منش؛ عامل تغيير رفتار در فرد حامل
آخرين شرط يک منش (تغيير رفتار در فرد حامل) را بايد با چند تبصره همراه كرد. در واقع هيچ راهى براى سنجش تأثير يک منش منفرد در رفتار يک نفر وجود ندارد. كل منشهاى حاضر در مغز يک انسان به همراه عناصر اطلاعاتىِ غيرمنش - مانند برخى از حالات روانى ناخودآگاه - سيستمى پيچيده را تشكيل مى دهند كه تعيين كننده ى بافت روانى فرد و ساخت شخصيتى اوست. به اين ترتيب، شخصيت و خلق و خوى روانى فرد در هر برش زمانى به شكلى همافزا از اندركنش منشهاى موجود در مغز وى نتيجه مى شوند. رفتار فرد محصول اين پيكره ى كلانِ روانشناختى است و ارتباطِ يک به يكى ميان يک رفتار يگانه و منشى يكتا وجود ندارد.پس چگونه مى توان آخرين شرط را مورد وارسى قرار داد؟
مى دانيم كه يكى از تعاريف اطلاعات، «عاملِ شكستن تقارن» است. تقارن در اينجا ابهام معنا مى دهد و مترادف است با هم وزن بودن دو يا چند گزينه ى رفتارىِ پيشاروي سيستم اطلاعات چيزى است كه سيستم را از دو راهى هاى رفتارى عبور مى دهد و انتخاب يک گزينه ى رفتارى را از ميان امكاناتِ پديدآمده در فضاى حالت ممكن مى سازد. به اين ترتيب، تعريف منش به عنوان سيستمى اطلاعاتى، خود به خود، شكست تقارن هاى رفتارى و اثربخشى اش در انتخاب هاى سيستم حامل را تيجه مى دهد.
از سوى ديگر، منش را به صورت اطلاعاتى تعريف كرديم كه در ساختى نشانگانى- معنايى رمزگذارى شده باشد. مى دانيم كه اين تنها شكلِ ظهوراطلاعات نيست و انواعى از اطلاعات - مانند اطلاعات ساختارىِ نهفته درريختِ يک بدن يا ماشين - هستند كه هرگز در اين نظام ها رمزگذارى نمى شوند.
رمزگذارى منش در ساختى معنايى به اين معناست كه نظامى از ارجاعات به عناصر اطلاعاتى منش گره خورده اند و داده هاى حمل شده در آن را توسط سيستم رمزگشا - يعنى مغز حامل - به رخدادهاى جهان خارج منسوب مى كنند. با توجه به اين كه دريافت منشها و بازتوليد كردنشان در سيستم هاى روانشناختى با هدف سازگار شدن با محيط و رفع تنشهاى بيرونى - و گاه درونزاد - انجام مى گيرد، طبيعى است كه مغزِ گيرنده ى يک منش، بسته به محتواى معنايىِ فهميده شده از آن، رفتار و پويايى خويش را تغيير دهد. به عبارت ديگر، نفسِ حضور منش درشبكه ى عصبى، پويايى پردازش اطلاعات در آن را تغيير مى دهد و اين خود به معناى تغيير يافتن احتمال بروز طيفى از رفتارهاى وابسته است. پس وقتى از ويژگی رفتارشناختى منشها سخن مى گوييم، منظورمان ارتباط سرراست اسكينرى ميان منش و رفتار نيست، بلكه در واقع مشغول بازگو كردن مفهومى همانگويانه هستيم كه در بخشهاى پيشين تعريفمان نهفته بود و بر ارتباط سيستمِ معنايى (مجموعه ى منشها) و سيستم رفتارى (مجموعه ى كنشها) تأكيد دارد.