كالبدشناسى منش
منشها هم مثل هر سيستم همانندساز و خودزاينده ى ديگرى، در مسير تكامل خود سلسله مراتبى از پيچيدگى را در درون خود ايجاد مى كنند. يكى از راه هاى دستيابى به دركى دقيقتر از مفهوم منش و عناصر سازنده ى آن، بررسى همين سطوح پياپىِ سلسله مراتب است؛ سطوحى كه از برهم نهاده شدنشان ساخت پيازگونه ى منش پديد مىآيد.
نمادها، خرد ترین واحد حمل معنا
مغز؛ پیچیده ترین چیز شناخته شده در هستی
تاثیرات متقابل منشها بر بخت تکثیر یکدیگر
زبان؛ معیار تفکیک سیستم های فرهنگی
رویکرد سیستمی به نظریه اطلاعات
نظريه ى اطلاعات و نشانه شناسى كلاسيک، تا دهه ى هشتاد زير تأثير آراى گوتلب فرگه تنها، با اطالعات دستورى سر و كار داشت و در سال 1949 م. هم فقط اين جنبه صورتبندي قديمىِ شانون و ويور را مورد توجه قرار میداد. نشانه شناسانى كه به رويكردهاى ميان رشته اي علاقه مندند نقدهايى جدى به اين شيوه از تحليل اطالعات وارد كرده اند، و مدلهايى نشانه شناسانه ساخته اند كه هر دو نوع اطالعات دستورى و ساختارى را در بر مى گيرد
يكى ديگر از پيامدهاى نگاه محدود به اين مفهوم در نظريه هاي كلاسيک، مخلوط شدن دو شاخص مهمِ اطالعات ، يعنى معنا و ارزش است.
معنا، آن شاخصى است كه منجر به تغيير رفتار سيستم مىشود. انسانى كه با آگاهى از نوسان آينده ى بازار بورس سرمايه گذارى مى كند، بر اساس معناى اطالعاتی كه داشته، عمل كرده است. اما ارزيابى پيامدهاى بهرهگيرى از اين معنا و اثرات آن در زيستجهانِ فرد، به تعريف شاخصى
ديگر نياز دارد.
ارزش، اهميت اطالعات در پايدارى سيستم، و نقشى است كه در
افزايش بخت بقاي آن ايفا میكند. از آنجا كه در آدميان سيستم چهار
اليهايِ فراز، سطوحی متمايز از سيستمهاي خودمختار را در خود جاي
میدهد، ارزش اطالعات در اين نظامها دست كم به چهار متغيرِ غايی )بقا،
لذت، قدرت و معنا( ترجمه میشوند. ارزش اطالعات، مفهومى تكاملى است
و توسط خود سيستم مورد داورى قرار مىگيرد. بر مبناى ارزش است كه
معنا شكل مىگيرد، و معنا نيز به نوبهى خود بخشی از ارزش را تعيين
مىكند. در نشانهشناسى و نظريهى اطالعاتِ كالسيک، معموالً معنا و ارزش
با هم مخلوط مىشوند و به اين شكل اندركنش اين دو با هم ناديده گرفته
مىشود.
در منشها، معنا به طور مشخص از ارزش جدا شده است. معنا، آن
عاملى است كه اثرگذارى و برد رفتارى منش را تعيين مىكند، و ارزش
شاخصى است كه بخت منش براى همانندسازى و تكثير شدن بر جمعيتى
از ميزبانان را مشخص مىكند. اطالعات دستورى بيشتر با ارزش، و اطالعات
ساختارى بيشتر با معناى منش ارتباط دارند.
از تفكيک آشكار ارزش و معنا در منشها روشن مىشود كه ساخت
اطالعاتىِ منشها از همين دو نوعِ پايهى ساختارى و دستورى تشكيل يافته
است. اطالعات ساختارى يک منش را مىتوان مترادف دانست با »تغييرات
الگوى شليک نورونهاى مغز، پس از دريافت آن منش خاص«. به اين
ترتيب، زمينهاي از اطالعات كه شالودهى دستگاه عصبىِ گيرندهى منش را
برمىسازند و دريافت و فهم منش را ممكن مىسازند، مىتوانند به عنوان
اطالعات ساختارى در نظر گرفته شوند. اين، در واقع، زمينهاي سختافزارى
است كه نرمافزارِ مورد نياز براى رمزگشايى منش را در خود نگه داشته
است.
اطالعات دستورى، آن اطالعاتى است كه منش به هنگام بيان و انتقال
از مجارى ارتباطى، در آن صورتبندي مىشود. اين، در واقع، اطالعاتى