کل -جزء
از ویکی زروان
نسخهٔ تاریخ ۲۲ سپتامبر ۲۰۲۲، ساعت ۱۵:۲۷ توسط Mehrdad.akhavan (بحث | مشارکتها)
محتویات
کلیدواژههای خویشاوند (مفهومی):
اصل کل:
- هستی کلیتی یکپارچه و یگانه است که توسط ذهن ما به زیرواحدها و اجزای تفکیک پذیر و متمایز تقسیم می شود.
- مرزبندی هایی که زیرواحدهای کل هستی را از هم جدا می کنند، آفریده هایی ذهنی هستند که از نیازهای عملیاتی شناسنده سرچشمه می گیرند، نه سرشت ذاتی هستی.
- شبکه ی چیزها و رخداد هایی که در نظمی سراسری از این دست می گنجند، یک کل دانسته می شوند و زیرسیستم های تفکیک پذیر و خُردِ ملموسِ گنجیده در آن همچون جزء فهمیده می شوند.
جزءانگاری:
- واقعی فرض کردن مرزبندی های بازتابانده شده بر کل، و پذیرش این تلقی که کل چیزی جز حاصل جمع اجزایش نیست.
- فرضِ این که کوچکترین جزءِ هر هستنده، واقعی ترین و اصیل ترین سطح از توصیفِ آن است.
تله ی بندو:
- برابر است با تحویلگرایی در روش شناسی علمی جدید، یعنی نادیده انگاشتنِ روابط به سودای دستیابی به توصیفی دقیق از عناصر.
- فرو کاستنِ نظمهای برآمده از کلیت سیستمها، به اجزا و عناصر تشکیل دهنده ی آن.
- کوچکترین ذره ی برسازنده ی سیستم را واقعی ترین بخشِ آن پنداشتن.
راهبرد جاماسپ:
- همان رویکرد سیستمی است، یعنی ترکیب کردن اهمیت عنصر و روابطه.
- تأکید بر اینکه سیستم ها از مجموع های از عناصر و روابط تشکیل یافته اند که هیچیک بدون دیگری معنا ندارند.
- تحلیل روندهایی که نظمهای کلان را بر اساس روابط هم افزایانه ی میان اجزای سطح خردتر پدید میآورد.
- اندیشیدن به ویژگی های تحویل ناپذیر و غیرقابل چشم پوشیِ کل، بدون نادیده انگاشتن زیرساخت های آنها در اجزا.
پرسش
- چرا رویکرد سیستمی این قدر دیر در تاریخ علم رواج یافته است؟
- چرا تحویلگرایی چنین رایج و ریشه دار است؟
- آیا میتوان بر مبنای نگاهی سیستمی فن آوری تولید کرد؟ بر مبنای تحویلگرایی چطور؟
- چرا فنآوری تحویلگرایانه چنین رایج و کارآمد است؟
تمرین
- روش تحویلگرا را به عنوان راهبردی موضعی و محلی در زمینه ای کل گرا از نگاه سیستمی به کار بگیرید.