زيبايى شناسى

از ویکی زروان
پرش به: ناوبری، جستجو

«من» پيچيده ترين رابطه را با خودش برقرار میكند. قانونى در سيبرنتيک هست كه بر مبناي آن شناخت كامل يک سيستم، تنها، توسط سيستمى ممكن است كه از موضوع شناسايى پيچيده تر باشد. به اين ترتيب، عدم قطعيتى بنيادين در شناخت «من» از «من» وجود دارد. قدرت شناسايى من، هنگامى كه خودِ «من» موضوع قرار مى گيرد، كمينه مىشود.

به اين ترتيب، همواره ابهامى در مورد معيار اعتبار گزاره هاى منسوب به«من» وجود دارد.تنها محور درونى اى كه مى تواند به عنوان مبناى شكستن تقارن ميان رخدادها مورد استفاده قرار گيرد و به عنوان دستاويزى براى پيكربندى شناخت «من» از «من» به كار گرفته شود، روندهاي جاري در سطح روانی است كه با محوريت لذت سازماندهی می شوند. اين محور شبكه اي فراگير -ولى ابهام آميز- از معانى را در اطراف خود گرد آورده است كه روى هم رفته نظام زيبايىشناختى فرد را تشكيل مى دهند. مجموعه اي از گرايشها، كه معمولا تا سطح گزاره صورتبندي نمى شوند، بر محور شكست تقارن ميان زشت-زيبا سازمان يافته اند و قلمرويى از شناخت را تعيين مى كنند كه زيبايى شناسى نام گرفته است.

به اين ترتيب، در مدل ما هگل و كانت در ميانه ى چهارراهى كه لذت پاسبان آن است به هم مى رسند

ناگفته پيداست كه بسيارى از شكستهاى تقارن مهم ديگر در زمينه ى اين سه شكل اصلى جاى مى گيرند. تمايز بين مقدس و نامقدس كه منشهاى دينى را پديد مى آورد، با هر سه حوزه پيوند دارد و تمايز حق-ناحق كه حقوق و قوانين جزايى را ايجاد مى كند نيز شكلى تخصص يافته ازاخلاق است.