هنجار - ناهنجار

از ویکی زروان
نسخهٔ تاریخ ‏۴ مهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۱۶:۳۱ توسط Mehrdad.akhavan (بحث | مشارکت‌ها)

(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به: ناوبری، جستجو

اصل هنجارشدگی

توزیع پاداش در نظام اجتماعى، و تنظیم الگوى ارضاى نیازها در شبکه ى ارتباطات انسانى، نیاز به قالبى همافزا در سطح اجتماعى دارد که هنجار نامیده مى شود. هنجار، الگویى از رفتار تکرارى و تقلیدى است که در یک جامعه بیشترین توزیع آمارى را داشته باشد. عناصر روانى ناخودآگاه، آنگاه که به رفتارى نظاممند بینجامند، هسته ى مرکزى هنجارهاى اجتماعى را برمى سازند. انتخاب زاینده ى تنشى بنیادین است، چون هر انتخابى با تغییر دادن فضاى حالت سیستم در آینده مى تواند منتهى به چروکیدگى فضاى حالت لذت شود. هنگام رویارویى با هر تنش، تعداد خطراهه هاى انتخابپذیر در برابر من به قدرى زیاد است که باعث سردرگمى و گیجى من مى شود، و در نتیجه من نمى تواند شرایط را به خوبى بازنمایى، صورتبندی و تحلیل نماید. از آنجا که من باید این صورتبندی ها را با دیگرى در میان گذارد و از آن در برابر انتخابهاى مورد نظر دیگرى دفاع کند، با هر انتخاب در برابر دیگرى دچار تنش مىشود. در نتیجه، معمولا من در انتخاب کردن تردید مى کند و با عمل (و نه کنش) نسبت به موقعیت واکنش نشان مى دهد. این امر به شکسته شدن تقارن رفتارى سیستم توسط متغیرهاى خارجى و رفتارِ به ظاهر کاتوره اىِ من مى انجامد. من براى غلبه بر این تنش، ترجیح مى دهد با دامنه ى کوچکترى از گزینه ها دست و پنجه نرم کند و دستورِ کارهایى روشن و ساده را براى شکست تقارن رفتارى اش به کار بگیرد. هنجار، شیوه ای است براى مدیریت نیازهاى اعضاى جامعه، از راهِ تبدیل کردنِ اهداف و خواست هاى متنوعشان، به مجموعه اى تکرارى، شرطى شده و ساده شده از انتظارها و چشمداشتها. کنش هاى خودمختار، من محور و بنابراین پیشبینى ناپذیرِ افراد جامعه زیر تأثیر هنجار به عمل هایى آموخته شده، تکرارى و آشنا تبدیل مىشوند. به این ترتیب، هنجارها از تداخل رفتارهاى پاداشجویانهى وابستگان به یک جامعه و اختاللهاى ناشى از آن جلوگیرى مىکنند. هنجارها، تنها محدودکنندهى فضاى حالت رفتار نیستند، بلکه نقششان تنظیم این فضاست. الگوهاى از پیش تعیینشدهى پاسخگویى به شرایط تنشآمیز، به عبور از مسیرهاى رشدى به ظاهر همسان و امن مىانجامد. این مسیرهاى تکرارى، در واقع با هم تفاوت دارند و در سطح فردى بهینه نیستند. بلکه تنها حد متوسطى از پایدارى را براى بقاى من فراهم مىکنند. پاسخ مشابه به تنشهاى نامشابهِ منتهى به رشد، از سویى سیستم خودانگاره را از بسط یافتن در فضاى حالت ویژهاش باز مىدارد و آن را در دامنهى خاصى که میانگین کل افراد جامعه است، محدود مىسازد، و از سوى دیگر روندهاى اجتماعىِ نیل به این حد متوسط را تضمین مىکند. هنجارها از راهِ کاستنِ تنش بین افراد، پایدارى جامعه را افزایش مىدهد. کارکرد هنجارها عبارتند از: الف( محدود کردن افق نگاه من در سطوح شناختى و اطالعاتى، و در نتیجه محدود کردن فضاى حالت مجاز رفتارى که در دسترس من قرار دارد. ب( تدوین قواعد شکست تقارن از راه تعیین معیارهاى هزینه و سود، و در نتیجه نمادین کردن قلبم. پ( کاستن از فشار تنشهاى بینافردى که در دو اصلِ بقاى لذت و محدودیت منابع ریشه دارند. در نتیجه، شیوهى توزیع منابع در سیستم اجتماعى قانونمند مىشود. ت( ممکن ساختنِ بازى MINMAX براى بازیگران اجتماعى. به طورى که تمام اعضاى سیستم اجتماعى از سطح کمینهى تضمینشدهاى از قلبم برخوردار شوند. ث( برساختن سیستمى معنایى که حذف گزینههاى دور از حالت آمارى را نمادگذارى، صورتبندی و توجیه نماید )نظامهاى اخالقى، علمى و زیبایىشناسانه