من - دیگری: تفاوت بین نسخه‌ها

از ویکی زروان
پرش به: ناوبری، جستجو
(تمرین)
سطر ۱: سطر ۱:
[[آشنا ـ بیگانه]] ، ا[[نگاره ـ خودانگاره]] ، [[درون ـ بیرون]]
+
===کلیدواژه‌های خویشاوند (مفهومی):===
 +
* [[آشنا ـ بیگانه]]
 +
* [[انگاره ـ خودانگاره]]
 +
* [[درون ـ بیرون]]
 +
<br />
  
 
==='''اصل وابستگی من به ديگری''':===  
 
==='''اصل وابستگی من به ديگری''':===  
:من همواره هستی خود را همچون زیرسیستمی از دیگری شروع می کند. در ابتداى کار من در هر چهار سطح [[فراز]] [[انگل]] دیگرى است. جنین برای بدن مادر، شخصیت کودک در مجاورت نظام روانی والدینش، موقعیت اجتماعی فرد در زمینه ی [[نهاد]]های مستقر، و اندوخته ی فرهنگی او در مقابل سپهر [[منش]] های پیشاپیش حاضر در [[ذهن]] دیگری همواره خصلتی پسینی و وامگیرنده دارند.  
+
* من همواره هستی خود را همچون زیرسیستمی از دیگری شروع می کند.
 +
* در ابتداى کار من در هر چهار سطح [[فراز]] [[انگل]] دیگرى است.
 +
* جنین برای بدن مادر، شخصیت کودک در مجاورت نظام روانی والدینش، موقعیت اجتماعی فرد در زمینه ی [[نهاد]]های مستقر، و اندوخته ی فرهنگی او در مقابل سپهر [[منش]] های پیشاپیش حاضر در [[ذهن]] دیگری همواره خصلتی پسینی و وامگیرنده دارند.  
 +
<br />
  
  
 
==='''توهم مرکزيت هستی شناختیِ من''':===  
 
==='''توهم مرکزيت هستی شناختیِ من''':===  
:[[من]] به لحاظ هستى شناختى اصالت و اهمیتى بیش از [[دیگرى]] دارد.یعنی خودمحوری بدیهی و [[شهودی]] هر کس، مبنایی عینی و بیرونی دارد.
+
* [[من]] به لحاظ هستى شناختى اصالت و اهمیتى بیش از [[دیگرى]] دارد.
 +
* یعنی خودمحوری بدیهی و [[شهودی]] هر کس، مبنایی عینی و بیرونی دارد.
 +
<br />
 +
<br />
  
 
==='''[[تله]] ی خدايگان و بنده''':===  
 
==='''[[تله]] ی خدايگان و بنده''':===  
:بسته به این که من دیگری را در موقعیتی فرازین یا فرودین تصور کند، ممکن است دو نوع رفتار در پیش بگیرد.  
+
: بسته به این که من دیگری را در موقعیتی فرازین یا فرودین تصور کند، ممکن است دو نوع رفتار در پیش بگیرد.  
#نخست الگوی چاکرگونه ی یک بنده که با این فرض همراه است که دیگرى اصیلتر و مهمتر از من است و از این رو اعلام استقلال از وى نادرست یا ناممکن است، انتخابهاى من به الگوى انتخابهای دیگرى تحویل مى شود.  
+
# نخست الگوی چاکرگونه ی یک بنده که با این فرض همراه است که دیگرى اصیلتر و مهمتر از من است و از این رو اعلام استقلال از وى نادرست یا ناممکن است، انتخابهاى من به الگوى انتخابهای دیگرى تحویل مى شود.  
 
# دیگری رفتار یک خدایگان خودکامه که از نظرش [[لذت]] و [[رنج]] دیگرى و محورهاى [[شکست تقارن]] درونزاد وى اهمیتى ندارند و در انتخابهاى من اثرى باقى نمى گذارند.  
 
# دیگری رفتار یک خدایگان خودکامه که از نظرش [[لذت]] و [[رنج]] دیگرى و محورهاى [[شکست تقارن]] درونزاد وى اهمیتى ندارند و در انتخابهاى من اثرى باقى نمى گذارند.  
:کسی که به این بلا مبتلا باشد، معموال در موقعیتهای مختلف هردوی این کردارها را نمایان میسازد.
+
<br />
 +
 
 +
: کسی که به این بلا مبتلا باشد، معموال در موقعیتهای مختلف هردوی این کردارها را نمایان میسازد.
  
  

نسخهٔ ‏۲۵ سپتامبر ۲۰۲۲، ساعت ۱۳:۴۸

کلیدواژه‌های خویشاوند (مفهومی):


اصل وابستگی من به ديگری:

  • من همواره هستی خود را همچون زیرسیستمی از دیگری شروع می کند.
  • در ابتداى کار من در هر چهار سطح فراز انگل دیگرى است.
  • جنین برای بدن مادر، شخصیت کودک در مجاورت نظام روانی والدینش، موقعیت اجتماعی فرد در زمینه ی نهادهای مستقر، و اندوخته ی فرهنگی او در مقابل سپهر منش های پیشاپیش حاضر در ذهن دیگری همواره خصلتی پسینی و وامگیرنده دارند.



توهم مرکزيت هستی شناختیِ من:

  • من به لحاظ هستى شناختى اصالت و اهمیتى بیش از دیگرى دارد.
  • یعنی خودمحوری بدیهی و شهودی هر کس، مبنایی عینی و بیرونی دارد.



تله ی خدايگان و بنده:

بسته به این که من دیگری را در موقعیتی فرازین یا فرودین تصور کند، ممکن است دو نوع رفتار در پیش بگیرد.
  1. نخست الگوی چاکرگونه ی یک بنده که با این فرض همراه است که دیگرى اصیلتر و مهمتر از من است و از این رو اعلام استقلال از وى نادرست یا ناممکن است، انتخابهاى من به الگوى انتخابهای دیگرى تحویل مى شود.
  2. دیگری رفتار یک خدایگان خودکامه که از نظرش لذت و رنج دیگرى و محورهاى شکست تقارن درونزاد وى اهمیتى ندارند و در انتخابهاى من اثرى باقى نمى گذارند.


کسی که به این بلا مبتلا باشد، معموال در موقعیتهای مختلف هردوی این کردارها را نمایان میسازد.


راهبرد سیاوش:

استقلال من از دیگرى، در شرایطى بهینه است که عرصه هاى گزینش من و دیگرى (با وجود واگرایى و تمایز یافتن شان) سازگارى و ارتباطشان (ولى نه لزوما همخوانى شان) را با هم حفظ کنند.

پرسش

آیا میتوان استقلال من از دیگری را به مرزبندی مربوط دانست؟
آیا استقلالتمام و کمال از دیگری ممکن است؟
آیا شرایطی روانی را میشناسید که من به راستی از تمام دیگریها مستقل شده باشد؟

تمرین

فهرستی از مهمترین ویژگیهای خود تهیه کنید. هریک از این صفتها را در اندرکنش با کدام دیگری

و چگونه به دست آوردهاید؟

آیا میتوانید صفتی در خود بیابید که هیچ ربطی به عرصه ی دیگری نداشته باشد؟
صفتی که هنوز زیر تأثیر دیگری در شما وجود دارد را برگیرید و طبق راهبرد سیاوش آن را به انتخابی شخصی و مستقل از

دیگری تبدیل کنید.

25.JPG