گذار حالت

From ویکی زروان
Jump to: navigation, search

گذار حالت (Phase Transition) تبديل مجموعه‏‌اى از قواعدِ تقارنى به مجموعه‏‌اى ديگر است كه به گذارِ ى‏ك حالتِ پايدار به حالت پايدار ديگرى منتهى شود.


حالت‌ها، وضعيت‌‌هایى هستند كه با يكديگر به تعادلى شكننده رسيده‏‌اند، و با اين وجود پايدار نيستند. هر تحولى در محيط مى‏‌تواند باعث به هم خوردن تعادل ميان حالت‌ها شود. در اين شرايط ممكن است حالتى به حالت ديگرى تبديل شود. چنين رخدادى را گذار حالت مى‏‌نامند. گذار حالت ، تبديل مجموعه‌‏اى از قواعدِ تقارنى به مجموعه‏‌اى ديگر است كه به گذارِ يك حالتِ پايدار به حالت پايدار ديگرى منتهى شود.

وقتى كه آب بخار مى‏‌شود، بدنى زنده مى‌‏ميرد، در بم زلزله مى‏‌آيد، و بخار آب به باران تبديل مى‏‌شود، گذار حالت رخ داده است.

گفتيم كه ويژگى اصلى يك حالت، تقارنِ حاكم بر آن است. اين تقارن بدان معناست كه مجموعه‌‏اى از قواعد رفتارى و نظم‌هاى تكرارى در همه‌‏ى بخش‌هاى داراى حالت مزبور، قابل مشاهده است. برخى از اين قواعد را مى‏‌توان با معادلات رياضى نمايش داد. گذار حالت‌ها را بر اساس درجه‏‌ى مشتق معادلاتى كه قواعد تقارنى‌‏شان را صورتبندى مى‌‏كند، به دو گروه تقسيم مى‌‏كنند:

گذار حالت‌هاى مرتبه‏‌ى اول، بيشتر به قوانين ترموديناميكى مربوط مى‏‌شوند. به عنوان مثال، تبديل مايع به گاز (بخار شدنِ آب) نمونه‏‌اى از گذار حالت مرتبه‌‏ى اول است.

گذار حالت مرتبه‌‏ى دوم در سيستم‏‌هاى پيچيده‏‌ترى ديده مى‏‌شود كه خطراهه‌‏شان داراى نقاط تقارنى باشند. چنان كه گفتيم، محل پيدايش دوشاخه‌‏زايى را نقطه‏‌ى كورى مى‏‌نامند. نقطه‌‏ى كورى جايى است كه مقدار متغير كليدىِ خاصى در آن به آستانه‏‌اى بحرانى نزديك مى‌‏شود و سيستم در آنجا حالت بعدىِ خود را تعيين مى‏‌كند. اين تعيين حالت، در گذار حالت‌هاى مرتبه‏‌ى دوم به گسستى در ساختار و كاركرد مى‏‌انجامد و رفتارى نو در سيستم ظهور مى‏‌كند. به عنوان مثال، پديده‏‌ى مغناطيسى شدنِ يك تكه آهن، نوعى گذارِ حالت مرتبه‏‌ى دوم است.

گذار حالت در سيستم‌‏هاى پيچيده نمونه‏‌هاى زيادى دارد. نمودهاى اين روند در ساختارها فراوان ديده مى‏‌شود. غضروفى كه به استخوان تبديل مى‏‌شود، و ترشحات پروتئينىِ نيمه مايعِ غده‌‏ى شكمى عنكبوت كه در مجاورت هوا به تار عنكبوت تبديل مى‏‌گردند، نمونه‏‌هایى از گذار حالت ساختارى هستند.

حالت، در ذات خود به ساختار مربوط مى‏‌شود، اما نمودهاى گذار حالت را در كاركردها هم مى‏‌توان ديد، يك نوآموز موسيقى كه پس از مدتى تمرينِ نواختنِ نت، ناگهان مهارتِ قطعه‏‌نوازى را پيدا مى‏‌كند، كودكى كه از مرحله‏‌ى استفاده از واژه به مرحله‌‏ى جمله‏‌گويى جهش مى‏‌كند، و جامعه‏‌اى كه از حالت كشاورزى سنتى به صنعتى مدرن تبديل مى‏‌شود، نمونه‏‌هایى در اين زمينه هستند.

در تمام گذار حالت‌ها، مجموعه‏‌اى از متغيرهاى كليدى حضور دارند كه مقدار يا تركيبشان وضعيتى آشوبناك را در اطراف نقطه‏‌ى تقارنى پديد مى‏‌آورد. بيمارى سرطان، نمونه‏‌ى خوبى از اين موضوع است. سلول‏هاى سرطانى، سلول‏‌هایى با ساخت ژنتيكى معيوب هستند كه هر روز در اثر عوامل جهش‏‌زاى بيرونى در بدن توليد مى‌‏شوند. اما وقتى تعداد و تراكمشان در بدن به حدى برسد كه تومورى بدخيم را پديد آورند، و امكانِ پراكنده شدن در ساير بخش‌هاى بدن را كسب كنند، بيمارى سرطان ايجاد مى‏‌شود. بدن تا آستانه‌‏ى خاصى، اصولاً متوجه حضور اين سلول‏ها نمى‌‏شود، چون سيستم ايمنى به طور طبيعى آنها را مهار مى‏‌كند. پس از آن كه شمار و تركيب اين سلول‏ها از حدى خاص گذر كرد، گذار حالتى رخ مى‏‌دهد و بدن به وضعيت بيمار و سرطانى وارد مى‏‌شود.

هنگامى كه تعداد سلول‏هاى سرطانى و جايگيرى‌‏شان در بدن به آن حد بحرانى نزديك مى‏‌شود، حالتِ سيستم با عدم قطعيت مواجه مى‌‏شود و وضعيتى آشوبناك بر سيستم حاكم مى‌‏شود. اين كه سيستم كدام بازوى دوراهىِ پيشارويش را بر مى‏‌گزيند معلوم نيست، و تنها متغيرهاى خردِ ناديدنى در درونِ سيستم در اين مورد تعيين كننده هستند.

گذار حالت، كليد تخصص و تمايز است. از مجراى گذار حالت است كه تقارن‌ها مى‏‌شكند و وضعيت‌هاى همگنِ اوليه به حالت‌هاى متمايز مى‏‌شكنند. با گذار حالت است كه سيستمِ يكنواخت به زيرسيستم‏‌‌هایى تخصص يافته تجزيه مى‏‌شود.