دهد و مرکزدار کند، به عنصری در میان سایر عنصرهای زیستجهان، و به روندی در بین روندهای دیگر بدل می گردد.
  • مهر در این حالت رام و مطیع نهاد میشود. چون به زبان و هنجارهای جمعی فرو کاسته میشود. در این حالت مهر پژمرده میشود و فرو می میرد. چرا که آن سرشت اصلی اش در مقام نیرویی سامان دهندهی من و چفت و بست کننده ی زیستجهان را از دست می دهد.
  • همزمان با سازماندهی مجدد من توسط نهاد، مهر هم با قالب هایی نهادین در جایی ثابت نگه داشته میشود و ساز و کارهای مدیریتی به بدنه اش گیر می کند.
  • این مدیریت البته به لحاظ تکاملی برای ورود به مرحله ی بعدی فرایند تولید مثل لازم بوده است. چنان که گفتیم، مهر دو سویه ی اصلی دارد که یکی اش دو نفره و اغلب جنسی و خصوصی است و بر رکن پیوند زن و مرد استوار است. دیگری اش مهر میان والد و فرزند است که از ابتدای کار ماهیتی جمعی دارد.
  • این نوع دوم از ابتدا در دل نهاد خانواده شکل میگیرد و همان را بازتولید می کند. این هم مهری نیرومند و اثرگذار و تعیین کننده است. چندان که مهمترین و فراگیرترین و پایدارترین نهاد اجتماعی –خانواده- را بر می سازد و بازتولید نسل بعدی جامعه را ممکن می سازد.
  • مهر دو نفره در میانه ی صورت های پیچیده و دامنه ی گسترده اش، پیوند شورانگیز و جنسی زن و مرد را دارد، و مهر سه نفره در مرکز خود مهر پایدار و ارجمند والد و فرزند را جای می دهد.
  • بنابراین گذار مهر از دو نفره به سه نفره در ابتدای کار بخشهایی از یک دوگانه ی تکاملی بوده که به جفتگیری و پرورش فرزند گره میخورده است، بیآن که کارکرد پایه ی مهر را مخدوش سازد.
  • پس گذار از مهر دو نفره به سه نفره لزوما قرار نیست اولی را از بین ببرد، چرا که از ابتدای کار در سیر تکاملی اش اولی را خود به خود به دومی دگرگون می ساخته است.
  • از بین رفتن مهر دو نفره در افق نهاد اجتماعی از آنجا ناشی میشود که مهر سه نفره نیز –مثل دونفره- زیر فشار هنجارهای اجتماعی دچار نوعی رمزگذاری افراطی می شود. مهر دو نفره و سه نفره در واقع پا به پای هم تداوم می یابند و با هم زیر وزن نهادهای اجتماعی فرسوده و تباه میشوند.


  • شکل درست و پایدار مهر در سطح اجتماعی در بافتی مدیریتی تعریف میشود.
  • این نوع مهر در ذات خود غیرجنسی است. چون مهر جنسی همیشه مشتقی از روابط دونفره است و به لایه ی پیشانهادی مربوط میشود. به همین خاطر هم نمایش اش و حضورش در سطح عمومی تابو محسوب میشود. نه تنها به خاطر سرکوب اجتماعی میل –چنان که فوکو و دلوز میگویند- بلکه بیشتر به خاطر مصون نگه داشتن مهر دو نفره از دستاندازی مدارهای قدرت.
  • یعنی تابو شدن برخی از میل ها در سطح نهادی و پنهان کاری درباره شان لزوما به معنای سرکوب و استیلای اقتدار نهادی نیست، که چه بسا ترفندی از طرف من ها باشد تا حریم خصوصی میل خود را از گزند نظارت و مداخله ی نهادها در امان نگه دارند.

همزیستی مهر سه نفره و دو نفره

  • مهر سه نفره در قالب ارتباط والد و فرزند تجلی پیدا می کند که در ذات خود نهادی، چندنفره، و غیرجنسی است. یعنی یکسره با مهر دو نفره متفاوت است و در بسیاری از جنبه ها واژگونه ی آن محسوب میشود.
  • با این حال مهر دو نفره در حریم خود (من و دیگری) و مهر سه نفره در لایه ی سیستمی خود (نهاد) جایگیر میشوند و می توانند همزمان حضور داشته باشند.
  • آنچه که همزیستی و همراهی و حتا تشدید شدنشان را ممکن می سازد، درک این نکته است که اینها دو شکل متمایز و کاملا جدا از مهر هستند.
  • مهر دونفره امری شورانگیز، تنانه، خصوصی، اغلب جنسی است که در سطح روانشناختی اثرگذار است.
  • مهر سه نفره یک ارتباط قاعده مند، نمایان برای دیگران، عمومی، رسمی، کاملا غیرجنسی و چندنفره است که در اندرون نهاد و بنابراین در سطح اجتماعی نمود پیدا میکند.


  • هریک از این دو شکلِ مهر در مقیاسی و در بافتی حضور دارند و اثرگذار هستند.
  • «من» در پیوند بامهر دو نفره است که دگرگون میشود و می بالد و به شکلی خودمدار و درونگرا مرکزدار میشود.
  • همین من در پیوند با نهاد ممکن است شکلی کاملا متفاوت از ارتباط مهرآمیز را تجربه کند.
  • مهری که به خویشاوند، همکار، همکیش، و همرزم داریم همان است که برای نخستین بار در مهریشت صورتبندی شده و ماهیتی کمی و عددی هم پیدا کرده است. این مهر بسیار مهم است، چون –باز در مهریشت- می بینیم که نگهبان و پشتیبان «خانمانهای آریایی» است. یعنی نهاد را در پایه ای ترین شکل اش استوار میدارد.
  • مهر سه نفره در این معنا زیربنای قرارداد اجتماعی است و عهد و پیمانهای نهادی میان افراد را دادگرانه و اخلاقی میسازد.
  • این مهر، عنصری مدیریتی است که ساز و کارهای تبادل قلبم میان من و «دیگریها» را در شبکه ای از روابط علنی و قاعده مند نهادی تنظیم می کند.


چشم و زبان دیگری

  • آنچه که گذار از مهر دو نفره به سه نفره را ممکن میسازد، چشم دیگری و زبان دیگری است.
  • این دیگری همچون نفری سوم به میدان ارتباط دلدار و دلداده وارد میشود و آن را به افقی اجتماعی بدل می کند.
  • چشم دلدار و دلداده تا وقتی که بر هم دوخته شده، یک جفت متضاد معنایی همافزا را بر میسازد که دو قطب متمایز اما مکمل را در بر میگیرد.
  • دیدن دیگری به همین خاطر در زایش مهر و تداوم یافتن مهر دو نفره اهمیت دارد. این نگاه اما به چهره ای متصل است و تنها وقتی که از آن چهره –رخسار دلدار- برآید، چنین کارکردی پیدا میکند.



چشمان بی چهره

  • نگاه دیگری اما در مرتبه ای متفاوت جای دارد. این دیگری دلدار و دلداده ای نیست که هویتی مشخص و تثبیت شده و درآمیخته با من داشته باشد.
  • این دیگریای مبهم و مجهول است، سومی شخصی نامتعین که میتواند هرکسی باشد. این نگاه، از چشمی غریبه بر میخیزد وبه همین خاطر میتواند میان چهره هایی گوناگون دست به دست شود.
  • سه نفره شدن مهر بدان معناست که آن فضای خصوصی محو و زائل میشود، چون چشمی دیگر به حریم خصوصی و پنهانی اش رخنه می کند. در حضور چشم دیگری است که ارتباط انسانی برملا میشود، نمایان میگردد، و در چشمانداز دیگری ای هنجارین، «کسی» نامشخص، مشاهده میشود و مورد ارزیابی قرار میگیرد.
  • چنین نگاهی نماینده ی هنجارهای نهادین است، چون در میان اعضای وابسته به نهاد مشترک است. این نگاه، از چشمی بی چهره بر می خیزد. چون چهره های حامل آن مدام تغییر پیدا میکنند. اینجاست که خودانگاره ی من، که در ارتباط مهرآمیز دونفره با خودانگاره ی دیگری تداخلی کرده بود، از آن برکنده میشود، چرا که ازدحامی از انگاره های بیرونی این دو را از هم جدا میکند.


صدای بی حنجره

  • اما ماجرای دیگری سوم شخص تنها به نگاه محدود نمی شود، که زبان را هم در بر می گیرد.
  • ارتباط میان دلدار و دلداده میدانی گسترده و پیچیده از رمزگان را در بر می گیرد که بسیاری شان به شکلی درونزاد در اندرون این ارتباط خاص ابداع شده اند.
  • دلدار و دلداده همزمان با ارتباطشان با هم، زبان ویژه ی خویش را نیز ابداع میکنند. زبانی متفاوت با زبان هنجارین و همگانی، که در اندرکنش دونفره ی ایشان شکل گرفته و تحول پیدا کرده، و رمزگذاری معناهایی ویژه و خاص را به انجام می رساند. معناهایی که به طور خاص در این ارتباط یگانه و منحصر به فرد آفریده شداند و نظیری در محیط بیرونی ندارند.

الاهیات عشق زرتشت=

این زبان عالوه بر ویژه و دلبخواه بودن، فربه تر از زبان طبیعی گفتاری-نوشتاری هم هست. بخش عمده ی نمادهای آن با حرکات و زبان بدن منتقل می شود. نظامی نمادین که به خاطر پیوندش با بدن بیانگر حس و حال مهر تنانه هم هست. اما انحصاری بدان ندارد. هر نوع مهر دو نفرهای چنین زبان ویژهای را پدید می آورد، چرا که از ارتباطی دوسویه، همافزا و تشدید شونده بر می خیزد که خاستگاه هایش تنها و تنها اراده و خواست آزادانه ی دو طرف است. در این معناست که زرتشت در گاهان از اهورامزدا میخواهد که با او همسخن شود، آنچنان که از همپرسگی دلدار و دلدادهای انتظار میرود. روشن است که در اینجا ارتباطی تنانه یا جنسی منظور نیست، اما پیوندی مهرآمیز و دو نفره آماج شده که در ضمن نخستین اشاره ی تاریخی به الاهیات عشق هم هست.


پس نیروی دیگری که گذار مهر دو نفره به سه نفره را رقم میزند، زبان دیگری است. زبانی غیرشخصی، عمومی و نهادی، که درست مثل نگاه به شخص خاصی وابسته نیست و بین اعضای نظام اجتماعی دست به دست گردش میکند. زبانی که بر خالف همپرسگی دو نفره، از هیاهوی گفتارهای درهم و برهم همگان ناشی میشود. در اینجا هم موازی با نگاه بی چهره، با صدایی فاقد حنجره سر و کار داریم. صدایی که با زبان رسمی و کلمات و جملات هم سنخ و هم میدان است، و هنجارهای ارتباطی را منتقل می کند و نه نوآوریهای خلاقانه در افق معنا را.