كالبدشناسى منش: تفاوت بین نسخه‌ها

از ویکی زروان
پرش به: ناوبری، جستجو
سطر ۴۳: سطر ۴۳:
 
[[من؛ محور شکست جهان به درون و بیرون]]
 
[[من؛ محور شکست جهان به درون و بیرون]]
 
   
 
   
 +
[[فروکاست جهان با هدف ساده سازی]]
  
در ميانِ اين سه، ساده ترين نوع ارتباط، به اندركنش «من» با جهان بازمى گردد. محيط بیجانِ اطراف ما، زمينه اي است [[آشفته]] و انباشته از
+
<br />
پديدارهايى كه هر كدامشان رفتارى بسيار ساده تر از «من» دارند. اين
+
[[چيز]]ها و [[رخداد]]ها مى توانند به سادگى در قالب قواعدي انتزاعى صورتبندي
+
و پيشبينى پذير گردند. چگونگیِ ساخت قواعد مورد نظر، همان است كه
+
روششناسی علم را تشكيل میدهد. در بحث كنونی تنها بايد به اين نكته
+
اشاره كرد كه [[فرو كاستنِ]] قواعد حاكم بر جهان به قوانين رياضى گونه و
+
كمى پيشينه اي طولانى ندارد و تنها در سه قرن گذشته فراگير شده است.
+
  
پيش از آن دستگاههاى سه متغيرهى ارسطويى (جوهر، ماده، صورت) يا دو ارزشى چينى (يين و يانگ) جهان را در حد نياز پيشبينى و منظم می كرد
+
«مجموعه اي از گزاره ها كه ادعاى بازنمايى واقعيت را دارند، اعتبارشان بر مبناى شكلى از رسيدگى پذيرى تجربى تعيين مى شود، و منطقى درونى براى تميز دادن گزاره هاى درست از نادرست هسته ى مركزىشان را تشكيل مى دهد، علم ناميده مى شوند.»
 +
<br />
 +
 
 +
علم يا دانش در واقع حوزه اي از شناخت است كه بر محور شكست تقارن ميان [[درست-نادرست]] سازماندهى شده باشد و به جهان [[ارجاع]] دهد.
 +
ديگرى، از اين جهت با جهان متفاوت است كه همچون «من» سيستمى به غايت بغرنج است و رفتارى پيشبينى ناپذير دارد. [[خودآگاهى]]
 +
ديگرى و وجود نظامى ارتباطى در ميان «من» و ديگرى - كه زبان برجسته ترين نمود آن است - امكان توافق بر سر مفاهيم را فراهم مى آورد.
 +
 
 +
اين توافقها وارد شدن به بازيهاى [[برنده/ برنده]] را براى «من» و ديگرى ممكن مى سازد، و بنابراين [[تنشِ]] ناشى از تداخل هدف هاى دو سيستم خودمختار را - كه هر دو به دنبال منابعى مشترک مى گردند - تخفيف مى دهد. به اين ترتيب، «من» و ديگرى بر مبناى توافق ها و اختلافهايشان رفتار يكديگر را پيشبينى مى كنند.

نسخهٔ ‏۱۸ مهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۰۲:۴۷

منشها هم مثل هر سيستم همانندساز و خودزاينده ى ديگرى، در مسير تكامل خود سلسله مراتبى از پيچيدگى را در درون خود ايجاد مى كنند. يكى از راه هاى دستيابى به دركى دقيقتر از مفهوم منش و عناصر سازنده ى آن، بررسى همين سطوح پياپىِ سلسله مراتب است؛ سطوحى كه از برهم نهاده شدنشان ساخت پيازگونه ى منش پديد مىآيد.

نمادها، خرد ترین واحد حمل معنا

كنش متقابل نمادين لومان

مغز؛ پیچیده ترین چیز شناخته شده در هستی

آغازگاه زایش منشها

ابرمنش

انعطاف پذیر ابر منشها

حوزه های کلان ابرمنشها

تاثیرات متقابل منشها بر بخت تکثیر یکدیگر

زبان؛ معیار تفکیک سیستم های فرهنگی

سرمش؛ قالب و چارچوب شناختی

رویکرد سیستمی به نظریه اطلاعات

اطلاعات دستوری و ساختاری

ارزش ؛ معنا

ارزش و معنا در منشها

جهش

جهش و اطلاعات ساختاری و دستوری

نیمه عمر منش

ساختار کمینه ای منش و انواع آن

متغییر های تعیین کننده ترمیب ساخت معنایی

تثلیث غربی

من؛ محور شکست جهان به درون و بیرون

فروکاست جهان با هدف ساده سازی


«مجموعه اي از گزاره ها كه ادعاى بازنمايى واقعيت را دارند، اعتبارشان بر مبناى شكلى از رسيدگى پذيرى تجربى تعيين مى شود، و منطقى درونى براى تميز دادن گزاره هاى درست از نادرست هسته ى مركزىشان را تشكيل مى دهد، علم ناميده مى شوند.»

علم يا دانش در واقع حوزه اي از شناخت است كه بر محور شكست تقارن ميان درست-نادرست سازماندهى شده باشد و به جهان ارجاع دهد. ديگرى، از اين جهت با جهان متفاوت است كه همچون «من» سيستمى به غايت بغرنج است و رفتارى پيشبينى ناپذير دارد. خودآگاهى ديگرى و وجود نظامى ارتباطى در ميان «من» و ديگرى - كه زبان برجسته ترين نمود آن است - امكان توافق بر سر مفاهيم را فراهم مى آورد.

اين توافقها وارد شدن به بازيهاى برنده/ برنده را براى «من» و ديگرى ممكن مى سازد، و بنابراين تنشِ ناشى از تداخل هدف هاى دو سيستم خودمختار را - كه هر دو به دنبال منابعى مشترک مى گردند - تخفيف مى دهد. به اين ترتيب، «من» و ديگرى بر مبناى توافق ها و اختلافهايشان رفتار يكديگر را پيشبينى مى كنند.