بافتشناسى منش
«واضح است كه عقل و هوش با هر جسمى نمى تواند همزيستى داشته باشد. درخت نمى تواند در اثير زندگى كند، يا ابرها در درياى نمک. همانطور كه ماهى نمى تواند در مزرعه زندگى كند و خون در سنگ جارى نمى شود، وجود و نمو هر چيزى را مكانى مشخص و معين است. »
- لوكرسيوس
رويكرد بافت شناسانه به منشها، به آن معناست كه ساختار و كاركردشان را در سطوح گوناگونِ نظام چهارلايه اي فراز تحليل كنيم. براى سادگى بيشتر، هر يک از اين سطوح را به طور جداگانه مورد بررسى قرارمى دهيم.
انواع حافظه حافظه پنهان
حافظه ى آشكار
حافظه ى آشكار، همان است كه در سطح خودآگاه فهميده مى شود و در قالب نظام هاي نشانگانی- معنايی صورتبندي مى شود. اين حافظه خود به دو بخشِ ادوارى و معنايى تقسيم مى شود، كه به ترتيب وقايع و
حقايق را در خود نگه مى دارند.
حافظه ى ادوارى، دانسته هاى مربوط به زندگینامه ى فرد و ردپاى رخدادهاى تجربه شده را با بازتفسيرهاى مداوم و
حذف و اضافه هاي هميشگى اش در خود جاى مى دهد.
حافظه ى معنايى، منشهاى تشكيل دهنده ى جهانبينى فرد را در بر مى گيرد. تمام منشها را مى توان به يكى از اين دو دسته تقسيم كرد. منشها يا بر چيزهايى كه در گذشته تجربه شده اند دلالت دارند، يا آنكه ارجاع هايى معنايى به عناصر جهان/ ديگرى/ من را به انجام مى رسانند. تمام آنچه در زير عنوان علم، اخلاق و زيبايى شناسى آمد به منشهاى ذخيره شده در حافظه ى معنايى مربوط مى شود.
اين دو شاخه از منشها در ارتباط نزديک با يكديگر عمل مى كنند و يكديگر را با بازخوردهاى مداومى تغذيه مى نمايند. منشهاى حافظه ى ادوارى به طور مداوم اعتبار منشهاى معنايى را تأييد يا رد مى كند، و منشهاى معنايى هم برداشت ذهنى فرد از خودش و عناصر زندگینامه اش را با بازتفسيرهاى هميشگى به روز مى كنند. اين تقسيم بندى منشها بر حسب شيوه ى حفظ شدنشان در دستگاه عصبى، نيازمند يک نكته ى تكميلى است، و آن هم چگونگى تبديل شدن اين عناصر اطلاعاتى به يكديگر است.
منشهاى ادوارى و معنايى، با روندى ساده به هم تبديل مى شوند. از يک سو تمام دانسته ها و معانى درک شده توسط فرد در زمينه اى از رفتارها و رخدادهايى كه در جريان زيستن اش تجربه مى كند جاى مى گيرد، و از سوى ديگر تمام تجربيات فرد نيز در سه سطح دانايى، اخلاقى و زيبايى شناختى - و به ويژه اين حوزهى اخير كه به «من» مربوط است - تفسير مى شوند و معناهايى بر آنها حمل مىشود. به اين ترتيب، حافظه هاى ادوارى و معنايى در كار داد و ستد دايم اطلاعات هستند و همواره بازنمايى هاى منسجم و يكپارچه اى را از حوزه ى همسايه شان در خود ايجاد مى كنند. پس، منشهاى مربوط به زندگینامه و هستى با هم تداخل مى كنند و برابرنهادهاى خود را در سيستمِ رويارويشان پديد مى آورند.
تبدیل متقابل منشها و منش واره ها
منش؛ سپر بلای تکاملی
پ( منشها، به تعبيرى، يک سپر بلاى تكاملى هستند. سيستم جاندار،
همواره درگير چالشى جدى است كه عبارت است از سازگار شدن با
محيطى دگرگونشونده. جاندار براى كنار آمدن با جهان پيرامونىاش،
فرصتى براى خطا كردن ندارد. به هنگام پيشبينى رفتار جهان در برش
زمانىِ پيشاروى سيستم، هر اشتباهى مىتواند مرگبار باشد و به فروپاشى
روندهاى خودزايندهى درونى آن بينجامد