تابو
در بيشتر جوامع، منشهاى سركوبگرِ خاصى براى پاسدارى از گرانيگاههاى معنايى تخصص يافته اند كه آنها را تابو يا حرمت مى نامند. تابوها اشاره و بحث در مورد معانى غايى را به امرى ناشايست، خطرناک، و ناخوشايند تبديل مى كنند و به اين ترتيب شرايط ارتباطى را به شكلى تنظيم مى كنند كه قالب هاى منشهاى مربوط به اين معانى - به جز معدود مواردِ هنجارشده - كارآيى خود را از دست بدهند و از توليد قدرت/لذت/ بقا در حاملانشان محروم شوند.
اين طرد معانى تنشزا از زندگى روزانه ى افراد عادى در هر دو سطح روانى و اجتماعى نمود مى يابد. سركوب منشهاى ترديد برانگيز و شكاكانه، باعث تداوم آرامش خاطرِ ناشى از منشهاى هنجارين مى شود. اين منشهاى هنجارين، معناهايى رسمى، بى خطر براى ساخت سلطه، و پذيرفته شده توسط عامه ى مردم را به اين گرانيگاهها نسبت مى دهند.
ناگفته پيداست كه اين منشهاى هنجارين، به دليل سرشت توده ايِ مخاطبشان، ساختارى ساده و معنايی كم مايه دارند. پرداختن به اين معانى غايى و پروردن منشهايى كه تفاسيرى متفاوت از حالت هنجار را در موردشان ارائه دهند، در افراد به صورت تنش روانى و
سردرگمى درک مى شود. اگر اين حالت روانى ناخوشايند براى مهار كردن توليد منشها در اين زمينه كافى نباشد، برچسب هايى مانند ديوانه، بيمار، تبهكار و كافر به فرد نسبت داده مى شود و به اين ترتيب منشهاى خطرناک توليدشده به دليل محروم ماندن از معيارهاى ارج و اعتبارِ جاريدر جامعه، از دور رقابت حذف مى شوند.