آرمان - هدف - برنامه - نقشه
از ویکی زروان
اصل چهار مقیاسِ خواست
- خواست، آن الگویی از شکسته شدن تقارن رفتارى است که من آن را برگزیده باشد.
خواست بسته به ارتباطی که با زمان پیدا میکند، در چهار مقیاسِ گوناگون نمود می یابد.
آرمان
- دوردست ترین سطحِ خواست، آرمان است که از سویی به زمان بیکرانه (اکنون) و از سوی دیگر به افقی دست نیافتنی در آینده مربوط میشود.
- آرمان ساختاری شعارگونه و مبهم دارد و معانی غایی و تنشهای بنیادینِ رویاروی من را صورتبندی میکند. به طوری که با پیش چشم داشتنِ آن بتوان خواست های گوناگون را سازماندهی و متحد ساخت و در جبهه ای خاص و روشن جنگید.
- پس آرمان، جذب کننده ى معنایى خطراهه ى عمر من، و محور معنایى خودانگاره است.
- آرمان آن خواست بزرگ، دوردست، مبهم و دست نیافتنى ای است که کل هدف ها و برنامه ها و نقشه ها را در قالبى منسجم سازماندهى مى کند و به زندگى من معنا مى بخشد.
هدف
- بلندمدت ترین خواست ها، هدف نامیده میشوند.
- اهداف متکثر اما کم شمار هستند و جهت گیری های عمومی فرد در زمانه ای طولانی چند ساله را تعیین میکنند.
- هدفِ واقعی ساختاری دقیق و روشن دارد و با معیارها و سنجه هایی عینی قابل ارزیابی است.
- همگرایی اهداف و ظهور مرکز تنها در حضور آرمان ممکن میشود.
برنامه
- خواست در بازه هایی میانمدت در قالب برنامه نمود می یابد.
- برنامه ها روندهایی گام به گام، دقیق، روشن و پیاپی هستند که به شکلی موازی و در شمار بسیار و جهت هایی گوناگون اجرا میشوند.
- برنامه ها در پیوند با هم خوشه هایی همگرا را تشکیل میدهند که هرکدامشان به برآورده شدنِ هدفی می انجامد.
نقشه
- کوتاه مدت ترین خواست ها، نقشه نام دارند.
- نقشه ها در دوره هایی چند ساعته تا چند روزه اجرا می شوند و شماری بسیار و پراکنشی فراوان دارند.
- نقشه ها اجزای بنیادینِ تشکیل دهنده ی برنامه ها و تنها بخش های ملموس و عملیاتیِ خواست هستند که در دسترس من قرار دارند.
مرکززدودگی
این پیشفرض چندین عنصرِ بانفوذ دارد.
- الف) رده ای از توهم های نهفته در آن به آرمان مربوط میشوند.
- هسته ی مرکزی این توهم بر تحقیر و خوارداشت آرمان یا خودانگاره مبتنی است.
- از سویی ممکن است من تا آن پایه توانمند، پرعظمت، مهم یا خردمند دانسته نشود که شایستگی آرمانى بزرگ را داشته باشد.
- از سوی دیگر، ممکن است این خوارداشت متوجه خودِ آرمان شود.
- بر مبنای این فرض، از آنجا که آرمان ها را افراد مى سازند، هیچ آرمانى عینیت خارجى ندارد و بنابراین اهمیت، عظمت و قدرت کافى براى جلب توجه من را ندارد.
- ب) شکلی دیگر از مرکززدایی به اهداف و برنامه ها مربوط میشود.
- در این حالت، باید به تمام وضعیتهاى مطلوبِ قابل مشاهده در مقطع زمانى دست یافت.
- این بدان معناست که اولویت بندى، تقسیم بندى اهداف بر مبناى درجه ى اهمیت نیازشان، و محک زدنِ سطح واقعگرایى اهداف در نظر گرفته نمى شود و من در هر لحظه مى کوشد تا تمام حالت هاى مطلوبِ پیش رویش را به شکلى سازمان نیافته تسخیر کند.
- هدف هایی که به این ترتیب مسخ شده باشند، موزاییک گونه و ناسازگار، معمولا ناخودآگاه، تزیین شده با نمادهای زبانی، محافظه کار و هنجارگونه هستند.
تله ی نجس
- برخورد نامتمرکز و غیرهدفمند با خواست های پراکنده و واگرا به مرکززدایی از من می انجامد.
- از سویی ممکن است همزور بودنِ خواست های ناهمخوان به انفعال و ناتوانی در جهتگیرى بینجامد.
- از سوی دیگر چه بسا تلاش برای ارضای تمام شاخه هاى زاییده شده در فضاى حالت نیاز، به هدر رفتن منابع بینجامد.
- در شرایط حاد، من میکوشد تا چندین راهکار لذت متعارض را همزمان انتخاب کند و در نتیجه دستخوش شکاف و گسست هایی در سیستمِ کنشگر و انتخابگرش میشود.
راهبرد رستم
- برخورد با هستى، به مثابه «جهان همچون اراده و خواست».
- قبولِ این که تنها تفاوت قهرمان با آدم عادى، آن است که آدم عادى شجاعتِ قهرمان بودن را ندارد، اما قهرمان شجاعت آدم عادى نبودن را دارد.
- در نتیجه خواستِ عظمت، بخش عمده ى عظمت خواست است.
پرسش
- مرکز چگونه از دل آرمان زاده میشود؟
- آیا ممکن است در یک من کلیت اهداف و برنامه ها و نقشه ها بدون استثنا در راستای آرمان سازمان یافته باشند؟
- ارتباط میان معنای کردارها و سازمان یافتگی شان در پیوند با آرمان چیست؟
تمرین
- چه مى خواهید؟
- خواست هایتان را بر مبناى متغیرهاى زمان، دقت، اولویت بندى، دامنه، محتوا و موضوع رده بندى کنید.
- بر مبناى این سیاهه تشخیص دهید مهمترین خواستى که در لحظه دارید چیست؟
- آرمانتان چیست؟ آن را در یک جمله بنویسید.
- شیوه ى اتصال آرمانتان را با اهداف، برنامه و نقشه هایتان مشخص کنید.
- احمقانه ترین و پرعظمت ترین آرمانى که در اطرافیانتان مى بینید چیست؟
- چرا احمقانه یا پرعظمت مى نماید؟
- آرمان شما از کدام زاویه احمقانه یا پرعظمت به نظر میرسد؟
- چقدر احمقانه است اگر کسى آرمانش را به این دلیل که به نظر شما احمقانه مى رسد، تغییر دهد