نظم- آشفتگی
از ویکی زروان
اصل نظم
- هنجارها از راه سازماندهى مرز میان آشفتگی و نظم، فضاى حالت رفتار را تنظیم مى نمایند و با آماده سازىِ خزانه ى پیش ساخته اى از جفت هاى مرتبِ پرسش ـ پاسخ و تنش ـ گریز، زمینه ى آشفته و غیرقابل پیش بینىِ محیط تنش زا را به شبکه اى امن و شناختنى از نظم ها تبدیل مى کنند.
- مدیریت مرز میان این نظم و آشفتگی از راه بازتولید و پشتیبانى از تابوها و محرمات ممکن مى شود.
- تثبیت تنش در شبکه ى معنایىِ مورد توافق در جامعه، معناى هنجارینِ منسوب به آن را به واسطه اى تبدیل مى کند که بین من و موضوع تنش قرار مى گیرد و ارتباط مستقیم من با تنش را ناممکن مى سازد.
- به این ترتیب، هر موقعیت تنش زایى به یک وضعیت مسأله زا تبدیل مى شود و هر تنشى به مسأله اى زبانى فرو کاسته مى گردد.
- در نتیجه امکان سازگارى با تنش نادیده انگاشته مى شود و من به کمک جفت هایى منظم از پرسشها (موقعیت هاى مسأله زاى صورتبندی شده در زبان) و پاسخها (الگوى رفع تنش در سطح زبانى/ معنایى)از تنش مى گریزد.
- با این ترفند آشفتگی در سطحی اجتماعی و به کمک ابزار زبانی به نظم تبدیل میگردد.
توهم طرد آشفتگی
- آشوب ذاتاً پلید است و نظم و قانون همواره بر آن چیره مى شوند.
- مهمترین راه برای انجام این کار، تحویل کردن تنش به سطح زبانى است.
- از آنجا که زبان به عنوان ابزار کنش متقابل نمادین و صورتبندی کردن منش ها محوریت دارد، زبانى شدن تنش ها به تحویل گشتن شان به سطوح اجتماعى و فرهنگى منتهى مى شود.
- در این سطوح سلطه ى اجتماعى و هنجارهاى عمومى ــ که آنها نیز در قالب قواعد زبانى صورتبندی شده اند ــ مى توانند روند واکنش به تنش و هدایت کردنش به سوى گریز را مدیریت کنند.
به این ترتیب، پایدارى نظام اجتماعى به بهاى کاسته شدن از قدرت فرد ــ یعنى توانایى سازگارى اش با تنش ها ــ افزایش مى یابد. همخوانى و وفاق ساختگى در حوزه ى معنا، حضورِ دغدغه برانگیزِ تنش ها را از تصویر هنجارشده ى هستى حذف مى کند.
دستیابى به این وفاق و همخوانى، در سطح اجتماعى با چهار شیوه ممکن مى شود:
- بى فایده یا بى ادبانه پنداشته شدنِ بازخوردهایى که این همخوانى را نقض کنند
- توسعه ى کنش متقابل معنادار میان کسانى که معانى مشترکى را حمل مى کنند
- حذف کنش متقابل در شرایطى که وفاق معنایى از بین برود (به جاى تبادل معنا)
- جذب نکردن و ندیدنِ اطلاعات ناهمخوان با سرمشق هنجارین.
تله ی کدو حلوايی
- آشوب بخشى ناخوشایند، تهدیدکننده، مخرب و فرعى از هستى است که باید به کمک غلافی متراکم از نماد های زبانی از قلمرو شناسایى و مشاهده تبعید شود.
- نتیجه آنکه پوسته ى قطور و حجیمِ نمادها و راهبردهاى زبانىِ تخصص یافته براى رویارویى با تنش ها، پوکى و خلا درونىِ قدرتِ من را پنهان مى کند.
- نمود این پدیده در سطح روانی، آن است که حاشیه ى هویتِ من، بر متن آن غلبه مى کند. یعنى عناصر برونزاد و تحمیلى بر ویژگی هاى خودجوش و درونى چیره مى شوند.
راهبرد گردو
- مشاهده، شناسایى و بهره بردارى از آشفتگی براى دستیابى به نظمهاى نو.
- تصفیه کردنِ روندها و شیوه هاى زبانى و ترفندهای هنجارینِ گریز از تنش ها، به نازک شدنِ پوسته ى نمادینِ یادشده منتهى شده و به مغزه ى قدرتِ من مجالى براى رشد و شکوفایى مى دهد.
- یکی از روش های انجام این کار، جستوجو و تمرکز بر ناهمخوانیها، ناسازه ها و عناصر تعارض آمیزی است که وجود گسست و شکاف در لفافِ زبانیِ پنهانگرِ آشفتگی را نمایان می سازد.
پرسش
چطور مى توان از یک آشوب نظمى جدید را استخراج کرد؟ چرا استفاده از نظام های نمادین برای دستیابی به توافقی بی بنیاد چنین در جوامع انسانی رواج دارد؟ آیا می توان دستیابی به این توافق ــ و نه تبادل معنا و حقیقت ــ را کارکرد اصلی زبان دانست؟
تمرین
- سه تا از مهمترین تنش هایى که با آنها رویارو هستید را نام برید، و راهبردهاى هنجارِ برخورد با آنها را مشخص کنید.
- این راهبردها چقدر به سازگارى تان کمک مى کنند؟ در سطح اجتماعى و روانى به آنها نگاه کنید، پایدارى جامعه را بیشتر افزایش مى دهند یا قدرت شما را؟
- زبان در این راهبردها چه نقشى را ایفا مى کند؟
- راهبرد گردو را در مورد یکى از این تنشها به کار بگیرید.