کارکرد هنجارساز زبان

از ویکی زروان
پرش به: ناوبری، جستجو

با پیدایش نگرش هنجارین نسبت به هستی است که پرسشها به پاسخها فروکاسته میگردد، و «کنش» به «عمل» دگردیسی مییابد. این بدان معناست که نظام زبانی ای که رابطه ی میان اکنون و آینده را صورتبندی می کند، چیزها و رخدادهایی مشابه و تکراری را در زمان اکنون تشخیص می دهد و خواستها و کنشهایی به همین ترتیب تکراری و طبقه بندی شده را در زمان آینده فراچشمِ کنشگر مجسم میسازد. به این ترتیب، افراد گوناگون با وجود آنکه ماهیتی یکه و منحصر به فرد دارند و یا در شرایطی پیچیده و تکرارناشدنی زندگی می کنند، چنین می پندارند که چیزهایی مشابه و رخدادهایی همگون را تجربه می کنند و خواستها و کنشهایی همسان را انتظار میکشند. نتیجه ی این امر آن است که کردارهای آدمیان و خواست هایشان در مسیر زمان، همسان و همگون میشود و این همان است که کارکرد هنجارساز زبان را ممکن میکند. به عبارت دیگر، زبان به عنوان ابزار ارتباطی میان اعضای یک جامعه با یکسان ساختنِ و مشابه سازیِ من هایی که در اصل متفاوت و یگانه هستند، ظهور نهادهای اجتماعی را رقم میزند. زبان با تأکید بر تکرار و تشابه، با پدیدآوردنِ شباهت میان امور متفاوت، با از میان بردن تمایزهایی که میان چیزها و رخدادهای منحصر به فرد وجود دارد، این مهم را به انجام می رساند، و همچنین با قالب زدن و یکسان ساختنِ کنشهایی که هر یک توسط فردی ویژه و منحصر بهفرد، در شرایطی ویژه و منحصر به فرد، اعمال میشود. با این ترفند، تفاوت از میان برمی خیزد و نظامهای زبانی و نشانگانی، که به ناگزیر معنای محدودی را حمل می کنند، به بخشی از زیستجهان، که خاصیت تکرارپذیری دارد، چفت وبست میشود. زیستجهان در این حالت از موقعیت شگفت اولیه ی خود، از زمینه ی چیزها و رخدادهای نوظهور و نامنتظره ای که در واقعیت بیرونی «هست»، کنده میشود و به زمینه ای از نشانگانِ تکرارشدنی و قابل انتظار دگردیسی می یابد.


دگردیسی کنش به عمل در سایه هنجارسازی زبان

از اینروست که واکنش عادی یک ذهن شناسنده در زمینه ی یک زیستجهان فعال و پویا، که طرح پرسش باشد، کمکم به واکنشی انفعالی و ساده شده تبدیل میشود که ناشی از پاسخگوییِ خودکار و بسنده کردن به جوابی پیش ساخته است. پیامد این جریان آن است که شیوه ی کردار یک کنشگر انسانی، که انتخاب کردنِ خودمختار و کنشِ خلاقانه در شرایط نوظهورِ زیستجهان است، از میان می رود و جای خود را به «عمل» میدهد. عمل عبارت است از کرداری هنجارین، پیش بینی شدنی، و تکراری که توسط تمام اعضای جامعه در شرایطی یکسان پنداشته شده اجرا میگردد. به همین دلیل است که زیستجهان از وضعیت نخستینِ خود که مجموعه ای از چیزها و رخدادهای شگفت و نامنتظره است، بیرون میآید و به امری آشنا و شگفتی زدوده تبدیل میشود. رمزگانی که این جهان تکرارشدنی و چیزها و رخدادهای آشنا را رمزگذاری می کند، امری بدیهی و طبیعی پنداشته میشود و به این ترتیب من یا سوژه ی خودمختاری که میتواند نقشی فعال و آفریننده در زیستجهان خود داشته باشد، به یک مصرفکننده ی زیستجهان هنجارین تبدیل میشود.

من دیگر تجربه کننده، کاوشگر و کنجکاو نیست که زیستجهانی سرشار از شگفتیها را کندوکاو کند، که عبارت است از مصرف کننده ای که چیزها و رخدادهای پیش ساخته، نشانه گذاری شده، برچسب خورده، آشنا و بدیهی پنداشته شده را مصرف میکند و با استفاده از آنها خواستها و عملهایی به همین نسبت تکراری، یکنواخت و تکثیرشده در سطح اجتماع را بازتولید می نماید.

این همان روندی است که از سویی پیش بینی پذیر بودنِ کردار آدمیان را در نظام اجتماعی رقم میزند و از سوی دیگر ظهور نقش ها در نهادهای اجتماعی را ممکن میسازد. به قول اریک اریکسون، این همان زمینه ای است که اعتماد بنیادین را در کودکان ایجاد میکند. اعتماد به اینکه جهان به همین شکل که هست تداوم پیدا خواهد کرد و قواعد حاکم بر جهان قواعدی طبیعی، پیشینی، جاافتاده و جاویدان هستند. این کارکردِ هنجارسازنده ی زبان و این ویژگی یکنواخت ساز، و نشانگان و معانی حمل شده در آنها، امری است که مورد نقد اصلی این نوشتار است.