ترس - دلیری
اصل ترس
عدم تمامیتِ ناشى از تنش، در قالب ترس در درون سیستم عاطفی ـ هیجانی بازنمایى مى شود.
چهار شکل از ترس وجود دارد: دلهره، نگرانى، اضطراب و دغدغه.
این چهار شکل از ترس، همگى به امر مبهمى به نام خطر اشاره دارند و بر مبناى اهمیت، معنا، خاستگاه، شکلِ ارجاع و احتمالِ بروز از هم تفکیک مى شوند.
- اهمیت، میزان قلبم کاهش یافته در اثر تنش را نشان مى دهد.
- معنا، به اختلالِ ناشى از تنش در نظام بازنمایى و آشکارگی دستگاه شناسنده اشاره دارد
خاستگاه تنش را به من، دیگرى یا جهان منسوب مى کند.
احتمال، نشانگر چشماندازِ آمارىِ وقوع خطر ــ یعنى احتمالِ کاهش قلبم در آینده ــ است.
عدم تمامیتِ بازنمایى شده در قالبِ ترس، خود شکلى از غیاب است. غیاب هاى اصلىِ پیشاروى من عبارتند از مرگ، بی اعتمادی و آشوب که به ترتیب به ناتمامیتِ ناشی از [کمال - جاودانگی|ناپایداری] و شکنندگیِ من ، ناتمامیتِ برخاسته از عدم قطعیت در بازیهای برنده - بازندهبرنده - بازندهبرنده ـ برنده در دیگری، و ناتمامیتِ نهفته در بی قانونی و نامفهوم بودن روندهای حاکم بر جهان ناشی میشود. ترس، به خاطرِ تمرکزش بر زمان آینده، باعث ریشهکنى ناتمامیت از اکنون مىشود و بنابراین بختِ چیرگى بر آن را از بین مىبرد. در نتیجه باعث انفعال کنشگر مىشود، و موضوع خود ــ عدم تمامیت ــ را به خاطراتِ گذشته یا آرزوهای آینده پیوند مىزند. واکنش معمول در برابر ترس، پناه بردن به خاطرات خوشایند )واکنش گذشتهمحور( یا خیالبافى )واکنش آیندهمحور( است. در هر دو حال عدم تمامیت به دلیل تحقق نیافتنِ کنشی که باید در اکنون انجام گیرد، تداوم مىیابد