والد - کودک: تفاوت بین نسخهها
از ویکی زروان
(صفحهای جدید حاوی «==='''اصل تمايز تنش مدارانه ی زيستجهان'''=== تنش، نیروى تفکیک کننده ى سه قلمرو ز...» ایجاد کرد) |
|||
سطر ۱: | سطر ۱: | ||
==='''اصل تمايز تنش مدارانه ی زيستجهان'''=== | ==='''اصل تمايز تنش مدارانه ی زيستجهان'''=== | ||
− | [[تنش]]، نیروى تفکیک کننده ى سه قلمرو زیستجهان است. | + | * [[تنش]]، نیروى تفکیک کننده ى سه قلمرو زیستجهان است. |
− | نخستین تنش در من، هنگامى رخ مى دهد که شرایط همگن درون رحمى آشفته مى شود و منِ نوزاد پس از به دنیا آمدن با جهانى روبه رو مى شود که مانند جهان رحِم همه ى خواسته هایش را برآورده نمى کند. | + | * نخستین تنش در من، هنگامى رخ مى دهد که شرایط همگن درون رحمى آشفته مى شود و منِ نوزاد پس از به دنیا آمدن با جهانى روبه رو مى شود که مانند جهان رحِم همه ى خواسته هایش را برآورده نمى کند. |
− | به این شکل همزمان با نخستین گریه ها، جهان براى نوزاد شکاف مى خورد و به یک بخشِ خواهنده، آشنا، مرکزى و مهم ('''[[من]]''') و یک محیط پیرامونىِ بیگانه، فرعى، ترسناک و ناخوشایند (دیگری + جهان) تقسیم مى شود. | + | * به این شکل همزمان با نخستین گریه ها، جهان براى نوزاد شکاف مى خورد و به یک بخشِ خواهنده، آشنا، مرکزى و مهم ('''[[من]]''') و یک محیط پیرامونىِ بیگانه، فرعى، ترسناک و ناخوشایند (دیگری + جهان) تقسیم مى شود. |
− | '''والد''' ــ معمولا مادر ــ بخشى از جهان است که نیازهاى نوزاد را برطرف مى کند و حضورش شرط ارضاى نیاز است. | + | * '''والد''' ــ معمولا مادر ــ بخشى از جهان است که نیازهاى نوزاد را برطرف مى کند و حضورش شرط ارضاى [[نیاز]] است. |
− | به این ترتیب، به تدریج جهان هم به دو قطبِ دوست/ مهم/ آشنا/ پاداش دهنده (والد) و بقیه ى جهان شکسته مى شود. | + | * به این ترتیب، به تدریج [[جهان]] هم به دو قطبِ [[دوست]]/ مهم/ آشنا/ پاداش دهنده (والد) و بقیه ى جهان شکسته مى شود. |
− | والد در این مرحله نماد حضور اراده اى خودمختار در فراسوى من است و به تدریج به شکلى انتزاعى به همه ى عناصر خودمختار محیطى منسوب مى شود و دیگرى نام مى گیرد. | + | * والد در این مرحله [[نماد]] [[حضور]] اراده اى خودمختار در فراسوى من است و به تدریج به شکلى انتزاعى به همه ى عناصر خودمختار محیطى منسوب مى شود و [[دیگرى]] نام مى گیرد. |
− | من، هنگامى که امکان درک تنش، نیازمندى و پاداش گیرندگىِ والد را به رسیمت شناخت، بر حضور دیگرى آگاهى یافته است. | + | * من، هنگامى که امکان درک تنش، نیازمندى و پاداش گیرندگىِ والد را به رسیمت شناخت، بر حضور دیگرى آگاهى یافته است. |
− | حضور و غیاب والد/ مادر تعیین کننده ى برآورده شدن یا نشدنِ نیازهاى نوزاد است. به این ترتیب، نوسان بین این دو، نخستین تنشها را براى نوزاد ایجاد مى کند. مشاهده ى تکرار در رفتار دیگرى، و جانشینى همیشگىِ غیاب با | + | * حضور و غیاب والد/ مادر تعیین کننده ى برآورده شدن یا نشدنِ نیازهاى نوزاد است. به این ترتیب، نوسان بین این دو، نخستین تنشها را براى نوزاد ایجاد مى کند. |
− | روندِ تجزیه شدنِ مهروند به | + | * مشاهده ى تکرار در رفتار دیگرى، و جانشینى همیشگىِ [[غیاب]] با [[حضور]]، من را به اقتدار و نیکخواهى دیگرى مطمئن مى کند، و به این شکل شرایط غیاب به کمک یقینى ذهنى بر کوتاه بودن این دوره تحمل پذیر مى شود. این یقین را اعتماد مى نامیم. |
+ | * نوزاد براى اتصال به والد در زمان غیاب، و تحکیم اعتماد، تهیاى میان خودش و والد را به کمک «چیزها» پر مى کند. | ||
+ | * این روندِ تجزیه شدنِ [[مهروند]] به [[چیز]]ها، و انباشته شدنِ تهیا توسط [[پدیده]] هاى ساخته شده توسط ابزارهاى حسى را [[شکست پديده]] مى نامیم. | ||
+ | * [[پدیده]] ها به تدریج به کمک ابزارهاى ارتباطى من و دیگرى (زبان) نشانه گذارى مى شوند. بر این اساس، در [[سطح روانی]] والد با [[وضعیت مطلوب]] همانند پنداشته میشود و در برابر من قرار میگیرد که نماد [[وضع موجود]] است. بعدتر در [[سطح اجتماعی]]، والد با [[فرامن]] همسان دانسته میشود. | ||
+ | |||
− | ===توهم طرد تنش=== | + | ==='''توهم طرد تنش'''=== |
− | من، دیگرى، و جهان در حالت عادى/ طبیعى/ خوب/ مساعد، فارغ از تنش است. | + | * من، دیگرى، و جهان در حالت عادى/ طبیعى/ خوب/ مساعد، فارغ از تنش است. |
− | تنش همچون | + | * تنش همچون اختلال، [[بیمارى]]، آسیب، یا لطمه تفسیر مى شود. |
− | + | ||
− | والد مترادف با حضور، پاداش، امنیت، اعتماد، قانونمندی و درستی | + | |
− | نقد کردن، ارزشهای والد را درونی میسازد. | + | ==='''ذوب شدگی در والد'''=== |
− | + | * والد با تمام قطب های دلخواه و مطلوب از جم ها همتا پنداشته میشود. | |
− | برخاسته از والد/ دیگری را درونی | + | * بنابراین والد مترادف با حضور، پاداش، امنیت، اعتماد، قانونمندی و درستی اخلاقی فرض میشود. |
− | + | * در نتیجه، من بدون نقد کردن، ارزشهای والد را درونی میسازد. | |
− | درونی برای داوری و سازماندهی نظام ارزشهای | + | |
− | + | ||
− | گریز یا سازگارى ترجمه کرد؟ چه تنشى را بد | + | ==='''[[تله]] ی [[سهراب]]'''=== |
− | خوب باشد. | + | :من بدون آن که اراده و [[خواست]] و عقلانیت خویش را به رسمیت بشناسد، قواعد برخاسته از والد/ دیگری را درونی می کند. |
− | + | ||
− | کنید | + | |
+ | ==='''[[راهبرد]] [[سیاوش]]'''=== | ||
+ | :پذیرفتن قانون تنها در شرایطی که از خویشتن صادر شده باشد و برساختن مرکزی درونی برای [[داوری]] و سازماندهی نظام ارزشهای اخلاقی. | ||
+ | |||
+ | |||
+ | ==='''پرسش'''=== | ||
+ | * یک نظام فکرى را، که تعریفى روشن از رستگارى دارد، در نظر بگیرید. آیا مى توان رستگارى را با [[گریز]] یا [[سازگارى]] ترجمه کرد؟ | ||
+ | * چه تنشى را بد مى دانید؟ شرایطى را مجسم کنید که آن تنش در آن زمینه خوب باشد. | ||
+ | |||
+ | |||
+ | ==='''تمرین'''=== | ||
+ | * چگونگی چفت و بست شدنِ [[جفتهای متضاد معنایی]] گوناگون را با مفهوم والد ـ کودک بررسی کنید | ||
+ | * شواهد و تجربه هایی که این شیوه از اتصال و همراهی را تقویت کرده است را بازشناسی نمایید |
نسخهٔ ۲ مهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۰۳:۵۳
محتویات
اصل تمايز تنش مدارانه ی زيستجهان
- تنش، نیروى تفکیک کننده ى سه قلمرو زیستجهان است.
- نخستین تنش در من، هنگامى رخ مى دهد که شرایط همگن درون رحمى آشفته مى شود و منِ نوزاد پس از به دنیا آمدن با جهانى روبه رو مى شود که مانند جهان رحِم همه ى خواسته هایش را برآورده نمى کند.
- به این شکل همزمان با نخستین گریه ها، جهان براى نوزاد شکاف مى خورد و به یک بخشِ خواهنده، آشنا، مرکزى و مهم (من) و یک محیط پیرامونىِ بیگانه، فرعى، ترسناک و ناخوشایند (دیگری + جهان) تقسیم مى شود.
- والد ــ معمولا مادر ــ بخشى از جهان است که نیازهاى نوزاد را برطرف مى کند و حضورش شرط ارضاى نیاز است.
- به این ترتیب، به تدریج جهان هم به دو قطبِ دوست/ مهم/ آشنا/ پاداش دهنده (والد) و بقیه ى جهان شکسته مى شود.
- والد در این مرحله نماد حضور اراده اى خودمختار در فراسوى من است و به تدریج به شکلى انتزاعى به همه ى عناصر خودمختار محیطى منسوب مى شود و دیگرى نام مى گیرد.
- من، هنگامى که امکان درک تنش، نیازمندى و پاداش گیرندگىِ والد را به رسیمت شناخت، بر حضور دیگرى آگاهى یافته است.
- حضور و غیاب والد/ مادر تعیین کننده ى برآورده شدن یا نشدنِ نیازهاى نوزاد است. به این ترتیب، نوسان بین این دو، نخستین تنشها را براى نوزاد ایجاد مى کند.
- مشاهده ى تکرار در رفتار دیگرى، و جانشینى همیشگىِ غیاب با حضور، من را به اقتدار و نیکخواهى دیگرى مطمئن مى کند، و به این شکل شرایط غیاب به کمک یقینى ذهنى بر کوتاه بودن این دوره تحمل پذیر مى شود. این یقین را اعتماد مى نامیم.
- نوزاد براى اتصال به والد در زمان غیاب، و تحکیم اعتماد، تهیاى میان خودش و والد را به کمک «چیزها» پر مى کند.
- این روندِ تجزیه شدنِ مهروند به چیزها، و انباشته شدنِ تهیا توسط پدیده هاى ساخته شده توسط ابزارهاى حسى را شکست پديده مى نامیم.
- پدیده ها به تدریج به کمک ابزارهاى ارتباطى من و دیگرى (زبان) نشانه گذارى مى شوند. بر این اساس، در سطح روانی والد با وضعیت مطلوب همانند پنداشته میشود و در برابر من قرار میگیرد که نماد وضع موجود است. بعدتر در سطح اجتماعی، والد با فرامن همسان دانسته میشود.
توهم طرد تنش
- من، دیگرى، و جهان در حالت عادى/ طبیعى/ خوب/ مساعد، فارغ از تنش است.
- تنش همچون اختلال، بیمارى، آسیب، یا لطمه تفسیر مى شود.
ذوب شدگی در والد
- والد با تمام قطب های دلخواه و مطلوب از جم ها همتا پنداشته میشود.
- بنابراین والد مترادف با حضور، پاداش، امنیت، اعتماد، قانونمندی و درستی اخلاقی فرض میشود.
- در نتیجه، من بدون نقد کردن، ارزشهای والد را درونی میسازد.
تله ی سهراب
- من بدون آن که اراده و خواست و عقلانیت خویش را به رسمیت بشناسد، قواعد برخاسته از والد/ دیگری را درونی می کند.
راهبرد سیاوش
- پذیرفتن قانون تنها در شرایطی که از خویشتن صادر شده باشد و برساختن مرکزی درونی برای داوری و سازماندهی نظام ارزشهای اخلاقی.
پرسش
- یک نظام فکرى را، که تعریفى روشن از رستگارى دارد، در نظر بگیرید. آیا مى توان رستگارى را با گریز یا سازگارى ترجمه کرد؟
- چه تنشى را بد مى دانید؟ شرایطى را مجسم کنید که آن تنش در آن زمینه خوب باشد.
تمرین
- چگونگی چفت و بست شدنِ جفتهای متضاد معنایی گوناگون را با مفهوم والد ـ کودک بررسی کنید
- شواهد و تجربه هایی که این شیوه از اتصال و همراهی را تقویت کرده است را بازشناسی نمایید