بافتشناسى منش: تفاوت بین نسخهها
(←سطح روانشناختى) |
|||
سطر ۵۵: | سطر ۵۵: | ||
[[منشها و انسجام روانی من]] | [[منشها و انسجام روانی من]] | ||
+ | [[منشها و بیماریهای روانی]] | ||
− | [[منشها و | + | شالوده ى [[هستى]] در ذهن افراد هم به كمک مفهوم منشها [[بازنمايى]] مى شوند. رويكردى در ميان برخى از جامعه شناسان جديد - به ويژه گيدنز- وجود دارد كه می كوشد كنشهاى اجتماعى افراد را بر مبناى تفسير ذهنى ايشان از [[زمان و مكان]] تحليل نمايد. |
+ | |||
+ | |||
+ | بر مبناى مدلى كه از منشها ارائه كرديم، شيوه ى خاص سازماندهى مفهوم مكان و زمان در يک جامعه را مى توان به خوشه اى از منشها | ||
+ | منسوب كرد كه براى توليد معنا در اين زمينه تخصص يافته اند. | ||
+ | |||
+ | [[زمان]] | ||
+ | منشهايى كه اين برداشت ذهنى از گذر زمان را سازماندهى مى كنند، ساختى پايدار و محورى دارند. در زمان كودكى و در جريان اجتماعى شدن از محيط جذب مى شوند، و با وجود اثر تعيين كننده شان بر ارتباطات منشهاى ديگر، خودشان از آنها چندان تأثير نمى پذيرند. ساخت هاى مفهومىِ گوناگونِ منسوب به منشها در جوامع گوناگون را مى توان محصول عملكرد اين خوشه هاى گوناگونِ منشها دانست. نظريه پردازان ذن كه زمانرا به صورت يک لحظه ي جاويدان و تغييرناپذير درک مى كنند، جوامع كشاورز سنتی كه آن را در چرخه هايى تكرارشونده و درازمدت صورتبندي مى كردند، و قبايل كوچگردي كه كه برداشتى خطى از آن داشتند، همگى از اشكال متفاوت صورتبندي معناى زمان توسط خوشه اى از منشهاپيروى مى كردند كه در شرايط خاص اجتماعى شان تكامل يافته و نهادينه شده بود. | ||
− | + | ث( مكالمهى درونى، مفهومى است كه از سوى روانشناسان و زبانشناسان | |
− | + | بسيار مورد وارسى قرار گرفته است. گروهى، آن را شكل اصلى و بنيادين | |
− | + | تفكر دانستهاند، و اصوالً پيدايش تفكر خودآگاه را پيامد شكلگيرى زبان | |
− | + | . برخى ديگر، آن را به عنوان نقصى در نظر گرفتهاند كه امكان 201 دانستهاند | |
− | . | + | بروز خالقيت را كم مىكند و نمود استثمار شدن سيستمهاى ارتباطى |
− | بر مبناى | + | . بر مبناى تعريفى كه از منشها كرديم، 202 توسط عناصر فرهنگى است |
− | + | تفسير اخير به نظر معقولتر جلوه مىكند. | |
− | + | چند چيز در مورد مكالمهى درونى شناخته شده است. نخست آن كه | |
− | + | پيدايش آن در كودک يكى از مقدمات شكلگيرى تفكر خودآگاه و جدايى | |
− | + | ||
− | + | ||
− | + | ||
− | + | ||
− | + |
نسخهٔ ۱۹ مهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۱۲:۵۳
«واضح است كه عقل و هوش با هر جسمى نمى تواند همزيستى داشته باشد. درخت نمى تواند در اثير زندگى كند، يا ابرها در درياى نمک. همانطور كه ماهى نمى تواند در مزرعه زندگى كند و خون در سنگ جارى نمى شود، وجود و نمو هر چيزى را مكانى مشخص و معين است. »
- لوكرسيوس
رويكرد بافت شناسانه به منشها، به آن معناست كه ساختار و كاركردشان را در سطوح گوناگونِ نظام چهارلايه اي فراز تحليل كنيم. براى سادگى بيشتر، هر يک از اين سطوح را به طور جداگانه مورد بررسى قرارمى دهيم.
سطح زيستشناختى
- انواع حافظه
سطح روانشناختى
دیدگاه قدیمی؛ راستِ هنرمند و چپِ رياضیدان و سخنور
- الف) لذتهاى طبيعى
- ب) لذت هاى راستين
مقایسه لذت های دروغین و راستین
لذت های دروغین در سایر جانوران اجتماعی
شالوده ى هستى در ذهن افراد هم به كمک مفهوم منشها بازنمايى مى شوند. رويكردى در ميان برخى از جامعه شناسان جديد - به ويژه گيدنز- وجود دارد كه می كوشد كنشهاى اجتماعى افراد را بر مبناى تفسير ذهنى ايشان از زمان و مكان تحليل نمايد.
بر مبناى مدلى كه از منشها ارائه كرديم، شيوه ى خاص سازماندهى مفهوم مكان و زمان در يک جامعه را مى توان به خوشه اى از منشها
منسوب كرد كه براى توليد معنا در اين زمينه تخصص يافته اند.
منشهايى كه اين برداشت ذهنى از گذر زمان را سازماندهى مى كنند، ساختى پايدار و محورى دارند. در زمان كودكى و در جريان اجتماعى شدن از محيط جذب مى شوند، و با وجود اثر تعيين كننده شان بر ارتباطات منشهاى ديگر، خودشان از آنها چندان تأثير نمى پذيرند. ساخت هاى مفهومىِ گوناگونِ منسوب به منشها در جوامع گوناگون را مى توان محصول عملكرد اين خوشه هاى گوناگونِ منشها دانست. نظريه پردازان ذن كه زمانرا به صورت يک لحظه ي جاويدان و تغييرناپذير درک مى كنند، جوامع كشاورز سنتی كه آن را در چرخه هايى تكرارشونده و درازمدت صورتبندي مى كردند، و قبايل كوچگردي كه كه برداشتى خطى از آن داشتند، همگى از اشكال متفاوت صورتبندي معناى زمان توسط خوشه اى از منشهاپيروى مى كردند كه در شرايط خاص اجتماعى شان تكامل يافته و نهادينه شده بود.
ث( مكالمهى درونى، مفهومى است كه از سوى روانشناسان و زبانشناسان بسيار مورد وارسى قرار گرفته است. گروهى، آن را شكل اصلى و بنيادين تفكر دانستهاند، و اصوالً پيدايش تفكر خودآگاه را پيامد شكلگيرى زبان . برخى ديگر، آن را به عنوان نقصى در نظر گرفتهاند كه امكان 201 دانستهاند بروز خالقيت را كم مىكند و نمود استثمار شدن سيستمهاى ارتباطى . بر مبناى تعريفى كه از منشها كرديم، 202 توسط عناصر فرهنگى است تفسير اخير به نظر معقولتر جلوه مىكند. چند چيز در مورد مكالمهى درونى شناخته شده است. نخست آن كه پيدايش آن در كودک يكى از مقدمات شكلگيرى تفكر خودآگاه و جدايى