بافتشناسى منش: تفاوت بین نسخه‌ها

از ویکی زروان
پرش به: ناوبری، جستجو
سطر ۴: سطر ۴:
 
رويكرد بافت شناسانه به منشها، به آن معناست كه ساختار و كاركردشان را در سطوح گوناگونِ نظام چهارلايه اي [[فراز]] تحليل كنيم. براى سادگى بيشتر، هر يک از اين سطوح را به طور جداگانه مورد بررسى قرارمى دهيم.
 
رويكرد بافت شناسانه به منشها، به آن معناست كه ساختار و كاركردشان را در سطوح گوناگونِ نظام چهارلايه اي [[فراز]] تحليل كنيم. براى سادگى بيشتر، هر يک از اين سطوح را به طور جداگانه مورد بررسى قرارمى دهيم.
  
[[سطح زيستشناختى]]
+
'''[[سطح زيستشناختى]]'''
  
 
:[[بندبازی بر لبه تیز جبرانگاری]]
 
:[[بندبازی بر لبه تیز جبرانگاری]]
سطر ۳۱: سطر ۳۱:
  
  
[[سطح روانشناختى]]
+
'''[[سطح روانشناختى]]'''
الف( چنان كه گفتيم، اطالعات مىتواند به كمک دو معيارِ معنا و ارزش  
+
الف( چنان كه گفتيم، اطلاعات مى تواند به كمک دو معيارِ [[معنا]] و [[ارزش]]  تحليل شود. هر دو اين معيارها در سطح روانشناختى معنا مى يابند و به ارزيابى كنشگر انسانى از منشهاى محيطى شكل مى دهند.
تحليل شود. هر دو اين معيارها در سطح روانشناختى معنا مىيابند و به  
+
 
ارزيابى كنشگر انسانى از منشهاى محيطى شكل مىدهند.
+
<br />
معناى يک منش، در ساخت معنايى آن نهفته است و توسط عمل  
+
معناى يک منش، در ساخت معنايى آن نهفته است و توسط عمل نظام هاي پردازنده ى تحليلى- زبانىِ مغز بر منش تعيين مى شود. بخش  
نظامهاي پردازندهى تحليلى- زبانىِ مغز بر منش تعيين مىشود. بخش  
+
عمده ى منشهايى كه مى شناسيم در [[زبانهاي طبيعی]] صورتبندي شده اند. نشان داده شده است كه داده هايى از اين دست، به صورت خطى، مرحله به مرحله، و تجزيه گرايانه در مغز پردازش می شوند. معمولا اين كاركردها را به نيمكره ى چپ مغز، و منطقه ى گيجگاهى نسبت مى دهند.
عمدهى منشهايى كه مىشناسيم در زبانهاي طبيعی صورتبندي شدهاند.  
+
<br />
نشان داده شده است كه دادههايى از اين دست، به صورت خطى، مرحله به
+
 
مرحله، و تجزيهگرايانه در مغز پردازش میشوند. معموالً اين كاركردها را به
+
تا مدتها چنين تصور مى شد كه نيمكره هاى چپ و راست مغز انسان، مستقل از هم، دو منظومه ى متفاوت از روندهاى پردازشى را هدايت می كنند. در اين نگرش كلاسيک، نيمكره ى چپ را مركز پردازش منطقى، تجزيه گر، استقرايى، و زبانى مى دانستند. در مقابل، نيمكره ى راست مركز پردازش كلگرا، تركيبى، و قياسى دانسته مى شد و فهم عناصر زيبايىشناسانه و آفرينش هنرى به آن منسوب مى گرديدامروز
نيمكرهى چپ مغز، و منطقهى گيجگاهى نسبت مىدهند.
+
دادههاى آزمايشگاهى در مورد چگونگى واگشايى معنا در مغز آن قدر
تا مدتها چنين تصور مىشد كه نيمكرههاى چپ و راست مغز انسان،  
+
فراوان است كه مىتوان بسيارى از برداشتهاى سادهانگارانهى گذشته را
مستقل از هم، دو منظومهى متفاوت از روندهاى پردازشى را هدايت  
+
اصالح كرد.
میكنند. در اين نگرش كالسيک، نيمكرهى چپ را مركز پردازش منطقى،  
+
اكنون روشن شده كه اين تقسيمبندىِ مغز به دو پارهى متضادِ راستِ
تجزيهگر، استقرايى، و زبانى مىدانستند. در مقابل، نيمكرهى راست مركز  
+
هنرمند و چپِ رياضیدان و سخنور، نادرست است. در واقع، هردو نيمكرهى
پردازش كلگرا، تركيبى، و قياسى دانسته مىشد و فهم عناصر  
+
مخ ساخت آناتوميک پايهى مشابهى دارند و كاركردهاى پردازشى همگونى
زيبايىشناسانه و آفرينش هنرى به آن منسوب مىگرديدامروز
+
186 را نيز به انجام مىرسانند. هر نيمكره از دو سيستم زيرين و زبرين
 +
تشكيل يافته است، كه به ترتيب پردازشهاى تجزيهگرا و كلگرا را به انجام
 +
مىرسانند. تمايز مهمى كه در ميان اين دو وجود دارد، چيرگى سيستم
 +
زيرين در نيمكرهى چپ و زبرين در نيمكرهي راست است. به اين شكل، هر
 +
نيمكره كاركردهاى منسوب به نيمكرهى ديگر را هم تا حدى انجام مىدهد،
 +
اما در پردازش خطى يا موازى و تحليلى يا تركيبى تخصص بيشترى يافته
 +
است. هورمون تستوسترون يكى از عوامل عمدهى شكست تقارن در ميان
 +
دو نيمكره، و تخصصى شدن آن است. به همين دليل هم تمايز بين دو
 +
- در مردان شديدتر از زنان ديده 187 نيمكره - يا به اصطالح جانبى شدن
 +
مىشود
 +
188
 +
.
 +
در مسير تكامل انسان، نيمكرهى چپ بر راست، و كاركرد تحليلى بر
 +
تركيبى چيره شده است. اين به آن معناست كه منشهاى صورتبندي
 +
شده در ساختهاى زبانى و نمادينِ جزءنگر، در افزايش بخت مردمان براى
 +
دستيابى به قلبم )بقا/ لذت/ قدرت/ معنا( مؤثرتر بودهاند، و بنابراين در
 +
. بزرگتر بودنِ خفيفِ نيمكرهى 189 جريان انتخاب طبيعى گزينش شدهاند
 +
چپ نسبت به راست و برترى اجتماعى جنس نرينه نسبت به مادينه در
 +
جوامع انسانى و ساير جوامع پستانداران عالى، نمودهايى از اين امر هستند.

نسخهٔ ‏۱۸ مهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۰۶:۲۲

«واضح است كه عقل و هوش با هر جسمى نمى تواند همزيستى داشته باشد. درخت نمى تواند در اثير زندگى كند، يا ابرها در درياى نمک. همانطور كه ماهى نمى تواند در مزرعه زندگى كند و خون در سنگ جارى نمى شود، وجود و نمو هر چيزى را مكانى مشخص و معين است. »

لوكرسيوس

رويكرد بافت شناسانه به منشها، به آن معناست كه ساختار و كاركردشان را در سطوح گوناگونِ نظام چهارلايه اي فراز تحليل كنيم. براى سادگى بيشتر، هر يک از اين سطوح را به طور جداگانه مورد بررسى قرارمى دهيم.

سطح زيستشناختى

بندبازی بر لبه تیز جبرانگاری
آیا منش یک انگل است؟
منش مصداق همزیستی/هم یاری
ارتباط منش ها با دستگاه عصبی
انواع حافظه
  1. حافظه پنهان
  2. حافظه ى آشكار
منشهاى ادوارى و معنايى
تبدیل متقابل منشها و منش واره ها
منش؛ سپر بلای تکاملی
افزايش حجم مغز پاسخی به فشار تکاملی
پیدایش منش ها نتیجه شکل گیری زبان
بازی؛تمرین حل مسئله


سطح روانشناختى الف( چنان كه گفتيم، اطلاعات مى تواند به كمک دو معيارِ معنا و ارزش تحليل شود. هر دو اين معيارها در سطح روانشناختى معنا مى يابند و به ارزيابى كنشگر انسانى از منشهاى محيطى شكل مى دهند.


معناى يک منش، در ساخت معنايى آن نهفته است و توسط عمل نظام هاي پردازنده ى تحليلى- زبانىِ مغز بر منش تعيين مى شود. بخش عمده ى منشهايى كه مى شناسيم در زبانهاي طبيعی صورتبندي شده اند. نشان داده شده است كه داده هايى از اين دست، به صورت خطى، مرحله به مرحله، و تجزيه گرايانه در مغز پردازش می شوند. معمولا اين كاركردها را به نيمكره ى چپ مغز، و منطقه ى گيجگاهى نسبت مى دهند.

تا مدتها چنين تصور مى شد كه نيمكره هاى چپ و راست مغز انسان، مستقل از هم، دو منظومه ى متفاوت از روندهاى پردازشى را هدايت می كنند. در اين نگرش كلاسيک، نيمكره ى چپ را مركز پردازش منطقى، تجزيه گر، استقرايى، و زبانى مى دانستند. در مقابل، نيمكره ى راست مركز پردازش كلگرا، تركيبى، و قياسى دانسته مى شد و فهم عناصر زيبايىشناسانه و آفرينش هنرى به آن منسوب مى گرديدامروز دادههاى آزمايشگاهى در مورد چگونگى واگشايى معنا در مغز آن قدر فراوان است كه مىتوان بسيارى از برداشتهاى سادهانگارانهى گذشته را اصالح كرد. اكنون روشن شده كه اين تقسيمبندىِ مغز به دو پارهى متضادِ راستِ هنرمند و چپِ رياضیدان و سخنور، نادرست است. در واقع، هردو نيمكرهى مخ ساخت آناتوميک پايهى مشابهى دارند و كاركردهاى پردازشى همگونى 186 را نيز به انجام مىرسانند. هر نيمكره از دو سيستم زيرين و زبرين تشكيل يافته است، كه به ترتيب پردازشهاى تجزيهگرا و كلگرا را به انجام مىرسانند. تمايز مهمى كه در ميان اين دو وجود دارد، چيرگى سيستم زيرين در نيمكرهى چپ و زبرين در نيمكرهي راست است. به اين شكل، هر نيمكره كاركردهاى منسوب به نيمكرهى ديگر را هم تا حدى انجام مىدهد، اما در پردازش خطى يا موازى و تحليلى يا تركيبى تخصص بيشترى يافته است. هورمون تستوسترون يكى از عوامل عمدهى شكست تقارن در ميان دو نيمكره، و تخصصى شدن آن است. به همين دليل هم تمايز بين دو - در مردان شديدتر از زنان ديده 187 نيمكره - يا به اصطالح جانبى شدن مىشود 188 . در مسير تكامل انسان، نيمكرهى چپ بر راست، و كاركرد تحليلى بر تركيبى چيره شده است. اين به آن معناست كه منشهاى صورتبندي شده در ساختهاى زبانى و نمادينِ جزءنگر، در افزايش بخت مردمان براى دستيابى به قلبم )بقا/ لذت/ قدرت/ معنا( مؤثرتر بودهاند، و بنابراين در . بزرگتر بودنِ خفيفِ نيمكرهى 189 جريان انتخاب طبيعى گزينش شدهاند چپ نسبت به راست و برترى اجتماعى جنس نرينه نسبت به مادينه در جوامع انسانى و ساير جوامع پستانداران عالى، نمودهايى از اين امر هستند.