دیدگاه قدیمی راستِ هنرمند و چپِ رياضیدان و سخنور

از ویکی زروان
پرش به: ناوبری، جستجو

تا مدتها چنين تصور مى شد كه نيمكره هاى چپ و راست مغز انسان، مستقل از هم، دو منظومه ى متفاوت از روندهاى پردازشى را هدايت می كنند. در اين نگرش كلاسيک، نيمكره ى چپ را مركز پردازش منطقى، تجزيه گر، استقرايى، و زبانى مى دانستند. در مقابل، نيمكره ى راست مركز پردازش كلگرا، تركيبى، و قياسى دانسته مى شد و فهم عناصر زيبايىشناسانه و آفرينش هنرى به آن منسوب مى گرديدامروز داده هاى آزمايشگاهى در مورد چگونگى واگشايى معنا در مغز آن قدر فراوان است كه مى توان بسيارى از برداشت هاى ساده انگارانه ى گذشته را اصلاح كرد.


اكنون روشن شده كه اين تقسيم بندىِ مغز به دو پاره ى متضادِ راستِ هنرمند و چپِ رياضیدان و سخنور، نادرست است. در واقع، هردو نيمكره ى مخ ساخت آناتوميک پايه ى مشابهى دارند و كاركردهاى پردازشى همگونى را نيز به انجام مى رسانند. هر نيمكره از دو سيستم زيرين و زبرينتشكيل يافته است، كه به ترتيب پردازش هاى تجزيه گرا و كل گرا را به انجام مى رسانند. تمايز مهمى كه در ميان اين دو وجود دارد، چيرگى سيستم زيرين در نيمكره ى چپ و زبرين در نيمكره ي راست است. به اين شكل، هرنيمكره كاركردهاى منسوب به نيمكره ى ديگر را هم تا حدى انجام مى دهد، اما در پردازش خطى يا موازى و تحليلى يا تركيبى تخصص بيشترى يافته است. هورمون تستوسترون يكى از عوامل عمده ى شكست تقارن در ميان دو نيمكره، و تخصصى شدن آن است. به همين دليل هم تمايز بين دو- در مردان شديدتر از زنان ديده نيمكره - يا به اصطلاح جانبى شدن مى شود


در مسير تكامل انسان، نيمكره ى چپ بر راست، و كاركرد تحليلى بر تركيبى چيره شده است. اين به آن معناست كه منش هاى صورتبنديشده در ساخت هاى زبانى و نمادينِ جزءنگر، در افزايش بخت مردمان براى دستيابى به قلبم (بقا/ لذت/ قدرت/ معنا) مؤثرتر بوده اند، و بنابراين در جريان انتخاب طبيعى گزينش شده اند. بزرگتر بودنِ خفيفِ نيمكره ى چپ نسبت به راست و برترى اجتماعى جنس نرينه نسبت به مادينه در جوامع انسانى و ساير جوامع پستانداران عالى، نمودهايى از اين امر هستند.