اندركنش ميان منشها: تفاوت بین نسخهها
سطر ۱۳: | سطر ۱۳: | ||
− | آنچه در هر دو تحليل مشترک و براى علمگرايانِ | + | آنچه در هر دو تحليل مشترک و براى علمگرايانِ راست كيش تكان دهنده است نقش عوامل غيرعقلانى در تعيين برد و باختِ دو نظريه ى |
− | رقيبِ مدعى عقلانيت است. چنان كه گفتيم، گزينش طبيعى فرآيندى پيچيده تر از آن است كه بتواند با تحويل شدن به هر عامل منفردى - خواه زيرساخت اقتصادى ماركس و خواه عقلانيت - توضيح داده شود | + | رقيبِ مدعى عقلانيت است. چنان كه گفتيم، گزينش طبيعى فرآيندى پيچيده تر از آن است كه بتواند با [[تحويل شدن]] به هر عامل منفردى - خواه زيرساخت اقتصادى ماركس و خواه [[عقلانيت]] - توضيح داده شود |
− | در نتيجه ى نهايى رقابت دو منشِ كپرنيكى و زمين مركزى، ردپاى طرد رقابتى را هم مى توان ديد. مدل زمين مركزى كه به دلايل تاريخى | + | در نتيجه ى نهايى رقابت دو منشِ كپرنيكى و زمين مركزى، ردپاى [[طرد رقابتى]] را هم مى توان ديد. مدل زمين مركزى كه به دلايل تاريخى و ناهمخوانى با منشهاى زمينه اىِ تحول يافته ى [[عصر نوزايى]] از رمق افتاده بود ميدان را به حريف واگذار كرد، اما در قلمروى كوچک و تخصصى به شكلى خاص همچنان بازتوليد شد. اين قلمرو، به فن دريانوردى مربوط مى شود. |
− | + | ||
− | بهترين مثال براي همزيستى دو منش را در آيين ذن مى توان بازيافت. | + | |
− | در آن هنگامى كه آيين بودا در 470 م. توسط راهبى | + | در اين زمينه، مدلهاى خورشيدمركزى براى جهت يابى در شب كارآمد نيستند و حتى امروز هم دريانوردان براى جهت يابى از جداولى استفاده مى كنند كه مبنايش زمين مركزى است. بنابراين [[منش]] شكست خورده در قلمروى كه رقيب در آن بخت بلندى براى تكثير شدن نداشت جايگير شد و شكلى تخصص يافته از آن به تعادل با رقيب ديرينه اش دست يافت. |
− | باليده و با نام آيين تائو مشهور شده بود. تائوگرايى و بوداگرايى از بسيارى از جنبه ها با هم تفاوت دارند. اعتقاد به دو نيروى يين و يانگ در تائوگرايى، بر خلاف آنچه گاه ابراز مى شود، با دو قطبِ لذت و رنجِ بودايى همتا نيست، چرا كه يين و يانگ فارغ از ارزش فرض میشوند و لذت و رنج به تعادل يا عدم تعادل شان مربوط می شود. به هر صورت، اين دو آيين كه از نظر ساخت معنايى تفاوتهايى عميق با هم داشتند، در مورد سلوک | + | |
− | فردگرايانه و بُعد عرفانى | + | [[ذن محصول همزیستی دو منش متفاوت]] |
− | دليل هم پس از مدتى كوتاه | + | |
− | ابرمنش دورگهى بزرگى راپديد آوردند كه به نام چان | + | بهترين مثال براي [[همزيستى]] دو منش را در آيين [[ذن]] مى توان بازيافت. |
− | ژاپن | + | در آن هنگامى كه آيين [[بودا]] در 470 م. توسط راهبى [[سُغد]]ى به نام بوديدارما به چين وارد شد، پيشاپيش نوعى عرفان بومى در اين كشور باليده و با نام آيين [[تائو]] مشهور شده بود. تائوگرايى و بوداگرايى از بسيارى از جنبه ها با هم تفاوت دارند. اعتقاد به دو نيروى [[يين و يانگ]] در تائوگرايى، بر خلاف آنچه گاه ابراز مى شود، با دو قطبِ [[لذت و رنجِ]] بودايى همتا نيست، چرا كه يين و يانگ فارغ از ارزش فرض میشوند و لذت و رنج به تعادل يا عدم تعادل شان مربوط می شود. به هر صورت، اين دو آيين كه از نظر [[ساخت معنايى]] تفاوتهايى عميق با هم داشتند، در مورد سلوک اخلاقى فردگرايانه و بُعد عرفانى طبيعت گرايشان به هم شبيه بودند و به همين دليل هم پس از مدتى كوتاه (در حدود 490 م.) با هم تركيب شدند و [[ابرمنش]] دورگهى بزرگى راپديد آوردند كه به نام چان (در چين) يا ذن (در ژاپن) شهرت يافت. |
− | ذن | + | |
− | بر دستيابی به قدرت تكثير | + | ذن نمونه اى به غايت موفق از منشهاى همزيست است. چرا كه علاوه بر دستيابی به قدرت تكثير بالا، در تركيب معانى دو ابرمنش اوليه و پديد آوردن نتيجه اى بارور و [[جهش پذير]] كامياب شد. از نظر [[قدرت تكثير]]، گوشزد كردنِ اين نكته بيانگر است كه گسترش ذن در اروپا و آمريكا با رواجِ آن در برمه و اندونزى و هند پهلو مى زند. توانايى تركيب معناى آن را هم از اينجا مى توان دريافت كه اغلب مفاهيمِ موجود در آن چندان دورگه اند كه نمى توان فقط به سرچشمه اى بودايى يا تائويى نسبتشان داد. بارورى اش هم از كاربردهايش در هنر، هنرهاى رزمى، و پزشكى سنتى آشكار است. |
− | آوردن | + | |
− | كردنِ اين نكته بيانگر است كه گسترش ذن در اروپا و آمريكا با رواجِ آن در | + | [[جوک و شایعه، حاصل رابطه انگلی منشها]] |
− | برمه و اندونزى و هند پهلو | + | |
− | + | الگوى ارتباط انگلى ميان منشها را بهتر از هر جاى ديگر در جوکها و شايعه ها مى توان ديد. جوکه ايى كه بسته به شرايط خاص توليد مى شوند، در واقع، منشهايى هستند كه بر زمينه ى منشهاى ديگر سوار مى شوند و پا به پاى آنها منتقل مى شوند. يک نمونه ى خوب از اين ماجرا را در منشهاى توليدشده پس از واقعهى بيستم شهريور (11 سپتامبر) مى توان بازيافت. پس از نابودى ساختمانهاى تجارت جهانى، مجموعه اى از منشهاى كوچک - مانند دو سه نسخه جوکِ همدودمان و چند شايعه - به همراه خبرها و تحليل هاى جدى پديدار شدند، كه پا به پاى منشهاى جدى و رسمى تكثير مى شدند. در آن روزها حلقه هاى دوستانه ى كمى پيدا مى شدند كه هنگام تبادل نظر جدى در مورد اين واقعه به ذكر اخبار رسمى بسنده كنند و جوک ها يا شايعه ها را از قلم بيندازند. | |
− | + | ||
− | هم از كاربردهايش در هنر، هنرهاى رزمى، و پزشكى سنتى آشكار است. | + | [[منشهای سرکوبگر چگونه عمل می کنند؟]] |
− | الگوى ارتباط انگلى ميان منشها را بهتر از هر جاى ديگر در جوکها و | + | |
− | + | ||
− | در واقع، منشهايى هستند كه بر | + | 2 .از ميان اين پنج نوع رابطهاى كه منشها مىتوانند با هم پيدا كنند، |
− | پا به پاى آنها منتقل | + | ارتباط سركوبگرانه شايستهى شرح و بسط بيشترى است. منشها |
− | منشهاى توليدشده پس از واقعهى بيستم شهريور | + | برانگيزندهى رفتار در كنشگران انسانى هستند و مديريت بخش عمدهى |
− | بازيافت. پس از نابودى ساختمانهاى تجارت جهانى، | + | روندهاى سطح جامعشناختى را بر عهده دارند. پويايى قدرت در سطح |
− | منشهاى كوچک - مانند دو سه نسخه جوکِ همدودمان و چند شايعه - به | + | جامعهشناختى، به تركيب منشها و شيوهى اندركنش آنها در سطح |
− | همراه خبرها و | + | فرهنگى بستگى دارد، و بنابراين پايدار ماندن ساخت قدرت و تعادل در |
− | جدى و رسمى تكثير | + | سازوكارهاى بازتوليدِ سلطه نيز در گرو ثابت ماندن اين تركيب خاص |
− | + | منشها هستند. | |
− | بسنده كنند و | + | سرعت جهش و تحول در سطح فرهنگى از تمام سطوح ديگر فراز |
− | + | بيشتر است. در واقع، هر چه به سوى سطوح مشاهداتى خردتر پيش برويم، | |
− | + | ضرباهنگ تغييرات را كندتر و آرامتر خواهيم يافت. بنابراين پايدارى | |
− | اين | + | سيستم اجتماعى، همواره توسط تنشى درونى تهديد مىشود كه از |
+ | ناهماهنگ بودن سرعت تحوالت در سطوح گوناگون فراز ناشى مىشود. | ||
+ | يكى از راههاى مديريت اين تحول، سوار كردن تحوالت سطوح زيرين بر | ||
+ | سطوح بااليى و تالش براى هماهنگ شدن با پوياترين اليه - يعنى سطح | ||
+ | فرهنگى - است. اين راهبرد همان است كه در جوامع پساصنعتى به كار | ||
+ | گرفته مىشود و رمز توانمندى اين جوامع نيز هست. راهبرد ديگر، مقابله با |
نسخهٔ ۲۳ مهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۰۵:۱۱
- طرد رقابتى
- طرد رقابتى، عامل اصلى افزايش پيچيدگى در سيستمهاى تكاملى
- همزيستى
- رابطه انگلی
- رابطه ى سركوبگرانه
هر پنج الگوى يادشده در ارتباطات بين منشها ديده مى شوند. هنگامى كه در عصر گاليله نظريه ى كپرنيكى در مورد گردش سيارات رواج يافت، نظريه ى زمين مركزىِ ارسطو- بطلميوس با رقيبى جدى روبه رو شد. منش كپرنيكى، به تدريج، در كشمكش با ابرمنش جاافتاده و نيرومندِ زمين مركز مجموع هاى از منشهاى خرد و ريز را به عنوان تأييدها و استدلال هاى موافق و مخالف به پيكره ى خود افزود و در نهايت به قدرى فربه شد كه توانست مدل رقيب را از ميدان به در كند. اين كه شاخص هاى تعيين كننده ى اين كاميابى چه ها بوده اند، جاى بحث زيادى دارد. فايرآبند نشان داده كه رقابت اين دو منش شكلى منصفانه و جوانمردانه نداشته و لزوماً با معيارهاى درونىِ عقلانيت همخوان نيست. كوون هم شرحى بر عوامل اجتماعىِ مؤثر بر غلبه ى ديدگاه زمين مركز پرداخته است، كه در آن درونى، بسته، و خودمختار بودنِ شاخص هاى مؤثر بر تكامل نظام هاي علمى را به چالش كشيده
آنچه در هر دو تحليل مشترک و براى علمگرايانِ راست كيش تكان دهنده است نقش عوامل غيرعقلانى در تعيين برد و باختِ دو نظريه ى رقيبِ مدعى عقلانيت است. چنان كه گفتيم، گزينش طبيعى فرآيندى پيچيده تر از آن است كه بتواند با تحويل شدن به هر عامل منفردى - خواه زيرساخت اقتصادى ماركس و خواه عقلانيت - توضيح داده شود
در نتيجه ى نهايى رقابت دو منشِ كپرنيكى و زمين مركزى، ردپاى طرد رقابتى را هم مى توان ديد. مدل زمين مركزى كه به دلايل تاريخى و ناهمخوانى با منشهاى زمينه اىِ تحول يافته ى عصر نوزايى از رمق افتاده بود ميدان را به حريف واگذار كرد، اما در قلمروى كوچک و تخصصى به شكلى خاص همچنان بازتوليد شد. اين قلمرو، به فن دريانوردى مربوط مى شود.
در اين زمينه، مدلهاى خورشيدمركزى براى جهت يابى در شب كارآمد نيستند و حتى امروز هم دريانوردان براى جهت يابى از جداولى استفاده مى كنند كه مبنايش زمين مركزى است. بنابراين منش شكست خورده در قلمروى كه رقيب در آن بخت بلندى براى تكثير شدن نداشت جايگير شد و شكلى تخصص يافته از آن به تعادل با رقيب ديرينه اش دست يافت.
ذن محصول همزیستی دو منش متفاوت
بهترين مثال براي همزيستى دو منش را در آيين ذن مى توان بازيافت. در آن هنگامى كه آيين بودا در 470 م. توسط راهبى سُغدى به نام بوديدارما به چين وارد شد، پيشاپيش نوعى عرفان بومى در اين كشور باليده و با نام آيين تائو مشهور شده بود. تائوگرايى و بوداگرايى از بسيارى از جنبه ها با هم تفاوت دارند. اعتقاد به دو نيروى يين و يانگ در تائوگرايى، بر خلاف آنچه گاه ابراز مى شود، با دو قطبِ لذت و رنجِ بودايى همتا نيست، چرا كه يين و يانگ فارغ از ارزش فرض میشوند و لذت و رنج به تعادل يا عدم تعادل شان مربوط می شود. به هر صورت، اين دو آيين كه از نظر ساخت معنايى تفاوتهايى عميق با هم داشتند، در مورد سلوک اخلاقى فردگرايانه و بُعد عرفانى طبيعت گرايشان به هم شبيه بودند و به همين دليل هم پس از مدتى كوتاه (در حدود 490 م.) با هم تركيب شدند و ابرمنش دورگهى بزرگى راپديد آوردند كه به نام چان (در چين) يا ذن (در ژاپن) شهرت يافت.
ذن نمونه اى به غايت موفق از منشهاى همزيست است. چرا كه علاوه بر دستيابی به قدرت تكثير بالا، در تركيب معانى دو ابرمنش اوليه و پديد آوردن نتيجه اى بارور و جهش پذير كامياب شد. از نظر قدرت تكثير، گوشزد كردنِ اين نكته بيانگر است كه گسترش ذن در اروپا و آمريكا با رواجِ آن در برمه و اندونزى و هند پهلو مى زند. توانايى تركيب معناى آن را هم از اينجا مى توان دريافت كه اغلب مفاهيمِ موجود در آن چندان دورگه اند كه نمى توان فقط به سرچشمه اى بودايى يا تائويى نسبتشان داد. بارورى اش هم از كاربردهايش در هنر، هنرهاى رزمى، و پزشكى سنتى آشكار است.
جوک و شایعه، حاصل رابطه انگلی منشها
الگوى ارتباط انگلى ميان منشها را بهتر از هر جاى ديگر در جوکها و شايعه ها مى توان ديد. جوکه ايى كه بسته به شرايط خاص توليد مى شوند، در واقع، منشهايى هستند كه بر زمينه ى منشهاى ديگر سوار مى شوند و پا به پاى آنها منتقل مى شوند. يک نمونه ى خوب از اين ماجرا را در منشهاى توليدشده پس از واقعهى بيستم شهريور (11 سپتامبر) مى توان بازيافت. پس از نابودى ساختمانهاى تجارت جهانى، مجموعه اى از منشهاى كوچک - مانند دو سه نسخه جوکِ همدودمان و چند شايعه - به همراه خبرها و تحليل هاى جدى پديدار شدند، كه پا به پاى منشهاى جدى و رسمى تكثير مى شدند. در آن روزها حلقه هاى دوستانه ى كمى پيدا مى شدند كه هنگام تبادل نظر جدى در مورد اين واقعه به ذكر اخبار رسمى بسنده كنند و جوک ها يا شايعه ها را از قلم بيندازند.
منشهای سرکوبگر چگونه عمل می کنند؟
2 .از ميان اين پنج نوع رابطهاى كه منشها مىتوانند با هم پيدا كنند،
ارتباط سركوبگرانه شايستهى شرح و بسط بيشترى است. منشها
برانگيزندهى رفتار در كنشگران انسانى هستند و مديريت بخش عمدهى
روندهاى سطح جامعشناختى را بر عهده دارند. پويايى قدرت در سطح
جامعهشناختى، به تركيب منشها و شيوهى اندركنش آنها در سطح
فرهنگى بستگى دارد، و بنابراين پايدار ماندن ساخت قدرت و تعادل در
سازوكارهاى بازتوليدِ سلطه نيز در گرو ثابت ماندن اين تركيب خاص
منشها هستند.
سرعت جهش و تحول در سطح فرهنگى از تمام سطوح ديگر فراز
بيشتر است. در واقع، هر چه به سوى سطوح مشاهداتى خردتر پيش برويم،
ضرباهنگ تغييرات را كندتر و آرامتر خواهيم يافت. بنابراين پايدارى
سيستم اجتماعى، همواره توسط تنشى درونى تهديد مىشود كه از
ناهماهنگ بودن سرعت تحوالت در سطوح گوناگون فراز ناشى مىشود.
يكى از راههاى مديريت اين تحول، سوار كردن تحوالت سطوح زيرين بر
سطوح بااليى و تالش براى هماهنگ شدن با پوياترين اليه - يعنى سطح
فرهنگى - است. اين راهبرد همان است كه در جوامع پساصنعتى به كار
گرفته مىشود و رمز توانمندى اين جوامع نيز هست. راهبرد ديگر، مقابله با