حافظه
حافظه (Memory) بخشى از ساختار است كه براى نگهدارى اطلاعات كاربردى تخصص یافته است.
کتاب سیستمهای پیچیده (ص:175-176-177)
سيستم، براى گذار از تصويرهاى موجود به مطلوب، به گامى بلند نياز دارد. پيشبينىِ آنچه كه در آينده رخ خواهد داد، تنها از راه دستكارى تصوير وضعيت موجود ممكن است. اين دستكارى، شيوهايست كه سيستم در پيش مىگيرد تا آينده را بر مبناى حال بازسازى -و در واقع "پيش سازى"- كند. دستمايهى اين فن، بهرهگيرى از اطلاعاتى است كه از مسير گذشتهى خطراهه در دست است.
براى پيشبينى آينده، سيستم بايد به تصويرهاى قبلىاش از "وضعيتهاى موجودِ پيشين" رجوع كند، و نتايج حدسهاى آيندهنگرانهاش را، و وضعيتهاى موجودِ پيامد آن را بازبينى كند. تنها راهِ دستيابى به چشماندازى روشن از آينده، چشم دوختن به گذشته است. از اين رو سيستم بايد انتظاراتش را بر زمينهى مشاهداتش استوار كند.
پيش شرط اين كار، وجودِ بايگانىاى از اطلاعاتِ كاركردى و ساختارىِ گذشتهى سيستم است. سيستم بايد بتواند علاوه بر ارجاع كردن به خود در زمان حال، به وضعيتهاى گذشتهى خود نيز ارجاع كند. خودارجاعى، ذاتى زمانمند و تاريخمدار دارد و در تنيدگى گذشته و حال و آينده ريشه دارد.
اطلاعات ساختارى، چنان كه گفتيم در قالب دگرگونيهاى عناصر و روابط منجمد مىشوند و در سيستم باقى مىمانند. ساختار سيستم، در واقع محصول رسوبِ دايمىِ اطلاعات ساختارى در گذر زمان است. به اين ترتيب، ساختارِ حال، تا حدودى بايگانىِ ساختارهاى گذشتهى سيستم را هم به دست مىدهد. در سيستمهاى خودارجاع، جغرافيا همان تاريخ است.
اما اطلاعات كاركردى متكى بر روابطی سيال و پويا هستند، آنها به سرعت از ميان مىروند و در مسير زمان دگرگون مىشوند. ساختار، به رخدادهايى تكرارپذير مسلح است كه باقى ماندنشان اطلاعاتى پايدار را هم در خود نگه مىدارد. اما كنشهاى سازندهى كاركرد حوادثى وابسته به زمان و تاريخمند هستند كه تكرار ناپذيرند. به اين ترتيب، پيدا كردن راهى براى نگهدارى اطلاعات كاركردى، مشكل اصلى سيستمهاى پيچيده است.
سيستمهاى پيچيده، اين مشكل را با ابداع حافظه حل كردهاند. آنچه كه مسلم است، به دلايلى كه گذشت، كاركرد توانايىِ نگهدارى اطلاعات را ندارد. از اين رو اطلاعات كاركردى هم بايد به شكلى در ساختارها ذخيره شوند. اما اين ساختارهاى نگهبانِ اطلاعاتِ كاركردى، با بقيهى بخشهاى ساختار تفاوتهایى دارند. اينها بخشهایى هستند كه اطلاعاتى فشرده و حجيم را در عناصر و روابط خود حفظ مىكنند و آمادهاند تا آنها را در شبكهى كاركردها به جريان بيندازند. اين گرانيگاههاى اطلاعاتىِ ساختار، جايگاههايى هستند كه اطلاعات ساختارى و كاركردى در آن با هم مفصل مىشوند. در همين مراكز است كه ساختار به كاركرد مىپيوندد. اين ساختارهاى ويژهى هضم شده در دل كاركردها، حافظه نام دارند. حافظه، بخشى از ساختار است كه براى نگهدارى اطلاعات كاربردى تخصص يافته است.
حافظه، همواره محملى مادى و فيزيكى دارد، چرا كه از جنس ساختار است و بايد بتواند اطلاعات را بر زمينهاى سخت و محكم حك كند. پيچيدگى ساختارى اين حافظهها هم بيشينه است، يعنى اطلاعات ساختارى موجود در آنها بسيار متراكم است. چرا كه بايد بتوانند زنجيرهاى از روابط و كاركردها را حمايت كنند.
كاركردها، وقتى از حدى پيچيدهتر شوند و شبكهى ارجاعهایشان به خود از حدى انبوهتر شود، در قالب ساختارهایى كه نقش بايگانى را ايفا مىكنند، متبلور مىشوند. جنس اين مراكز حافظه اهميتى ندارد. كاركردهاى بيوشيميايى در قالب مادهى ژنتيكى، كاركردهاى عصبشناختى و روانى در قالب سيمكشىهاى نورونى، و كاركردهاى اجتماعى در قالب قوانين و نوشتارها و حقوق مدنى متبلور مىشوند. حافظه، محمل اصلىِ يادگيرى است. فضاى حالت يادگيرى، جذب كنندهاى ساختارى دارد، كه همان حافظه است.